listener

/ˈlɪsənər//ˈlɪsnə/

معنی: شنونده، مستمع، گوش دهنده
معانی دیگر: مستمع، گوش دهنده، شنونده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who listens.

- This radio station has a lot of listeners.
[ترجمه گوگل] این ایستگاه رادیویی شنوندگان زیادی دارد
[ترجمه ترگمان] این ایستگاه رادیویی شنوندگان زیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a great listener
شنونده ی خوب

2. radio should enlighten the listener as well as entertain him
رادیو باید علاوه بر سرگرم کردن شنونده وی را ارشاد هم بکند.

3. The wise man is always a good listener.
[ترجمه گوگل]انسان عاقل همیشه شنونده خوبی است
[ترجمه ترگمان]مرد عاقل همیشه شنونده خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Music can induce a meditative state in the listener.
[ترجمه گوگل]موسیقی می تواند حالت مراقبه ای را در شنونده ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]موسیقی می تواند یک حالت متفکرانه در شنونده ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I'm a regular listener to her show.
[ترجمه گوگل]من شنونده همیشگی برنامه او هستم
[ترجمه ترگمان]من یک شنونده معمولی برای نمایش او هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The alert listener will have noticed the error.
[ترجمه گوگل]شنونده هوشیار متوجه خطا شده است
[ترجمه ترگمان]شنونده هوشیار متوجه این خطا خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Fenton was a good listener, and his questions were germane.
[ترجمه گوگل]فنتون شنونده خوبی بود و سؤالاتش هم کاملاً منطقی بود
[ترجمه ترگمان]فنتون شنونده خوبی بود و his با هم ارتباط داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Dr Brian was a good listener.
[ترجمه گوگل]دکتر برایان شنونده خوبی بود
[ترجمه ترگمان]دکتر برایان شنونده خوبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She prides herself on being a good listener.
[ترجمه گوگل]او به خود افتخار می کند که شنونده خوبی است
[ترجمه ترگمان]به خودش افتخار می کند که شنونده خوبی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To the listener, this music is incoherent and formless.
[ترجمه گوگل]برای شنونده، این موسیقی نامنسجم و بی شکل است
[ترجمه ترگمان]این موسیقی برای شنونده، نامفهوم و مبهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In radio you have to keep the listener listening. That's the bottom line.
[ترجمه گوگل]در رادیو باید شنونده را در حال گوش دادن نگه دارید این نتیجه نهایی است
[ترجمه ترگمان] تو رادیو باید شنونده رو گوش کنی اصل مطلب همین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Several people talking at once distract a listener.
[ترجمه گوگل]چند نفر که در یک زمان صحبت می کنند، حواس شنونده را پرت می کنند
[ترجمه ترگمان]افراد زیادی که در حال صحبت کردن هستند حواس شنونده را پرت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And her listener feels both protective and irritated by turns.
[ترجمه گوگل]و شنونده او با چرخش هم احساس محافظت و هم تحریک می کند
[ترجمه ترگمان]و هر دوی آن ها هم مراقب و هم عصبانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The interviewer becomes an active listener, building up a rapport with the informant.
[ترجمه گوگل]مصاحبه کننده تبدیل به یک شنونده فعال می شود و با خبرچین ارتباط برقرار می کند
[ترجمه ترگمان]مصاحبه کننده به یک شنونده فعال تبدیل می شود و ارتباط با فرد مطلع را ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شنونده (اسم)
auditor, listener

مستمع (اسم)
auditor, listener

گوش دهنده (اسم)
listener

انگلیسی به انگلیسی

• one who listens; one who hears; one who pays attention, attentive person
people who listen to the radio are often referred to as listeners.
a listener in a particular situation is a person who is listening rather than one who is speaking or playing music.

پیشنهاد کاربران

بپرس