make headway

جمله های نمونه

1. To put that off, she needed to make headway that would be noticed in the real world.
[ترجمه گوگل]برای به تعویق انداختن آن، او نیاز به پیشرفتی داشت که در دنیای واقعی مورد توجه قرار می گرفت
[ترجمه ترگمان]برای خاموش کردن آن، باید پیشرفت کند که در دنیای واقعی مورد توجه قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The trouble is that small boats make headway a lot faster than big governments.
[ترجمه گوگل]مشکل اینجاست که قایق های کوچک بسیار سریعتر از دولت های بزرگ پیشرفت می کنند
[ترجمه ترگمان]مشکل این است که قایق های کوچک سریع تر از دولت های بزرگ پیشروی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This option largely failed to make headway for many of the basic theoretical reasons that were outlined in Chapter
[ترجمه گوگل]این گزینه به دلیل بسیاری از دلایل نظری اساسی که در فصل ذکر شد تا حد زیادی نتوانست پیشرفت کند
[ترجمه ترگمان]این گزینه تا حد زیادی نتوانست به دلایل نظری اولیه که در فصل به آن ها اشاره شد، پیشرفت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Besides, to make headway in European and Asian communication and ideas research.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، برای پیشرفت در ارتباطات اروپایی و آسیایی و تحقیقات ایده
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، پیشرفت در ارتباطات اروپا و آسیا و تحقیقات ایده ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You are starting to make headway with your French!
[ترجمه گوگل]شما شروع به پیشرفت با زبان فرانسوی خود کرده اید!
[ترجمه ترگمان]شما شروع به پیشروی با فرانسویان کرده اید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The hot light shines. Is I can't make headway.
[ترجمه گوگل]نور داغ می تابد آیا من نمی توانم پیشرفت کنم
[ترجمه ترگمان]نور گرم می درخشد هیچ پیشرفتی در کار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We cannot make headway in the countryside unless we perform this task.
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم در روستاها پیشرفت کنیم مگر اینکه این وظیفه را انجام دهیم
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم در حومه سفر کنیم مگر اینکه این کار را انجام دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The ships have to make headway against the heavy seas.
[ترجمه گوگل]کشتی ها باید در برابر دریاهای سنگین پیشروی کنند
[ترجمه ترگمان]این کشتی ها مجبورند به دریاهای سنگین راه پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cayley was the first to make headway with this problem.
[ترجمه گوگل]کیلی اولین کسی بود که با این مشکل پیشرفت کرد
[ترجمه ترگمان]Cayley اولین کسی بود که با این مشکل پیشرفت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If you can make headway in this manner, you will clearly have no difficulty in ascending.
[ترجمه گوگل]اگر بتوانید در این راه پیشرفت کنید، واضح است که هیچ مشکلی در صعود نخواهید داشت
[ترجمه ترگمان]اگر در این روش پیشرفت کنید، به وضوح در بالا رفتن مشکلی نخواهید داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He is not disappointed at the failure to make headway towards resolving their differences.
[ترجمه گوگل]او از عدم موفقیت در حل اختلافاتشان ناامید نیست
[ترجمه ترگمان]او از شکست در پیشرفت در حل اختلافات آن ها ناامید نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You make headway if you share your intentions with someone you care about.
[ترجمه گوگل]اگر نیت خود را با کسی که به او اهمیت می دهید در میان بگذارید پیشرفت خواهید کرد
[ترجمه ترگمان]تو با کسی که بهش اهمیت میدی، پیشرفت می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was Willis again who raised Armagh's hopes with a second penalty as Portadown struggled to make headway in the back-line.
[ترجمه گوگل]دوباره این ویلیس بود که امیدهای آرماگ را با پنالتی دوم افزایش داد زیرا پورتادون در تلاش برای پیشرفت در خط دفاعی بود
[ترجمه ترگمان]ویلیس دوباره به دلیل تلاش برای پیشرفت در خط عقب، امیدهای s را با یک ضربه دوم بالا برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In three sensitive areas-tax administration, education and pensions-Jospin found it impossible to make headway.
[ترجمه گوگل]در سه حوزه حساس - اداره مالیات، آموزش و بازنشستگی - جاسپین پیشرفت را غیرممکن دانست
[ترجمه ترگمان]در سه حوزه حساس - مدیریت مالیات، آموزش و بازنشستگی - Jospin دستیابی به پیشرفت را غیر ممکن یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• make progress, advance

پیشنهاد کاربران

پیشرفت کردن
Progress
پیشرفت حاصل شدن، پیشرفت کردن، گشایش صورت گرفتن
I'm trying to learn to drive, but I'm not making much headway ( with it ) .
Little headway has been made so far in the negotiations.

پیشرفت کردن
پیشرفت کردن، ترقی کردن

بپرس