luckless

/ˈləkləs//ˈlʌkləs/

بد اقبال، بدبخت، بدشانس، شوربخت، بی اقبال

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: without good luck; attended by bad fortune.
مترادف: hapless, poor, unlucky
متضاد: lucky
مشابه: cursed, forlorn, hexed, ill-fated, inauspicious, jinxed, pathetic, star-crossed, unfortunate, unhappy, woeful, wretched

جمله های نمونه

1. The luckless defender, Mark Emery, sustained his third injury of the season.
[ترجمه گوگل]مارک امری، مدافع بدشانس، سومین مصدومیت خود در این فصل را پشت سر گذاشت
[ترجمه ترگمان]مدافع luckless، مارک امری، سومین آسیب خود را در این فصل حفظ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Keen Hunter was second and luckless Elbio third.
[ترجمه گوگل]کین هانتر دوم شد و البیو بدشانس سوم شد
[ترجمه ترگمان]شکارچی آتشین سوم و luckless بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Just as this realisation dawned, a luckless couple drew into the parking space to read a map.
[ترجمه گوگل]درست زمانی که متوجه شدند، یک زوج بخت برگشته برای خواندن نقشه به فضای پارکینگ رفتند
[ترجمه ترگمان]فقط همین که این موضوع به ذهنم خطور کرد، یک زوج بدبخت وارد محوطه پارکینگ شدند تا نقشه بخوانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It kills more than runaway motorists and the luckless in their way, too.
[ترجمه گوگل]بیش از رانندگان فراری و افراد بدشانسی که سر راهشان هستند، بیشتر می کشد
[ترجمه ترگمان]بیشتر از فرار از ماشین فرار کردن و این بدبختی را هم به راه خود می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His grandfather, outwardly easygoing, was frustrated with a luckless career as an insurance salesman: the young Obama would hear him making cold calls that hit a dead end.
[ترجمه گوگل]پدربزرگ او که ظاهراً راحت بود، از شغل بدشانسی به عنوان فروشنده بیمه ناامید بود: اوباما جوان صدای او را می شنید که به بن بست می رسید
[ترجمه ترگمان]پدربزرگ او، به ظاهر آسان گیر، با یک شغل آشفته، به عنوان یک فروشنده بیمه، نا امید شده بود: جوان اوباما صدای او را که به بن بست می رسید، می شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The negroes fled, the luckless Lou wailing into her apron.
[ترجمه گوگل]سیاهپوستان فرار کردند، لو بخت برگشته در پیش بندش ناله می کرد
[ترجمه ترگمان]سیاهان گریخته بودند، بیچاره لو بیچاره با پیش بند خود گریه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's luckless, I lost my bicycle in the morning and my wallet was stolen in the afternoon!
[ترجمه گوگل]بی بخت است، صبح دوچرخه ام را گم کردم و بعدازظهر کیف پولم را دزدیدند!
[ترجمه ترگمان]این بدبختی است، من دوچرخه خود را در صبح از دست دادم و کیف پولم در بعد از ظهر دزدیده شد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One luckless evening it occurred to me to test my wife's fidelity in a vulgar, commonplace way familiar to everyone who has acquaintance with the literature of fact and fiction.
[ترجمه گوگل]یک غروب بخت برگشته به ذهنم رسید که وفاداری همسرم را به شیوه ای مبتذل و معمولی که برای همه کسانی که با ادبیات واقعیت و داستان آشنایی دارند آشنا کنم، آزمایش کنم
[ترجمه ترگمان]یک شب بد، به ذهنم خطور کرد که وفاداری همسرم را در یک راه مبتذل و معمولی که با ادبیات واقعیت و افسانه آشنایی دارد، امتحان کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This luckless fete at the ambassador's deprives me of a pleasure and interrupts you.
[ترجمه گوگل]این جشن بی اقبال در سفیر لذتی را از من سلب می کند و حرف شما را قطع می کند
[ترجمه ترگمان]این جشن از طرف سفیر مرا از محروم کردن شما محروم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The luckless adventure made Earnshaw furious.
[ترجمه گوگل]ماجراجویی بدشانسی ارنشاو را خشمگین کرد
[ترجمه ترگمان]ماجرای آن ماجرا ارنشاو را خشمگین ساخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There comes a luckless night.
[ترجمه گوگل]یک شب بدشانسی فرا می رسد
[ترجمه ترگمان] امشب یه شب پر از بدبختی هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He died in the desert like so many other luckless explorers.
[ترجمه گوگل]او مانند بسیاری از کاشفان بدشانس دیگر در بیابان درگذشت
[ترجمه ترگمان]او مانند بسیاری از explorers نگون بخت در صحرا مرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Adding insult to injury, a double cross awaits our luckless hero in the final stanza.
[ترجمه گوگل]با اضافه کردن توهین به آسیب، یک صلیب دوبل در انتظار قهرمان بدشانسی ما در بند پایانی است
[ترجمه ترگمان]اضافه کردن توهین به جراحت، صلیبی دوگانه در انتظار قهرمان تیره بخت ما در بند پایانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But with a new-found strength she swung it as a feather, at the luckless Rubberneck.
[ترجمه گوگل]اما با قدرتی که به تازگی پیدا شده بود، آن را به عنوان یک پر به سمت رابرنک بخت برگشته تاب داد
[ترجمه ترگمان]اما با نیرویی تازه، آن را به عنوان یک پر تاب می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• having no luck, unlucky, unfortunate
someone or something that is luckless is unsuccessful or unfortunate; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

ناکام
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : luck
✅️ اسم ( noun ) : luck
✅️ صفت ( adjective ) : lucky / luckless
✅️ قید ( adverb ) : luckily
بدبیار، بدشانس

بپرس