manufacturing

/ˌmænjəˈfækt͡ʃərɪŋ//ˌmænjʊˈfækt͡ʃərɪŋ/

معنی: ساخت
معانی دیگر: ساخت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the process or business of producing a large quantity of products, often from raw materials, using machines and human labor.

- Many jobs in manufacturing were lost last year, when a large car maker had to close down.
[ترجمه گوگل] سال گذشته، زمانی که یک خودروساز بزرگ مجبور به تعطیلی شد، بسیاری از مشاغل در بخش تولید از بین رفت
[ترجمه ترگمان] بسیاری از مشاغل در تولید سال گذشته از دست رفتند، زمانی که یک کارخانه بزرگ خودرو مجبور شد تعطیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. computer manufacturing is a boom industry
کامپیوتر صنعت پر رونقی است.

2. creating manufacturing industries in emulation of the u. s.
ایجاد صنایع تولیدی به تقلید از ایالت متحده

3. productive manufacturing methods
روش های تولیدی فرآور

4. the manufacturing sector of our economy
بخش فروردگر (تولید صنعتی) اقتصاد ما

5. to simplify a manufacturing process
فرایند تولید را کوتاه تر کردن

6. the introduction of new manufacturing processes
رایج کردن فرآیندهای نوین تولیدی

7. labor-intensive industries such as garment making and shoe manufacturing
صنایع کاربر مانند لباس دوزی و کفش دوزی

8. The company set up a manufacturing operation in Lisbon.
[ترجمه گوگل]این شرکت یک عملیات تولیدی در لیسبون راه اندازی کرد
[ترجمه ترگمان]این شرکت عملیات ساخت در لیسبون را راه اندازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Drug manufacturing is the most profitable business in America.
[ترجمه گوگل]تولید دارو سودآورترین تجارت در آمریکا است
[ترجمه ترگمان]تولید دارو سودمندترین مشاغل در آمریکا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A lot of microchip manufacturing companies prospered at that time.
[ترجمه گوگل]بسیاری از شرکت های تولید ریزتراشه در آن زمان رونق گرفتند
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از شرکت های تولیدی microchip در آن زمان پیشرفت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Japanese are expert at lowering manufacturing costs.
[ترجمه Omid_keytas] ژاپنی ها در کم کردن هزینه های ساخت مهارت دارند
|
[ترجمه گوگل]ژاپنی ها در کاهش هزینه های تولید متخصص هستند
[ترجمه ترگمان]ژاپنی ها در کاهش هزینه های تولید تخصص دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. American manufacturing organizations have been downsizing their factories.
[ترجمه گوگل]سازمان های تولیدی آمریکایی تعداد کارخانه های خود را کاهش داده اند
[ترجمه ترگمان]سازمان های تولیدی آمریکایی، factories خود را کاهش داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The writing is on the wall for old manufacturing industries.
[ترجمه گوگل]این نوشته برای صنایع تولیدی قدیمی روی دیوار است
[ترجمه ترگمان]نوشتن بر روی دیوار صنایع تولیدی قدیمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Job losses in manufacturing were balanced by job increases in the service sector.
[ترجمه گوگل]از دست دادن شغل در بخش تولید با افزایش شغل در بخش خدمات متعادل شد
[ترجمه ترگمان]تلفات شغلی در تولید با افزایش شغل در بخش خدمات متعادل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Many jobs in manufacturing were lost during the recession.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مشاغل در بخش تولید در طول رکود از بین رفت
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مشاغل در تولید در زمان رکود از دست رفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Few homeworkers doing piecework in manufacturing enjoy employee status.
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از کارگران خانه که کارهای تکه ای را در تولید انجام می دهند از موقعیت کارمندی لذت می برند
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از homeworkers که به طور piecework در تولید کار می کنند از وضعیت کارمندان لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She oversees both the research and the manufacturing departments.
[ترجمه گوگل]او هر دو بخش تحقیقات و تولید را نظارت می کند
[ترجمه ترگمان]او بر هر دو بخش تحقیق و تولید نظارت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. British manufacturing industry has been running down for years.
[ترجمه گوگل]صنعت تولید بریتانیا سالهاست که رو به افول است
[ترجمه ترگمان]صنعت ساخت بریتانیا چندین سال است که اجرا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The manufacturing economy remains on a downswing.
[ترجمه گوگل]اقتصاد تولیدی همچنان در مسیر نزولی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]اقتصاد تولیدی در یک downswing باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساخت (اسم)
make, performance, operation, work, job, construction, structure, workmanship, manufacture, making, manufacturing, craftsmanship, production, fabrication, framing, yielding, throughput

تخصصی

[حسابداری] تولیدی
[برق و الکترونیک] ساختن، تولید در کارخانه
[صنعت] ساخت، تولید

انگلیسی به انگلیسی

• production of goods on a large scale

پیشنهاد کاربران

⭕ ( پُرادینش )
ساخت و تولید، تولید
1. computer manufacturing is a boom industry
پُرادینِش رایانگر صنعت پررونقی است.
2. It is not easy to manufacturing household appliances
پُرادینش لوازم خانگی آسان نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

آقای قربانی پرداینش با فرآورش ( تولید ) فرق داره این رو بفهم

تولید
مثال: He works in manufacturing.
او در زمینه تولید کار می کند.
🔷 ( اقتصاد )


🔷 واژه مصوب: پُرادینش

🔷 تعریف: تبدیل مواد خام و قطعات نیم ساخته به کالای نهایی در ابعاد صنعتی
⭕ ( پُرادینش )
پُرادستن، ساخت و تولید، تولید
1. computer manufacturing is a boom industry
پُرادینِش رایانگر صنعت پررونقی است.
2. It is not easy to manufacturing household appliances
پُرادینش لوازم خانگی آسان نیست.
☑️ پُرادینِش
پُرادینِش
( Porādinesh )
�پُرادستن� ( manufacture ) و �‍ِش� ( ing )
پُرادینِش با فرآورش یکی نیست.
ساخت
توجه: این واژه از نظر مفهومی با واژه Production فرق دارد. در Production مواد اولیه یا خام از منبع دیگری فراهم نمی گردد، و خود شرکت یا مجموعه مواد خام یا اولیه را دارد و پس از فرآوری و بهره گیری از آن ها، فرآورده نهایی را تولید می کند. اما در Manufacturing شرکت یا مجموعه موادخام مورد نیاز را از منبع دیگری تهیه نموده و با استفاده از آن ها فرآورده نهایی را می سازد.
...
[مشاهده متن کامل]

هر نوع Manufacturing می تواند Production باشد ولی هر Production ، نمی تواند Manufacturing باشد.

بازده
تولید ( تولید هر چیزی اعم از لباس ، صنایع دستی و ماشینی ، فکر و. . . )
manufacturing ( اقتصاد )
واژه مصوب: تولید صنعتی
تعریف: فرایند تبدیل مواد خام و قطعات نیم ساخته به کالای نهایی در ابعاد صنعتی
صنعتی _ تولیدی
تولد
ساختن
مانافاکتور در واقع تولید کارگاهی است. تولید پیشا انقلاب صنعت در کارگاه ها
تولید صنعتی
تولیدات کارخانه ای ( در مقایسه با Construction یا احداث ) .
ساخت و تولید ( با هم )
تولید کننده، سازنده
تولیدی ( حسابداری )
the business of producing goods in factories
تولیدی
ساختن و تولید کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس