lowered

جمله های نمونه

1. he lowered himself by accepting a bribe
او با گرفتن رشوه خودش را کوچک کرد.

2. hunger lowered their resistance
گرسنگی مقاومت آنها را کاست.

3. i lowered the window
پنجره را پایین کشیدم.

4. they lowered their heads in prayer
سرهای خود را به حالت دعا فرود آوردند.

5. they lowered their prices
قیمت های خود را پایین آوردند.

6. his lids lowered again and occulted his blue eyes
پلک هایش پایین آمد و چشمان آبی او را پوشاند.

7. when his body was lowered into the grave, i heard three loud salvos
وقتی جسد او را در قبر می گذاشتند صدای سه رگبار بلند را شنیدم.

8. Two hours later he lowered his colours.
[ترجمه گوگل]دو ساعت بعد رنگ هایش را پایین آورد
[ترجمه ترگمان]دو ساعت بعد رنگ خود را پایین آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To his delight a familiar, tall, languid figure lowered itself down the steps of a club.
[ترجمه گوگل]برای خوشحالی او، چهره ای آشنا، قد بلند و بی روح از پله های یک باشگاه پایین آمد
[ترجمه ترگمان]پیکر باریک و بلندقد خود را در میان پله های باشگاه پایین آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Christina blushed and hastily lowered her eyes.
[ترجمه گوگل]کریستینا سرخ شد و با عجله چشمانش را پایین انداخت
[ترجمه ترگمان]کریستینا سرخ شد و شتابان چشمش را پایین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They lowered him gradually into the cockpit. Somehow they squeezed him in the tight space, and strapped him in.
[ترجمه گوگل]کم کم او را داخل کابین خلبان کردند به نحوی او را در فضای تنگ فشار دادند و او را به تسمه بستند
[ترجمه ترگمان]به تدریج او را به درون کابین هدایت کردند به هر حال او را در فضای تنگ فشرده نگه داشتند و او را با تسمه بسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Every evening at sunset the flag was lowered.
[ترجمه گوگل]هر عصر هنگام غروب آفتاب پرچم پایین می آمد
[ترجمه ترگمان]هر شب هنگام روب، پرچم پایین می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She gave him a quick, upward look, then lowered her eyes.
[ترجمه گوگل]نگاهی سریع و رو به بالا به او انداخت و سپس چشمانش را پایین انداخت
[ترجمه ترگمان]به سرعت نگاهی به او انداخت و بعد چشمانش را پایین آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He folded his arms and lowered down his head as usual before he was in deep thought .
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه به فکر عمیقی بیفتد دستهایش را جمع کرد و طبق معمول سرش را پایین انداخت
[ترجمه ترگمان]دست هایش را تا کرد و طبق معمول سرش را پایین آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Very gently, he lowered the dog onto the rug by the fire.
[ترجمه گوگل]خیلی آرام سگ را روی قالیچه کنار آتش پایین آورد
[ترجمه ترگمان]با ملایمت سگ را کنار بخاری پایین آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• decreased, lessened, diminished, turned down

پیشنهاد کاربران

( معماری )
lowered space
فضای با سقف کوتاه، فضای کم ارتفاع
به معنای کف خواب
lowered
مثال
lowered Car
ماشین کفخواب ( ارتفاع کم )
================================
مترادف Slammed Car
کاستن
پایین آورد

بپرس