liquidator

/ˈlɪkwəˌdetər//ˈlɪkwɪdeɪtə/

معنی: از بین برنده، حساب واریز کننده، برچیننده
معانی دیگر: (در انحلال شرکت ها و غیره) مدیر تصفیه

جمله های نمونه

1. The Ombudsman's report notes the liquidator expressed surprise then that Barlow Clowes was operating without a licence.
[ترجمه گوگل]گزارش Ombudsman اشاره می کند که مدیر تصفیه در آن زمان از اینکه بارلو کلوز بدون مجوز فعالیت می کرد ابراز تعجب کرد
[ترجمه ترگمان]گزارش دادرس خاطرنشان می کند که liquidator ابراز تعجب کرده است که بارلو Clowes بدون مجوز فعالیت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Bosses at Reads in Bootle called in the liquidator after battling for more than a year against cash flow problems.
[ترجمه گوگل]روسای شرکت Reads in Bootle پس از بیش از یک سال مبارزه با مشکلات جریان نقدی، مدیر تصفیه را فراخواندند
[ترجمه ترگمان]روسا در Reads، پس از مبارزه برای بیش از یک سال با مشکلات جریان نقدینگی، در the به نام in تماس گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The liquidator therefore claimed for recovery of the deficit on liquidation.
[ترجمه گوگل]بنابراین مدیر تصفیه مدعی جبران کسری در هنگام انحلال شد
[ترجمه ترگمان]از این رو The خواستار بازیابی کسری بودجه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As a result, the liquidator estimates the company is owed £ 6 million for machines that were never paid for.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، مدیر تصفیه تخمین می‌زند که شرکت 6 میلیون پوند برای ماشین‌هایی که هرگز پرداخت نشده است بدهکار است
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، liquidator تخمین می زند که شرکت ۶ میلیون پوند بابت ماشین هایی که هرگز پرداخت نشده است بدهکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The liquidator of the sole company in liquidation indeed assigned the cause of action to him.
[ترجمه گوگل]مدیر تصفیه تنها شرکت در حال انحلال در واقع علت اقدام را به او واگذار کرد
[ترجمه ترگمان]انحلال تنها شرکت در انحلال به راستی علت آن را برای او تعیین کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Liquidation World acts as a liquidator for banks, receivers, insurance companies and others.
[ترجمه گوگل]Liquidation World به عنوان مدیر تصفیه برای بانک ها، گیرندگان، شرکت های بیمه و دیگران عمل می کند
[ترجمه ترگمان]برنامه جهانی Liquidation به عنوان a برای بانک ها، گیرنده ها، شرکت های بیمه و دیگران عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A liquidator was appointed for one of the companies, and actions were commenced against the guarantors.
[ترجمه گوگل]برای یکی از شرکت ها مدیر تصفیه تعیین شد و نسبت به ضامنان اقدام شد
[ترجمه ترگمان]A برای یکی از شرکت ها منصوب شد و اقدامات علیه ضامن انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Upon being inquired, the liquidator shall provide answers about the liquidation immediately.
[ترجمه گوگل]پس از استعلام، مدير تصفيه بايد بلافاصله در مورد انحلال پاسخ دهد
[ترجمه ترگمان]به محض این که از او سوال کردند، the در مورد نابودی پاسخ خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mr. C., who has been appointed liquidator of the late firm will discharge all liabilities, and all accounts due to the late firm must be paid to him.
[ترجمه گوگل]آقای ج که به عنوان مدیر تصفیه شرکت متأخر منصوب شده است کلیه تعهدات خود را بر عهده خواهد داشت و کلیه حسابهای مربوط به شرکت متأخر باید به ایشان پرداخت شود
[ترجمه ترگمان]آقای سی کسی که به عنوان رئیس شرکت منصوب شده بود همه بدهی ها را تخلیه خواهد کرد و همه حساب ها به علت شرکت اخیر باید به او پرداخت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To serve as an inspector, liquidator, bankruptcy administrator, or executor of a will, or in any other fiduciary capacity.
[ترجمه گوگل]انجام وظیفه به عنوان بازرس، مدیر تصفیه، مدیر ورشکستگی یا مجری وصیت یا هر عنوان امانتداری دیگر
[ترجمه ترگمان]برای خدمت به عنوان بازرس، liquidator، مدیر ورشکستگی، یا وصی و یا هر قابلیت fiduciary دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Upon liquidation the liquidator will take control over all the company's assets and affairs.
[ترجمه گوگل]پس از انحلال، مدیر تصفیه کنترل تمام دارایی ها و امور شرکت را در اختیار خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]پس از منحل کردن the کنترل تمام اموال و دارایی های شرکت را به دست خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The liquidator will also provide assistance to the secured creditors if necessary in their realisation of secured property.
[ترجمه گوگل]مدير تصفيه در صورت لزوم به طلبكاران وثيقه گذار در تحقق اموال وثيقه آنها كمك خواهد كرد
[ترجمه ترگمان]دولت همچنین در صورت لزوم به طلبکاران خارجی کمک خواهد کرد تا در صورتی که لازم باشد اموال امن خود را به دست آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The court may dismiss a liquidator whenever it deems necessary.
[ترجمه گوگل]دادگاه می تواند هر زمان که لازم بداند مدیر تصفیه را عزل کند
[ترجمه ترگمان]دادگاه هر زمان که لازم باشد پرونده را مختومه اعلام می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Article 61 The duties of a liquidator are as follows.
[ترجمه گوگل]ماده 61 وظایف مدیر تصفیه به شرح زیر است
[ترجمه ترگمان]ماده ۶۱ وظایف یک liquidator به شرح زیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. One of the company directors was appointed liquidator.
[ترجمه گوگل]یکی از مدیران شرکت به عنوان مدیر تصفیه منصوب شد
[ترجمه ترگمان]یکی از مدیران شرکت به liquidator منصوب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

از بین برنده (اسم)
annihilator, liquidator

حساب واریز کننده (اسم)
liquidator

برچیننده (اسم)
liquidator

تخصصی

[حقوق] مدیر تصفیه

انگلیسی به انگلیسی

• one who liquidates a business
a liquidator is a person who is responsible for settling the affairs of a company that is being liquidated.

پیشنهاد کاربران

( در انحلال شرکت ها و غیره ) مدیر تصفیه
an official person or organization that is given the job of closing a company, by selling its assets so that its debts can be paid

بپرس