lone wolf

/ˈloʊnˈwʊlf//ləʊnwʊlf/

رجوع شود به: loner

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a person who chooses to work or live alone; loner.
مشابه: solitary

جمله های نمونه

1. A lone wolf howled under the full moon.
[ترجمه گوگل]یک گرگ تنها زیر ماه کامل زوزه کشید
[ترجمه ترگمان]گرگ تنها در زیر نور ماه زوزه می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In the silence of the night, a lone wolf howled.
[ترجمه گوگل]در سکوت شب، گرگ تنها زوزه کشید
[ترجمه ترگمان]در سکوت شب، یک گرگ تنها زوزه کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I got the impression you're something of a lone wolf.
[ترجمه گوگل]من این تصور را داشتم که شما چیزی شبیه یک گرگ تنها هستید
[ترجمه ترگمان]تصور می کنم که تو چیزی از یک گرگ تنها هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You know how he is - a lone wolf.
[ترجمه گوگل]شما می دانید او چگونه است - یک گرگ تنها
[ترجمه ترگمان]تو می دانی که او یک گرگ تنها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Glen is a lone wolf and seldom joins in the activities of the neightbourhood.
[ترجمه گوگل]گلن یک گرگ تنها است و به ندرت در فعالیت های محله شرکت می کند
[ترجمه ترگمان]گلن یک گرگ تنها است و به ندرت به فعالیت های of ملحق می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Eddy: Jack is kind of a lone wolf.
[ترجمه مونا] جک یه جورایی منزوی است
|
[ترجمه گوگل]ادی: جک نوعی گرگ تنهاست
[ترجمه ترگمان] جک \"یه جورایی یه گرگه تنها\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. John is a lone wolf : never mucks in with the others.
[ترجمه گوگل]جان یک گرگ تنها است: هرگز با دیگران درگیر نیست
[ترجمه ترگمان]جان یک گرگ تنها است: هیچ وقت با بقیه درگیر نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Although she is a lone wolf, we all like her very much.
[ترجمه گوگل]اگرچه او یک گرگ تنها است، اما همه ما او را بسیار دوست داریم
[ترجمه ترگمان]اگر چه او یک گرگ تنها است، همه ما او را خیلی دوست داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mr. A seems to be a lone wolf; he does not have any friends.
[ترجمه Reyhan] به نظر میرسید اقای a منزوی و گوشه گیر باشد . او هیچ دوست و رفیقی ندارد
|
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد آقای الف یک گرگ تنها باشد او هیچ دوستی ندارد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد آقای دیک یک گرگ تنها باشد؛ هیچ دوستی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A lone wolf can be considered as either independent or socially awkward.
[ترجمه گوگل]یک گرگ تنها را می توان مستقل یا از نظر اجتماعی ناجور در نظر گرفت
[ترجمه ترگمان]یک گرگ تنها می تواند مستقل و یا اجتماعی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. John is a lone wolf ; newer mucks in with the others.
[ترجمه گوگل]جان یک گرگ تنها است ; جدیدتر با دیگران ارتباط برقرار می کند
[ترجمه ترگمان]جان یک گرگ تنها است؛ mucks جدیدتر با بقیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A lone wolf is always cause for suspicion, especially one that chooses that path.
[ترجمه گوگل]یک گرگ تنها همیشه عامل سوء ظن است، به خصوص گرگ که آن راه را انتخاب می کند
[ترجمه ترگمان]یک گرگ تنها باعث بدگمانی می شود، به خصوص که آن مسیر را انتخاب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. John's a lone wolf; never mucks in with the others.
[ترجمه گوگل]جان یک گرگ تنها است هیچ وقت با دیگران درگیر نمی شود
[ترجمه ترگمان]جان یک گرگ تنها است؛ هیچ وقت با دیگران ارتباط ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the police force he had the reputation of being something of a lone wolf.
[ترجمه گوگل]در نیروی پلیس او شهرت داشت که چیزی شبیه یک گرگ تنها بود
[ترجمه ترگمان]در نیروی پلیس شهرت داشت که چیزی از یک گرگ تنها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• individualist possessing opinions that are not accepted by the majority

پیشنهاد کاربران

someone who does not mix socially with other people
not sociable
غیر اجتماعی
a person who likes to do things on their own without other people
فردی که دوست دارد کارها را به تنهایی و بدون کمک دیگران انجام دهد
Zwicky was a lone wolf and did all of his own mathematical work.
I have always been a great admirer of his skill and ability, but he is a lone wolf.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/lone-wolf
تک پر ( تنهایی میپره و زیاد قاطی دیگران و جمع ها نمیشه )
کسی که با دیگران قاطی نمیشه، تکرو
Lonewolf
آدم تنها
کسی که اجتماعی نیست
کسی که دوست داره کار هاشو خودش خودش انجام بده
کسی که دوست نداره با بقیه باشه ، کسی که دوست داره کارهاشو خودش انجام بده نه با مردم
تنها وبی کس
فرد منزوی و تکرو ، نجوش، انزوا طلب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس