lobby

/ˈlɑːbi//ˈlɒbi/

معنی: دالان، سالن انتظار، سالن هتل و مهمانخانه، راهرو، سرسرا، سخنرانی کردن، تحمیل گری کردن
معانی دیگر: راهرو (ورودی)، لابی، تالار ورودی (هتل و سینما و غیره)، (امریکا: هواداران عقیده یا طرح یا صنعت بخصوصی که در کنگره برای جلب توافق و آرای نمایندگان فعالیت می کنند) گروه جلب رای، گروه فشار، سالن انتظار درراه اهن و غیره، برای گذراندن لایحه ای درسالن انتظارنمایندگان مجلسین سخنرانی وتبلیغات کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: lobbies
(1) تعریف: a hall or foyer inside the entrance of a hotel, theater, or other large building, often used as a waiting room.
مترادف: foyer, hall
مشابه: antechamber, anteroom, entry, reception room, vestibule, waiting room

- They planned to meet in the lobby of the hotel.
[ترجمه Niusha] انها برنامه ریزی کردن تا یکدیگر را در سالن انتظار هتل ببینند
|
[ترجمه گوگل] آنها قصد داشتند در لابی هتل ملاقات کنند
[ترجمه ترگمان] آن ها قصد داشتند در لابی هتل یکدیگر را ملاقات کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a group that tries to influence legislators to vote on certain issues in such a way as to favor its special interests.
مترادف: PAC, pressure group

- Members of the oil and gas lobby met with government officials to present research findings in support of their position.
[ترجمه گوگل] اعضای لابی نفت و گاز با مقامات دولتی برای ارائه یافته های تحقیقاتی در حمایت از موضع خود ملاقات کردند
[ترجمه ترگمان] اعضای لابی نفت و گاز با مقامات دولتی دیدار کردند تا یافته های تحقیق را در حمایت از موضع خود ارائه دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: lobbies, lobbying, lobbied
• : تعریف: to try to influence the way legislators vote.
مشابه: pull strings
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: lobbyer (n.)
(1) تعریف: to try to influence (legislators) to vote in a particular way.
مترادف: influence, press, solicit, sway, urge
مشابه: affect, persuade, push

- The group lobbied members of their state senate in hopes of preventing the building of the power plant.
[ترجمه گوگل] این گروه به امید جلوگیری از ساخت نیروگاه، اعضای سنای ایالت خود را لابی کرد
[ترجمه ترگمان] این گروه اعضای مجلس سنای ایالتی خود را به امید جلوگیری از ساخت نیروگاه متمرکز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to work for or obtain the passage of (legislation) by lobbying.

- Various groups lobbied the bill through Congress.
[ترجمه گوگل] گروه های مختلف لایحه را از طریق کنگره لابی کردند
[ترجمه ترگمان] گروه های مختلف لایحه را از طریق کنگره شروع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the oil lobby
گروه فشار نفت

2. i met him in the lobby of the hotel
در سرسرای هتل او را ملاقات کردم.

3. those found loitering in the hotel lobby will be kicked out
کسانی که در سرسرای هتل می پلکند اخراج خواهند شد.

4. dickers which are being discussed in the lobby of the parliament
بده و بستان هایی که در سرسرای پارلمان مورد مذاکره قرار می گیرد

5. during the intermission, we went to the lobby
در طی میان پرده به سرسرا(ی تالار) رفتیم.

6. rich ladies were prancing in the hotel lobby
خانم های پولدار در سرسرای هتل می خرامیدند.

7. they asked me to repair to the hotel lobby immediately
از من خواستند فورا به سرسرای هتل بروم.

8. reporters corralled the senator in a corner of the lobby
خبرنگاران سناتور را در گوشه ی سرسرا گیر انداختند.

9. Mary is in the lobby of Asian Hotel.
[ترجمه گوگل]مری در لابی هتل آسیایی است
[ترجمه ترگمان]مری در لابی هتل آسیایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We chatted happily in the lobby.
[ترجمه گوگل]با خوشحالی در لابی گپ زدیم
[ترجمه ترگمان]ما با خوشحالی تو لابی حرف زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The anti-smoking lobby has steadily gained ground in the last decade.
[ترجمه گوگل]لابی ضد سیگار در دهه گذشته به طور پیوسته جایگاه خود را به دست آورده است
[ترجمه ترگمان]لابی ضد سیگار در دهه گذشته به طور پیوسته در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Reporters and photographers were crowded into the lobby.
[ترجمه گوگل]خبرنگاران و عکاسان در لابی جمع شده بودند
[ترجمه ترگمان]خبرنگاران و عکاسان در لابی ازدحام کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Villagers have organized a lobby for improved local facilities.
[ترجمه گوگل]روستاییان یک لابی برای بهبود امکانات محلی ترتیب داده اند
[ترجمه ترگمان]روستائیان برای بهبود امکانات محلی یک لابی را سازماندهی کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We glitzed up the lobby with a couple of fountains and a bird cage.
[ترجمه گوگل]ما لابی را با چند فواره و یک قفس پرنده درخشیدیم
[ترجمه ترگمان]با دوتا فواره و یک قفس پرنده از راهرو بالا رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The film star held court in the hotel lobby.
[ترجمه گوگل]این ستاره سینما در لابی هتل دادگاه برگزار کرد
[ترجمه ترگمان]این ستاره فیلم را در لابی هتل نگهداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The anti-nuclear lobby is/are becoming stronger.
[ترجمه گوگل]لابی ضد هسته ای در حال قوی تر شدن است
[ترجمه ترگمان]لابی ضد هسته ای در حال قوی تر شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The group is trying to lobby against higher taxes.
[ترجمه گوگل]این گروه در تلاش است تا علیه مالیات های بالاتر لابی کند
[ترجمه ترگمان]این گروه می کوشد تا با مالیات های بیشتر رایزنی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دالان (اسم)
corridor, hall, lobby, porch

سالن انتظار (اسم)
lobby

سالن هتل و مهمانخانه (اسم)
lobby

راهرو (اسم)
runway, aisle, corridor, hall, doorway, passage, lobby, walk, vestibule, gallery, passageway, door, gangway

سرسرا (اسم)
lobby, antechamber, vestibule, entrance hall

سخنرانی کردن (فعل)
discourse, lecture, speak, lobby, converse, speechify, orate, prelect

تحمیل گری کردن (فعل)
lobby

تخصصی

[عمران و معماری] سرسرا

انگلیسی به انگلیسی

• large hall or near the entrance to a building (especially in a hotel, theater, etc.); public entrance-hall alongside a legislative chamber; political action group
attempt to convince public officials to favor a certain cause or take a certain action
the lobby of a building is the main entrance area with corridors and staircases leading off it.
a lobby is also a group of people who try to persuade the government that something should be done.
if you lobby a member of a government, you try to persuade them that a particular thing should be done.

پیشنهاد کاربران

lobby ( n ) ( lɑbi ) ( pl. lobbies ) =a large area inside the entrance of a public building where people can meet and wait, e. g. a hotel lobby.
lobby
نفوذ کردن، تبانی کردن
اجماع کردن ، متحد شدن
تلاش کردن برای . . .
lobby ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: سرسرا 2
تعریف: تالار ورودی مهمان خانه/ هتل
پشتیبان، حامی، حمایت کننده، تبلیغ، حمایت،
سالن انتظار
گروه متقاعد کننده دولت
سالن انتظار _ سالن _
ذی نفوذ،
با نفوذ
یکی از مهمترین معنی هاش میشه همون " لابی " که تو فارسیم میگیم
راهروی جلوی درب ورودی هتل ها سینما و . . .
large hall or near the entrance to a building ( especially in a hotel, theater, etc. ) ; public entrance - hall alongside a legislative chamber; political action group
...
[مشاهده متن کامل]

مترادفش foyer هست ولی اون بیشتر برای خونه معمولی میگن

رایزنی و لابی گری
رای زنی
زد و بند ، زد و بند بازی ، ساخت و پاخت ، ساخت و پاخت کاری
گروه تحمیل ، گروه تحمیل رای
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس