listing

/ˈlɪstɪŋ//ˈlɪstɪŋ/

معنی: سیاهه برداری، فهرست نویسی، اسم نویسی
معانی دیگر: فهرستگری، هر چیز وارد شده در فهرست (به ویژه لیست خانه های فروشی که در دفتر معاملات ملکی ثبت شده)، سجاف، خیش کنی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an entry, as in a list or directory.
مشابه: tally

- I can't find a listing for him in the telephone book.
[ترجمه گوگل] من نمی توانم لیستی برای او در دفترچه تلفن پیدا کنم
[ترجمه ترگمان] من نمی تونم توی دفتر تلفن یه لیست براش پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act of making a list, or of entering an item in a list.

(3) تعریف: a list.
مشابه: agenda, roster

- a listing of tonight's television programs
[ترجمه گوگل] لیستی از برنامه های تلویزیونی امشب
[ترجمه ترگمان] فهرستی از برنامه های تلویزیونی امشب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. There was a brass plaque outside the surgery listing the various dentists' names and qualifications.
[ترجمه گوگل]یک پلاک برنجی بیرون از جراحی وجود داشت که اسامی و مدارک دندانپزشکان مختلف را درج می کرد
[ترجمه ترگمان]یک پلاک برنجی در بیرون اتاق عمل بود که نام dentists مختلف و واجد شرایط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We asked for an itemized bill, listing all our phone calls and how long they were.
[ترجمه گوگل]ما یک صورتحساب دقیق خواستیم که تمام تماس‌های تلفنی ما و مدت زمان آنها را فهرست کند
[ترجمه ترگمان]ما خواستار لیست این لیست شده بودیم و تمام تماس های تلفنی مان و این که چقدر هستند را لیست کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Indeed, if many investors abjure the listing, those who hold their noses and take the plunge might make even more money.
[ترجمه گوگل]در واقع، اگر بسیاری از سرمایه‌گذاران از این فهرست انصراف دهند، آن‌هایی که دماغ خود را نگه می‌دارند و غوطه‌ور می‌شوند ممکن است حتی درآمد بیشتری داشته باشند
[ترجمه ترگمان]در حقیقت اگر بسیاری از سرمایه گذاران از لیست خود دست بکشند، کسانی که بینی خود را نگه می دارند و سقوط می کنند ممکن است پول بیشتری به دست آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The company is seeking a stock exchange listing .
[ترجمه گوگل]این شرکت به دنبال عرضه در بورس اوراق بهادار می باشد
[ترجمه ترگمان]شرکت به دنبال فهرست بورس اوراق بهادار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The tanker is listing badly and liable to sink at any moment.
[ترجمه گوگل]تانکر در فهرست بدی قرار دارد و هر لحظه ممکن است غرق شود
[ترجمه ترگمان]تانکر در حال تهیه لیست بد است و ممکن است در هر لحظه غرق شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The ship was listing badly but still kept afloat.
[ترجمه گوگل]کشتی در فهرست بدی قرار داشت اما همچنان شناور بود
[ترجمه ترگمان]کشتی هنوز به طور بد در لیست قرار گرفته بود، اما هنوز شناور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The damaged vessel was listing badly.
[ترجمه گوگل]کشتی آسیب دیده به شدت فهرست می شد
[ترجمه ترگمان]این کشتی آسیب دیده در فهرست بدی قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A full listing of the companies will be published quarterly.
[ترجمه گوگل]فهرست کامل شرکت ها به صورت فصلی منتشر خواهد شد
[ترجمه ترگمان]فهرست کامل این شرکت ها بصورت فصلی منتشر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Lack of space forbids listing the names of all those who contributed.
[ترجمه گوگل]کمبود فضا فهرست کردن نام همه کسانی را که مشارکت داشته اند ممنوع می کند
[ترجمه ترگمان]عدم فضا لیستی از اسامی تمام کسانی که کمک کرده اند را ممنوع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To obtain listing forms, call 1-800-273-732
[ترجمه گوگل]برای دریافت فرم های لیست، با شماره 1-800-273-732 تماس بگیرید
[ترجمه ترگمان]برای به دست آوردن فهرستی از فرم ها، فراخوانی ۱ - ۸۰۰ - ۲۷۳ - ۷۳۲
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. See index on page 43 for full listing.
[ترجمه گوگل]برای فهرست کامل به نمایه صفحه 43 مراجعه کنید
[ترجمه ترگمان]برای تهیه فهرست کامل به شاخص صفحه ۴۳ مراجعه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Meanwhile, an event log shows a listing of events and breakpoint messages.
[ترجمه گوگل]در همین حال، گزارش رویداد فهرستی از رویدادها و پیام های نقطه شکست را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]در عین حال، یک ثبت وقایع، فهرستی از رویدادها و پیغام های breakpoint را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is intended to update this listing on a regular basis.
[ترجمه گوگل]در نظر گرفته شده است که این فهرست به طور منظم به روز شود
[ترجمه ترگمان]این فهرست به منظور به روز رسانی این فهرست به صورت منظم در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The paper has a listing of the day's happenings.
[ترجمه گوگل]این روزنامه فهرستی از اتفاقات روز دارد
[ترجمه ترگمان]یادداشت ها یک لیست از اتفاقات آن روز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. With listing, you jot down a few words, saving the real writing for later.
[ترجمه گوگل]با فهرست کردن، چند کلمه را یادداشت می کنید و نوشته واقعی را برای بعد ذخیره می کنید
[ترجمه ترگمان]با فهرست کردن، چند کلمه را یادداشت کنید، و نوشته های واقعی را بعدا ذخیره کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سیاهه برداری (اسم)
listing

فهرست نویسی (اسم)
listing

اسم نویسی (اسم)
registration, listing

تخصصی

[عمران و معماری] شیار کردن - شیارکشی
[کامپیوتر] لیست گیری، سیاهه برداری، صورت، سیاهه .
[نساجی] اختلاف رنگ بین حاشیه و متن پارچه - جذب بیشتر رنگینه توسط لبه های پارچه نسبت به وسط آن - کناره پارچه - حاشیه پارچه
[ریاضیات] صورت، صورت برداری، فهرست کردن
[خاک شناسی] جوی کنی
[آب و خاک] شخم بدون برگردان

انگلیسی به انگلیسی

• list, record; act of making a list; something which is part of a list
a listing is a list, or an item in a list.

پیشنهاد کاربران

( خرده فروشی ) اضافه کردن به لیست کالای انتخاب شده برای فروشگاه ( آجری و آنلاین یا فراگیر )
فهرست بندی، لیست کردن
لیست گیری
پذیرش
پذیرفته شدن ( بورس ، صرافی ارزهای مجازی و . . . )
فهرست بندی
ریز برنامه، صورت برنامه: در علم کامپیوتر، فهرستی مصور از خطوط کد کامپیوتری یا داده های رقمی به شکل انسان خوانا

بپرس