literati

/ˌlɪtəˈrɑːti//ˌlɪtəˈrɑːti/

معنی: اهل قلم، ادبا، دانشمندان
معانی دیگر: ادیبان، اهل علم و ادب، فضلا

بررسی کلمه

اسم جمع ( plural noun )
• : تعریف: those who are accomplished in scholarly or literary fields; intelligentsia.

جمله های نمونه

1. Her novels are popular with university literati, but they have failed to attract a wider audience.
[ترجمه گوگل]رمان‌های او در بین سوادهای دانشگاهی محبوب هستند، اما نتوانسته‌اند مخاطبان بیشتری را جذب کنند
[ترجمه ترگمان]رمان های او با literati دانشگاه محبوب هستند، اما نتوانسته اند مخاطبان بیشتری را جذب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was underrated as a writer by the literati.
[ترجمه گوگل]اهل ادب او را به عنوان نویسنده دست کم گرفته بودند
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک نویسنده از طرف the دست کم گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This development serves as an opportunity for the literati here.
[ترجمه گوگل]این توسعه به عنوان یک فرصت برای اهل ادب در اینجا خدمت می کند
[ترجمه ترگمان]این پیشرفت به عنوان فرصتی برای the در اینجا عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He belonged to a family of literati.
[ترجمه گوگل]او از خانواده ای اهل ادب بود
[ترجمه ترگمان] اون به یه خانواده از literati تعلق داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Drummond Hotel A favourite haunt of the literati.
[ترجمه گوگل]هتل دراموند محل مورد علاقه اهل ادب
[ترجمه ترگمان]هتل Drummond محل مورد علاقه literati بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Of the literati in their thrall, Budd Schulberg emerged as the writer who told you most about the bouts.
[ترجمه گوگل]بود شولبرگ از میان باسوادانی که در تسخیرشان بودند، به عنوان نویسنده‌ای ظاهر شد که بیشتر از همه درباره این دوره‌ها به شما گفت
[ترجمه ترگمان]Budd Schulberg، از the in، به عنوان نویسنده ای ظاهر شد که بیشتر در مورد کش مکش به شما گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I disagree that all us members of the literati do not suffer from the continuing triumph of the political and economic statusquo.
[ترجمه گوگل]من موافق نیستم که همه ما اهل ادب از پیروزی مستمر وضعیت سیاسی و اقتصادی رنج نمی بریم
[ترجمه ترگمان]من مخالفم که همه ما اعضای حزب literati از پیروزی مستمر of سیاسی و اقتصادی رنج نمی برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Clerisy: Educated people considered as a group; the literati.
[ترجمه گوگل]Clerisy: افراد تحصیل کرده به عنوان یک گروه در نظر گرفته می شوند; باسوادها
[ترجمه ترگمان]Clerisy: افراد تحصیل کرده به عنوان یک گروه در نظر گرفته می شوند؛ the
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The former literati fictions were the vital source of allusions in Ci.
[ترجمه گوگل]داستان های ادبی سابق منبع حیاتی اشارات در Ci بودند
[ترجمه ترگمان]The پیشین literati منبع اصلی of در Ci بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This map depicts the ancient literati scene Guoqin degree system.
[ترجمه گوگل]این نقشه سیستم درجه باستانی Guoqin را به تصویر می کشد
[ترجمه ترگمان]این نقشه، سیستم درجه literati scene ancient را به تصویر می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Literati flower-and-bird painting got preliminary development and gradually started to change from"painting on the shape"to"painting on the ideogram".
[ترجمه گوگل]نقاشی گل و پرنده ادبی توسعه اولیه پیدا کرد و به تدریج از "نقاشی روی شکل" به "نقاشی روی ایدئوگرام" تغییر کرد
[ترجمه ترگمان]رنگ آمیزی گل و پرنده به توسعه اولیه رسید و به تدریج شروع به تغییر از \"نقاشی روی شکل\" به \"نقاشی روی دیوار\" کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The literary responsory between Korean and the Song literati were done by the Buddhist monks and the diplomats.
[ترجمه گوگل]پاسخگویی ادبی بین اهل سونگ و کره ای توسط راهبان بودایی و دیپلمات ها انجام شد
[ترجمه ترگمان]The ادبی بین کره ای و سانگ literati توسط راهبان بودایی و دیپلمات ها انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I played with a few of the new titles, with lots of technical assistance from some computer literati.
[ترجمه گوگل]من با تعدادی از عناوین جدید، با کمک های فنی بسیاری از سواد رایانه ای بازی کردم
[ترجمه ترگمان]من با تعدادی از عناوین جدید بازی کردم، و کمک های فنی زیادی از طرف برخی از literati کامپیوتر انجام دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Longobardi had also stressed the remarkable accord on points of doctrine to be found among authors of the literati sect.
[ترجمه گوگل]لونگوبردی همچنین بر توافق قابل توجهی در مورد نکات اعتقادی که در میان نویسندگان فرقه ادبا یافت می شود تأکید کرده بود
[ترجمه ترگمان]Longobardi همچنین بر توافق شایان توجهی بر روی نقطه نظرات در میان نویسندگان فرقه literati تاکید کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اهل قلم (اسم)
penman, literati

ادبا (اسم)
literati

دانشمندان (اسم)
literati

انگلیسی به انگلیسی

• scholarly people, educated people, intellectuals
literati are well-educated people who are interested in literature;a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : literalize
✅️ اسم ( noun ) : literacy / literati / literature / literalness / literate
✅️ صفت ( adjective ) : literate / literal / literary
✅️ قید ( adverb ) : literately / literally / literarily
نخبه گان
امرای کلام ؛ ادیبان و شاعران. ( فرهنگ فارسی معین ) . کنایه از شعرا. ( انجمن آرا ) .
اندیشمندان

بپرس