linger

/ˈlɪŋɡər//ˈlɪŋɡə/

معنی: مردد بودن، تاخیر کردن، درنگ کردن، دم اخر را گذراندن، معطل شدن، منتظر ماندن، دیر رفتن
معانی دیگر: ماندن (و به رفتن بی میل بودن)، این پا آن پا کردن، (در عزیمت) تعلل کردن، پلکیدن، پرسه زدن، معطل کردن، (به سختی یا با درد والم) زنده ماندن، دوام آوردن، نمردن، ادامه یافتن یا دادن، طول کشیدن، به تعویق انداختن، وقت تلف کردن، فس فس کردن، به آهستگی حرکت کردن، یالم یالم رفتن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: lingers, lingering, lingered
(1) تعریف: to remain, or to be slow to leave.
مترادف: hang around, remain, stay, tarry
مشابه: abide, bide, continue, dawdle, loiter, pause, rest

- A few guests lingered after the party was over.
[ترجمه طاها اهوازی] بعد از به اتمام رسیدن مهمانی ، چند نفر از مهمانان ماندند
|
[ترجمه مریم سعدآبادی] بعد از تمام شدن مهمانی ، تعداد کمی از مهمان ها جا خوش کرده بودند ( ماندند )
|
[ترجمه گوگل] پس از پایان مهمانی، چند مهمان معطل ماندند
[ترجمه ترگمان] چند نفر بعد از این که مهمانی به پایان رسید، چند نفر ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The poor man lingered between life and death for weeks.
[ترجمه rahim2br] آن مرد بیچاره چند هفته بین مرگ و زندگی دست و پا میزد
|
[ترجمه گوگل] مرد فقیر هفته ها بین مرگ و زندگی درنگ کرد
[ترجمه ترگمان] مرد بیچاره تا چند هفته دیگر بین زندگی و مرگ درنگ می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The smell of her perfume lingered in the air.
[ترجمه گوگل] بوی عطرش در فضا پیچید
[ترجمه ترگمان] عطر عطر او در هوا مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to be slow to end or go out of use.
مترادف: endure, last, remain
مشابه: continue, hang on, persevere, persist, tarry

- The disease lingered for months before patients began to recover.
[ترجمه گوگل] این بیماری ماه ها قبل از بهبودی بیماران ادامه داشت
[ترجمه ترگمان] این بیماری چند ماه پیش از شروع درمان بیماران باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Some customs linger beyond their usefulness.
[ترجمه گوگل] برخی از آداب و رسوم فراتر از سودمندی خود باقی می مانند
[ترجمه ترگمان] بعضی از آداب و رسوم بیشتر از ارزش آن ها باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to remain in the mind or emotions.
مترادف: abide, endure, persist
مشابه: continue, remain

- Although his explanation was convincing, her suspicions still lingered.
[ترجمه سجاد] علی رغم توضیحات قانع کننده او بدگمانی وی هنوز پا برجا بود
|
[ترجمه گوگل] اگرچه توضیحات او قانع کننده بود، اما شک او همچنان پابرجا بود
[ترجمه ترگمان] با وجود اینکه توضیحات او قانع کننده بود، بدگمانی او هنوز درنگ کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Sweet memories of those days linger in his mind even now.
[ترجمه گوگل] خاطرات شیرین آن روزها هم اکنون در ذهن او باقی مانده است
[ترجمه ترگمان] خاطرات شیرین آن روزها در ذهنش باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to be slow to act or proceed; dawdle; delay.
مترادف: dawdle, delay, dilly-dally, loaf, poke, procrastinate, tarry
مشابه: diddle, goof off, idle, laze, loiter, lollygag, putter, wait

- Stop lingering and get on with your work.
[ترجمه گوگل] از معطلی دست بردارید و به کار خود ادامه دهید
[ترجمه ترگمان] اینقدر درنگ نکن و کارت رو ادامه بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: lingeringly (adv.), lingerer (n.)
• : تعریف: to spend (a period of time) in a slow, lazy manner (usu. fol. by away or out).
مترادف: dawdle, idle, laze, loaf, lounge
مشابه: dally, fritter

- We lingered away our vacation.
[ترجمه minoosh] ما تعطیلاتمان را به تعویق انداختیم
|
[ترجمه گوگل] تعطیلاتمان را به تعویق انداختیم
[ترجمه ترگمان] ما تعطیلات رو دور نگه داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. some old customs still linger
برخی از رسوم قدیمی هنوز هم ادامه دارند.

2. after school, children are not allowed to linger around school
بعد از مدرسه بچه ها حق ندارند در اطراف دبستان پرسه بزنند.

3. The odor didn't vanish but lingered on for weeks.
[ترجمه گوگل]این بو ناپدید نشد اما برای هفته ها ماندگار شد
[ترجمه ترگمان]رایحه ناپدید نمی شد، اما هفته ها ادامه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some traditions linger on long after they have lost their meanings.
[ترجمه گوگل]برخی از سنت ها مدت ها پس از از دست دادن معنای خود باقی می مانند
[ترجمه ترگمان]برخی از سنن تا مدت ها پس از آنکه معانی خود را از دست داده اند، درنگ می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After the campus closed for the summer, some students lingered on, reluctant to go home.
[ترجمه گوگل]پس از بسته شدن پردیس برای تابستان، برخی از دانش‌آموزان برای رفتن به خانه درنگ کردند
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه محوطه مدرسه برای تابستان تعطیل شد، برخی از دانش آموزان در حالی که تمایلی به رفتن به خانه نداشتند، ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. May you two linger on each other every day and night till the end of time.
[ترجمه گوگل]باشد که شما دوتا هر روز و شب تا آخرالزمان با هم درنگ کنید
[ترجمه ترگمان]شما دوتا هر روز و شب تا آخر وقت در همدیگر درنگ می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Unfortunately the tax will linger on until April.
[ترجمه گوگل]متأسفانه این مالیات تا آوریل ادامه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]متاسفانه مالیات تا آوریل ادامه خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's strange how childhood impressions linger.
[ترجمه گوگل]عجیب است که چگونه برداشت های دوران کودکی باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]عجیب است که این خاطرات دوران کودکی چگونه باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Customers are welcome to linger over coffee until around midnight.
[ترجمه گوگل]مشتریان می توانند تا حدود نیمه شب صرف قهوه بمانند
[ترجمه ترگمان]مشتریان تا نیمه شب به خوردن قهوه خوش اوم دن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The family linger away the whole summer vacation at a pleasure resort.
[ترجمه گوگل]خانواده تمام تعطیلات تابستانی را در یک استراحتگاه تفریحی به سر می برند
[ترجمه ترگمان]خانواده تمام تعطیلات تابستانی را با تفریحی سپری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Larry didn't linger over his work completely, but he did linger over it to some extent.
[ترجمه گوگل]لری به طور کامل روی کارش معطل نشد، اما تا حدودی روی آن معطل شد
[ترجمه ترگمان]لری به طور کامل روی کارش درنگ نکرد، اما تا حدودی روی آن درنگ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Those troubles, always linger.
[ترجمه گوگل]این دردسرها همیشه پابرجاست
[ترجمه ترگمان] اون مشکلات همیشه باقی میمونن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There's no need to linger over this stage of the interview.
[ترجمه گوگل]نیازی به معطلی در این مرحله از مصاحبه نیست
[ترجمه ترگمان]نیازی نیست در این مرحله از این مصاحبه درنگ کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mike let his eyes linger on her face.
[ترجمه گوگل]مایک اجازه داد چشمانش روی صورت او بماند
[ترجمه ترگمان]مایک چشمانش را روی صورت او گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There's no time to linger it'll soon be dark.
[ترجمه گوگل]فرصتی برای معطل کردن نیست به زودی تاریک می شود
[ترجمه ترگمان]وقتی فرصتی برای باقی موندن وجود نداره، خیلی زود تاریک می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. When apartheid is over the maladies will linger on.
[ترجمه گوگل]وقتی آپارتاید تمام شود، بیماری ها ادامه خواهند داشت
[ترجمه ترگمان]زمانی که آپارتاید طی شود، بیماری ها همچنان ادامه خواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. I liked to linger in the shadow of a pine green corridor.
[ترجمه گوگل]دوست داشتم در سایه راهروی سبز کاج بمانم
[ترجمه ترگمان]دوست داشتم در سایه یک راهروی سبز کاج درنگ کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Usually they linger for a few days in intensive care and then we lose them.
[ترجمه مریم سعدآبادی] معمولا آنها روزهای کمی در بخش مراقبت های ویژه دوام می آورند و سپس آنها را از دست می دهیم.
|
[ترجمه گوگل]معمولاً چند روز در مراقبت های ویژه می مانند و بعد از دست می دهیم
[ترجمه ترگمان]معمولا برای چند روز در بخش مراقبت های ویژه درنگ می کنند و بعد آن ها را از دست می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. We could not linger indefinitely over the tea-table, although he gave me the impression that he would have liked to.
[ترجمه گوگل]ما نمی‌توانستیم بی‌نهایت روی میز چای معطل بمانیم، اگرچه او این تصور را به من داد که دوست دارد
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانستیم مدت طولانی روی میز چای درنگ کنیم، هرچند او فکر می کرد که او مایل است این کار را بکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مردد بودن (فعل)
be uncertain, be unsure, hesitate, linger, oscillate, vacillate, wobble

تاخیر کردن (فعل)
postpone, lag, linger, blench, delay, dally, defer, put off, retard, put over, tarry, stick around, loiter

درنگ کردن (فعل)
let, hesitate, linger, demur, tarry, stick around, loiter

دم اخر را گذراندن (فعل)
linger

معطل شدن (فعل)
linger

منتظر ماندن (فعل)
linger

دیر رفتن (فعل)
linger

انگلیسی به انگلیسی

• stay longer than usual, tarry; delay; persist, remain; be slow in dying; move slowly
if something lingers, it continues to exist for a long time.
if you linger somewhere, you stay there for a longer time than is necessary, for example because you are enjoying yourself.

پیشنهاد کاربران

در ادامه مطلب قبل لازم به ذکر است که در واژه�لینگرlinger�, معانی جاماندن، ماندن وباقی ماندن ومعانی که ذکر شد همگی به صورت کلی وعام یکی هستند فقط کافیست اندکی تفکرو درنگ کنیم وبه مرتبط بودن این معانی باهم پی میبریم.
در زبان باستانی لری واژه کهن وآریایی�لنگlang� به معنی معطل کردن، فس فس کردن، منتظر کردن، تأخیر کردن به کار میرود. این واژه کهن وارد زبانهای اروپایی ( انگلیسی، . . . ) شده وبه صورت�لینگرlinger� در زبان
...
[مشاهده متن کامل]
انگلیسی به کار میرود. این واژه با�لنگیدن�لنگ لنگان رفتن همریشه است. در این واژه کهن �لنگlang� هنوز درلری حرف نون وحرف گاف به صورت پشت سرهم وتو دماغی ( تلفظ غنه ) و یک حرف مشترک به شمار میرود یعنی به همان شکل کهن خود وهمچنین در انگلیسی.

مردد بودن
- ماندن ( بیش از حد )
- معطل کردن ( linger over )
linger ( v ) ( lɪŋɡər ) =to continue to exist for longer than expected, e. g. The faint smell of his cigarette smoke lingered in the room.
linger
این پا و آن پا کردن، فس فس کردن
مثال برای بیاد ماندن :
I'll linger here a bit longer : من یه ذره بیشتر اینجا می مونم .
Hesitate
Or sustain in a situation bc you are not willing to leave or change
وقت گذراندن
ماندگار شدن
✔️بجا ماندن، باقی ماندن، پا بر جا ماندن
🗣️[لیٖنگِر]
💠 Adding to their conflicted feelings are the prospect of embracing the Bennett as prime minister; the unusual mix of hard - right and left - wing parties that would lead the new government; and 💥lingering💥 questions about whether Netanyahu and the divisive atmosphere he fostered will really fade away
...
[مشاهده متن کامل]

POLITICO. com@
✔️معطل کردن/شدن - به تاخیر انداختن
💠 How The Aging Process Can Affect Digestion?
As we age, the nerves and muscles in the gastrointestinal ( GI ) tract can start to glitch, resulting in changes to how our digestive organs function individually and work together — usually, this translates into the digestion process itself becoming sluggish and communication signals between digestive organs getting haphazard.
. . .
Movement within the esophagus and muscles involved in swallowing may not be as effective or coordinated, for instance, and can lead to higher rates of esophageal reflux ( known as GERD, where your stomach contents start to make a comeback ) , while slower motility in the stomach can cause what you’ve eaten to linger and trigger indigestion.

ماندن
همان ( لنگر انداختن ) فارسی است به معنای جایی زیاد ماندن و جا خوش کردن.
بویی که مدت ها میماند
پابرجا ماندن
معناى دیدن هم دارد
مثلا
Once you experience enormity it lingers everywhere you look
وقتی اون حس عظمت رو تجربه کنی هرجا که نگاه کنی ان را میبینی
به درازا کشیدن، دوام آوردن
طولش دادن
پا به پا کردن ، دست دست کردن
فس فس کردن
جا خوش کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس