manufacture

/ˌmænjəˈfækt͡ʃər//ˌmænjʊˈfækt͡ʃə/

معنی: ساخت، تولید، تولید کردن، ساختن، عمل اوردن، جعل کردن
معانی دیگر: ساختن (با دست یا ماشین و به مقدار زیاد)، فرآوری، فرورد، فرآوردن، فروردن، محصول (صنعتی)، فرورده، فرآورده، دست ساخت، کالا، (با تداعی منفی) از خود درآوردن، بافتن، (پولاد و پشم و غیره را) قابل مصرف کردن، پرداخت کردن، مصنوع

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: manufactures, manufacturing, manufactured
(1) تعریف: to make by machine, usu. in great quantities.
مترادف: mass-produce
مشابه: assemble, build, construct, make, mill, process, produce

- This factory manufactures machine parts.
[ترجمه گوگل] این کارخانه قطعات ماشین آلات را تولید می کند
[ترجمه ترگمان] این کارخانه قطعات ماشین تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to create or produce anything.
مترادف: build, construct, create, fabricate, form, make, produce
مشابه: assemble, devise, fashion, issue, mold, shape, yield

- The body manufactures new blood cells every day.
[ترجمه گوگل] بدن هر روز سلول های خونی جدیدی تولید می کند
[ترجمه ترگمان] بدن هر روز سلول های جدیدی تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to create or produce by, or as if by, machine, without creativity or inspiration.
مترادف: mass-produce
مشابه: mill, process, produce

- A present that is made by hand is more treasured than one that has been manufactured.
[ترجمه گوگل] هدیه ای که با دست ساخته می شود ارزشمندتر از هدیه ای است که ساخته شده است
[ترجمه ترگمان] هدیه ای که با دست ساخته می شود، ارزشمندتر از چیزی است که تولید شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Tired and bored, she manufactured her poem for English class.
[ترجمه گوگل] خسته و بی حوصله، شعرش را برای کلاس انگلیسی ساخت
[ترجمه ترگمان] او که خسته و کسل شده بود، شعر خود را برای کلاس انگلیسی درست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to invent; make up.
مترادف: concoct, fabricate, invent
مشابه: contrive, create, devise, produce, trump up

- We had to manufacture a good excuse for being late.
[ترجمه گوگل] ما باید بهانه خوبی برای دیر آمدن می ساختیم
[ترجمه ترگمان] ما مجبور بودیم برای دیر کردن یه بهانه خوب درست کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: manufacturable (adj.), manufacturer (n.)
(1) تعریف: the production of goods on a mass scale.
مترادف: mass production
مشابه: construction, creation, fabrication, formation, making, production

- Switzerland is famous for the manufacture of chocolate.
[ترجمه گوگل] سوئیس به تولید شکلات معروف است
[ترجمه ترگمان] سوییس به خاطر تولید شکلات معروف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: that which is manufactured.
مترادف: end product, product
مشابه: commodity, creation, handiwork, work, yield

- The price of manufactures rose dramatically last month.
[ترجمه گوگل] قیمت محصولات تولیدی در ماه گذشته به طرز چشمگیری افزایش یافت
[ترجمه ترگمان] ماه گذشته قیمت تولید کنندگان افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the creation or production of anything.
مترادف: creation, making, production
مشابه: construction, fabrication, formation, invention

- They were responsible for the manufacture of the sets for the play.
[ترجمه گوگل] آنها مسئول ساخت دکورهای نمایشنامه بودند
[ترجمه ترگمان] آن ها مسئول تولید دستگاه های بازی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the manufacture of steel
ساختن پولاد

2. they manufacture different kinds of shoes
آنها انواع کفش ها را تولید می کنند.

3. proprietary right of manufacture
حق انحصاری تولید

4. Plastic is a very important manufacture.
[ترجمه گوگل]پلاستیک یک تولید بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]پلاستیک یک سازنده بسیار مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They manufacture the class of plastics known as thermoplastic materials.
[ترجمه گوگل]آنها کلاس پلاستیکی را تولید می کنند که به عنوان مواد ترموپلاستیک شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]آن ها کلاس پلاستیک شناخته شده به عنوان مواد ترموپلاستیک را تولید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Plants use the sun's light to manufacture their food.
[ترجمه گوگل]گیاهان از نور خورشید برای تولید غذای خود استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]گیاهان از نور خورشید برای تولید غذای خود استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They commenced large-scale commercial manufacture of the chairs in January.
[ترجمه گوگل]آنها تولید تجاری صندلی ها را در مقیاس بزرگ در ژانویه آغاز کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها تولید تجاری بزرگ تجاری را در ماه ژانویه آغاز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They can manufacture rags into paper.
[ترجمه گوگل]آنها می توانند پارچه های پارچه ای را به کاغذ بسازند
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند پاره کاغذ را در کاغذ تولید کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. What is the date of manufacture?
[ترجمه گوگل]تاریخ ساختش کیه؟
[ترجمه ترگمان]تاریخ تولید چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Organic chemicals are used in the manufacture of plastics, fibres, solvents and paints.
[ترجمه گوگل]از مواد شیمیایی آلی در ساخت پلاستیک، الیاف، حلال ها و رنگ ها استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]مواد شیمیایی آلی در تولید پلاستیک، فیبر، حلال ها و رنگ مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Nitrates are used as preservatives in food manufacture.
[ترجمه گوگل]نیترات ها به عنوان نگهدارنده در تولید مواد غذایی استفاده می شوند
[ترجمه ترگمان]Nitrates به عنوان نگهدارنده در تولید مواد غذایی مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The finished article takes two months to manufacture.
[ترجمه گوگل]محصول نهایی دو ماه طول می کشد تا تولید شود
[ترجمه ترگمان]این مقاله دو ماه طول می کشد تا تولید شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This method of manufacture evolved out of a long process of trial.
[ترجمه گوگل]این روش تولید از یک فرآیند طولانی آزمایش تکامل یافته است
[ترجمه ترگمان]این روش تولید، از فرآیند طولانی محاکمه بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Cost will determine the methods of manufacture.
[ترجمه گوگل]هزینه تعیین کننده روش های تولید خواهد بود
[ترجمه ترگمان]هزینه، روش های تولید را تعیین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In design and quality of manufacture the cars were totally outclassed by their Italian competitors.
[ترجمه گوگل]در طراحی و کیفیت ساخت، خودروها کاملاً از رقبای ایتالیایی خود برتر بودند
[ترجمه ترگمان]در طراحی و کیفیت ساخت ماشین ها به طور کامل از رقبای ایتالیایی خود عقب ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Plastic is an important manufacture.
[ترجمه گوگل]پلاستیک یک تولید مهم است
[ترجمه ترگمان]پلاستیک یک سازنده مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساخت (اسم)
make, performance, operation, work, job, construction, structure, workmanship, manufacture, making, manufacturing, craftsmanship, production, fabrication, framing, yielding, throughput

تولید (اسم)
efficiency, genesis, generation, manufacture, production, output, production rule, turn-out

تولید کردن (فعل)
breed, raise, fetch up, supply, generate, produce, beget, turn out, procreate, inbreed, bring forward, manufacture

ساختن (فعل)
make, craft, establish, forge, fake, form, found, produce, create, construct, prepare, model, build, manufacture, fashion, invent, compose, falsify, fabricate

عمل اوردن (فعل)
carry out, execute, conduct, produce, manufacture

جعل کردن (فعل)
forge, feign, counterfeit, make up, mint, manufacture, invent, concoct, dream up

تخصصی

[ریاضیات] تولید دستی، تولید صنعتی، تولید کردن، ساختن، ساخت، درست کردن، کارگاه دستی

انگلیسی به انگلیسی

• act or process of making a product by hand or by machine (especially on a large scale); specific branch of industry (i.e. linen manufacture); product made by hand or by machine
make by machine (especially on a large scale); create, make, produce; mass-produce; fabricate, invent
to manufacture things means to make them in a factory.
the manufacture of something is the making of it in a factory.
if you manufacture information, you invent it.

پیشنهاد کاربران

ساختن
◀️ LMAO sorry to tell you Cuba doesn't manufacture anything but nice try
دست ساخت
دست ساز
A person who invent or make things in company ( صنعتگر )
manufacture ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: ساخت 1
تعریف: مرحله ای پس از یابش در چرخة فراوری ( behavioral processes ) که در آن دست ساخته ها در نتیجة تغییر و تبدیل مواد خام معدنی به دست می آیند
تولید انبوه
در حالت فعلی
با استفاده از ماشین الات به میزان زیاد تولید کردن
to use machines to make goods or materials, usually in large numbers or amounts
the company that manufactured the drug
در حالت اسمی
...
[مشاهده متن کامل]

تولید انبوه با استفاده از ماشین الات
when large quantities of goods are produced to be sold, using machinery
Cigarettes become stale from one to three months after the date of manufacture.

produce
پدید آوردن
▶️Manufacure : ساختن ( در کارخانه یا ذهن ) - تولید کردن ( v ) - تولید ( n ) - اختراع کردن ( n ) ( v )
Production ( product line ) = manufacture line :خط تولید
Manufacturing cost : هزینه ساخت
▶️Manufacturing : ساخت ( n )
▶️Manufacturer : شرکت سازنده - کارخانه دار - سازنده ( n )

فعل= تولید کردن
اسم= محصول، تولید
Manufacturing
ساخت و ساز
کارخانه دار
ساختن ، تولید کردن
ساخت وساز ( کردن )
سازنده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس