melting


معنی: سبک، ریختگی
معانی دیگر: گدازش، ذوب، گداختنی، ذوب شونده

جمله های نمونه

1. brown hills melting into dark green forests
تپه های قهوه ای رنگ که به تدریج تبدیل به جنگل های سبز تیره می شدند

2. australia is also becoming a melting pot
استرالیا نیز دارد تبدیل به یک کشور چند ملیتی می شود.

3. the sea seemed to be melting into the sky
به نظر می رسید که دریا دارد با آسمان ممزوج می شود.

4. when he saw the bride and groom, he felt like his bowels were melting
عروس و داماد را که دید احساس کرد دل و روده اش دارد آب می شود (احساساتش سخت تحریک شد).

5. The republic is a melting pot of different nationalities.
[ترجمه گوگل]جمهوری دیگ ذوب ملیت های مختلف است
[ترجمه ترگمان]این جمهوری یک دیگ ذوب از ملیت های مختلف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The snow showed no sign of melting.
[ترجمه گوگل]برف هیچ نشانی از آب شدن نداشت
[ترجمه ترگمان]برف هیچ نشانه ای از ذوب شدن نشان نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When the temperature reaches melting point, the metal runs off as a liquid and flows into special modules.
[ترجمه گوگل]هنگامی که دما به نقطه ذوب می رسد، فلز به صورت مایع خارج می شود و به ماژول های ویژه جریان می یابد
[ترجمه ترگمان]وقتی دما به نقطه ذوب می رسد، فلز به شکل مایع شروع می شود و به واحدهای ویژه جریان می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Over the centuries, melting snow had carved valleys in the landscape.
[ترجمه گوگل]در طول قرن ها، برف های ذوب شده، دره هایی را در مناظر حک کرده بود
[ترجمه ترگمان]در طول قرن ها، لایه های برف در این چشم انداز دره حکاکی شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The ice cream was melting and oozing out of its wrapper.
[ترجمه گوگل]بستنی داشت آب می شد و از لفافش بیرون می ریخت
[ترجمه ترگمان]بستنی در حال ذوب شدن بود و از پوشش آن تراوش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Outside the snow was already melting .
[ترجمه گوگل]بیرون برف داشت آب می شد
[ترجمه ترگمان]بیرون از برف در حال ذوب شدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. New York has always been a great melting pot.
[ترجمه طاهره] نیویورک یک ( کشور ) چند ملیتی عالی بوده است.
|
[ترجمه گوگل]نیویورک همیشه یک دیگ ذوب عالی بوده است
[ترجمه ترگمان]نیویورک همیشه یک دیگ ذوب عالی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The valley is continuously watered by the melting snow from the mountains.
[ترجمه گوگل]این دره به طور مداوم از ذوب برف های کوه ها سیراب می شود
[ترجمه ترگمان]این دره به طور مداوم از برف در حال آب شدن از کوه ها سیراب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The car was wet with melting frost.
[ترجمه گوگل]ماشین از ذوب یخ خیس شده بود
[ترجمه ترگمان]اتومبیل خیس از شبنم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The melting snow began to slide from the sloping roofs.
[ترجمه گوگل]برف در حال آب شدن از سقف های شیب دار شروع به سر خوردن کرد
[ترجمه ترگمان]برف در حال ذوب شدن از بام های شیب دار شروع به پایین آمدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The butter is melting in the heat.
[ترجمه Ghazal] کره در گرما ذوب میشود
|
[ترجمه گوگل]کره در حرارت در حال ذوب شدن است
[ترجمه ترگمان]کره در گرما ذوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سبک (اسم)
style, way, manner, mode, system, method, shape, fashion, casting, melting, molding

ریختگی (اسم)
melting

تخصصی

[شیمی] ذوب، گدازش، گداختنی، ذوب شونده
[نساجی] ذوب - مذاب

انگلیسی به انگلیسی

• dissolving into liquid; act of heating a substance to the point at which it melts; fusing, welding

پیشنهاد کاربران

این کلمه یک کهن واژه و یک کلمه مشترک در زبان فارسی و انگلیسی هست. melt و ملت یک کلمه با دو نگارش به مفهوم ماده ای یا چیزی که خاصیت متلاطم شدن و لت خوردن و اصطلاحاً جاری شدن داشته باشد. در زبان شناسی هم
...
[مشاهده متن کامل]
قانون لاتین بودن حروف در غالب یا پاتیل کلمات وجود دارد. لاتین یعنی لت خوردن یا چرخش حروف در غالب کلمات. اینکه به اقوام و مردم، ملت هم گفته می شود بر همین مبناست.

چیزی که دل آدمو ذوب میکنه و بدجوری گیراس
خیلی هات و جذاب
Melting style
Her melting voice
feeling or arousing strong or tender emotions
Melting eyes
SYN of ذوب
The ice cream is melting
بستنی درحال ذوب شدن است.
به اصطلاح عامیانه؛آب شدن میگیم.
آب شدن جامدات
آب شدن

بپرس