mete

/ˈmiːt//miːt/

معنی: میزان، خط مرزی، کرانه، پیمانه، سنگ مرزی، پیمودن، سهم دادن، اندازه گرفتن، دادن
معانی دیگر: (معمولا با: out) سهم دادن، حصه کردن، بخش کردن، مقرر کردن، مرز، حد، n : خط مرزی، سرحد، n : اندازه گرفتن

جمله های نمونه

1. to mete out justice
دادگری کردن

2. to mete out punishment
تنبیه (کسی را) معلوم کردن

3. The judge meted out severe penalties.
[ترجمه گوگل]قاضی مجازات شدیدی را در نظر گرفت
[ترجمه ترگمان]قاضی مجازات های شدیدی را در نظر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Schools should not mete out physical punishment to children.
[ترجمه گوگل]مدارس نباید کودکان را تنبیه بدنی کنند
[ترجمه ترگمان]مدارس نباید برای کودکان مجازات بدنی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He felt he had a right to mete out physical punishment to the children.
[ترجمه گوگل]او احساس می کرد که حق دارد برای بچه ها تنبیه بدنی کند
[ترجمه ترگمان]او احساس می کرد که حق دارد مجازات فیزیکی را برای کودکان در نظر بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The treatment meted out to captured soldiers was harsh.
[ترجمه گوگل]رفتار با سربازان اسیر خشن بود
[ترجمه ترگمان]رفتاری که برای اسیر کردن سربازان اسیر شد خشن و خشن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Judges are meting out increasingly harsh sentences for car theft.
[ترجمه گوگل]قضات به طور فزاینده ای برای سرقت خودرو احکام سنگینی صادر می کنند
[ترجمه ترگمان]داوران به طور فزاینده ای مجازات های سخت گیرانه ای برای دزدی خودرو را اجرا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Harsh punishment is expected to be meted out to the murderer.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود مجازات سختی برای قاتل در نظر گرفته شود
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود مجازات شدید برای قاتل در نظر گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Severe penalties were meted out by the court.
[ترجمه گوگل]مجازات های سنگینی از سوی دادگاه تعیین شد
[ترجمه ترگمان]مجازات شدید توسط دادگاه تعیین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Victorian schoolteachers regularly meted out physical punishment to their pupils.
[ترجمه گوگل]معلمان مدرسه ویکتوریا مرتباً برای دانش آموزان خود تنبیه بدنی می کردند
[ترجمه ترگمان]معلمان دوره ویکتوریایی به طور منظم تنبیه بدنی را برای دانش آموزان خود تعیین می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His father meted out punish-ment with a slipper.
[ترجمه گوگل]پدرش مجازات را با دمپایی انجام داد
[ترجمه ترگمان]پدرش مجازات را با دمپایی به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Did the world always mete out just deserts?
[ترجمه گوگل]آیا جهان همیشه فقط بیابان ها را در بر می گرفت؟
[ترجمه ترگمان]آیا دنیا همیشه از دست mete؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. On the other hand this meted out only a very rough justice to owners.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر این فقط عدالت بسیار خشنی را برای مالکان به همراه داشت
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگر، این meted به صاحبان rough شباهت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But as regards its prisons and its meting out of justice, it is clearly having difficulty living up to that image.
[ترجمه گوگل]اما در رابطه با زندان‌ها و اجرای عدالت، آشکارا با مشکلی روبرو است
[ترجمه ترگمان]اما با توجه به زندان های این کشور و اعمال آن در رابطه با عدالت، به وضوح با مشکل زندگی کردن در این تصویر مواجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She took the punishments meted out to her without a murmur.
[ترجمه گوگل]او مجازات هایی را که برایش در نظر گرفته شده بود بدون زمزمه پذیرفت
[ترجمه ترگمان]او تنبیه را بدون زمزمه تنبیه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

میزان (اسم)
measure, rate, adjustment, bulk, criterion, level, amount, size, mete, balance, quantum, equilibrium, equipoise, dimension, scales

خط مرزی (اسم)
border, mete, rubicon

کرانه (اسم)
boundary, mete, shore, strand, littoral

پیمانه (اسم)
modulus, measure, mete, gauge, module, bushel, yardstick

سنگ مرزی (اسم)
mete

پیمودن (فعل)
measure, pace, travel, run, mete, wing, scale, survey, traverse, wend, perambulate

سهم دادن (فعل)
admeasure, allot, mete, give a share, impart

اندازه گرفتن (فعل)
measure, stack up, span, admeasure, mete, gage, gauge

دادن (فعل)
concede, give, hand, admit, impute, afford, mete, grant, render, pay, come through, endue, indue

انگلیسی به انگلیسی

• limit; boundary; setting of a boundary
divide and give out, budget, allot

to mete out a punishment means to order that someone shall be punished in that way; a formal expression.

پیشنهاد کاربران

بپرس