line up

/laɪn ʌp//laɪn ʌp/

معنی: تنظیم کردن، مرتب کردن، اماده و مجهز کردن، صف، طرز قرار گیری، ترتیب جای بازیکنان فوتبال
معانی دیگر: 1- صف کشیدن، به صف شدن 2- به صورت صف یا ردیف در آوردن 3- سامان بخشیدن، قول کمک گرفتن 4- برضد کسی موضع گرفتن، در فوتبال ترتیب جای بازیکنان، (برنامه های تلویزیونی یک کانال بخصوص) برنامه، (ورزش های تیمی) فهرست بازیکنان (برحسب مقام و نقش آنها در تیم)، صف (به ویژه صفی که از چند نفر تشکیل می دهند تا شاهد متهم را از میان آنان سوا کند)، تنظیم کردن، مرتب کردن، اماده ومجهز کردن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to form a line, one person after the other.

- A lot of people were lining up in front of the theater to buy tickets for the show.
[ترجمه گوگل] بسیاری از مردم برای خرید بلیت نمایش جلوی سالن صف کشیده بودند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از مردم جلوی تئاتر صف کشیده بودند تا برای نمایش بلیط بخرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: an arrangement of people or things in a line or row, as for identification or inspection.

(2) تعریف: such an arrangement used by police to have witnesses identify suspects of crimes.

(3) تعریف: in sports, a list of a team's players who will start, or participate later, in a game.

(4) تعریف: a group of persons, organizations, or things involved in some project, display, or the like.

- a talented lineup of performers
[ترجمه گوگل] مجموعه ای از مجریان با استعداد
[ترجمه ترگمان] یک ترکیب با استعداد از اجرا کنندگان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- the fall lineup of television shows
[ترجمه گوگل] مجموعه پاییزی برنامه های تلویزیونی
[ترجمه ترگمان] ترکیب پاییز و نمایش های تلویزیونی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. what's the t. v. lineup for tonight?
برنامه ی نمایشات تلویزیونی امشب چیست ؟

2. he is taken out of the lineup for today
او از فهرست بازیکنان امروز حذف شده است.

3. Line up against the window so that you can be seen.
[ترجمه گوگل]مقابل پنجره صف بکشید تا دیده شوید
[ترجمه ترگمان]پشت پنجره صف بکشید تا بتوانید آن ها را ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I'd like you to line up in twos, please.
[ترجمه گوگل]دوست دارم دوتایی صف بکشید لطفا
[ترجمه ترگمان]من دوست دارم که شما دوتا دوتا رو به هم وصل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Make sure you line up the sights before you fire the gun.
[ترجمه گوگل]قبل از شلیک اسلحه مطمئن شوید که مناظر را در یک ردیف قرار داده اید
[ترجمه ترگمان]مطمئن شو که قبل از اینکه اسلحه شلیک کنی جلوی چشم هاش رو بگیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When the images line up exactly, the projectors should be fixed in place.
[ترجمه گوگل]هنگامی که تصاویر دقیقاً ردیف می شوند، پروژکتورها باید در جای خود ثابت شوند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که تصاویر به طور دقیق شکل می گیرند، طراحان باید به جای خود ثابت شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Gas cookers are adjustable in height to line up with your kitchen work top.
[ترجمه گوگل]اجاق گازها از نظر ارتفاع قابل تنظیم هستند تا با صفحه کار آشپزخانه شما هماهنگ شوند
[ترجمه ترگمان]اجاق گاز در ارتفاع قابل تنظیم قرار دارد تا در بالای سر کار آشپزخانه تان قرار بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I would line up my toys on this windowsill and play.
[ترجمه گوگل]اسباب بازی هایم را روی این طاقچه ردیف می کردم و بازی می کردم
[ترجمه ترگمان]من اسباب بازی هام رو روی لبه پنجره نصب می کردم و بازی می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Line up the glasses and I'll fill them.
[ترجمه گوگل]لیوان ها را ردیف کنید و من آنها را پر می کنم
[ترجمه ترگمان]لیوان ها را ببندید و من آن ها را پر می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Men line up in the yard, smoking and passing around flasks and bottles while they wait their turn inside.
[ترجمه گوگل]مردان در حیاط صف می کشند و سیگار می کشند و در اطراف فلاسک ها و بطری ها رد می شوند در حالی که منتظر نوبت خود هستند
[ترجمه ترگمان]مردان در حیاط صف کشیده اند، سیگار می کشند و به اطراف پر از flasks و بطری ها سر می زنند، در حالی که می ایستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Later, hundreds of others would line up behind us. Rumors of all kinds circulated.
[ترجمه گوگل]بعداً صدها نفر دیگر پشت سر ما صف کشیدند شایعات از همه نوع پخش شد
[ترجمه ترگمان]بعد، صدها نفر دیگر پشت سرمان صف می بستند شایعاتی بر سر زبان ها افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Flares feature highly in the line up, as do dizzy platform shoes that defy gravity.
[ترجمه گوگل]شعله‌ها به‌خوبی در خط تولید ظاهر می‌شوند، مانند کفش‌های پلتفرم سرگیجه‌ای که جاذبه را به چالش می‌کشند
[ترجمه ترگمان]ویژگی Flares به شدت در خط بالا است، مانند کفش های پاشنه بلند، که جاذبه را نادیده می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Align to line up typeset or other graphic material as specified, using a base or vertical line as the reference point.
[ترجمه گوگل]با استفاده از یک خط پایه یا عمودی به عنوان نقطه مرجع، برای ردیف کردن حروفچینی یا سایر مطالب گرافیکی که مشخص شده است، تراز کنید
[ترجمه ترگمان]با استفاده از یک خط عمودی یا عمودی به عنوان نقطه مرجع، خط up یا دیگر مطالب گرافیکی را مشخص کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Simply line up the shelf in position, using a spirit level, before permanent fixing for a really professional result.
[ترجمه گوگل]به سادگی قفسه را در موقعیت خود قرار دهید، با استفاده از سطح روح، قبل از ثابت کردن دائمی برای یک نتیجه واقعا حرفه ای
[ترجمه ترگمان]تنها با استفاده از سطح روح، قبل از ثابت کردن دائمی برای یک نتیجه حرفه ای، قفسه را در موقعیت قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The whole squad would line up and hit the new cap's backside with a wooden stick until it became quite painful.
[ترجمه گوگل]کل تیم صف می‌کشیدند و با چوبی به پشت کلاه جدید ضربه می‌زدند تا اینکه کاملاً دردناک می‌شد
[ترجمه ترگمان]تمام افراد گروه از صف خارج می شدند و با چوبی که تا آن اندازه دردناک بودند به کفل اسب ضربه می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The Chinese offensive lineup can be a minefield for opposing blockers.
[ترجمه گوگل]ترکیب هجومی چین می تواند میدان مین برای مهارکننده های حریف باشد
[ترجمه ترگمان]ترکیب تهاجمی چین می تواند یک میدان مین برای مسدود کننده های مخالف باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Lineup table a table with an illuminated top used for preparing and checking alignment of page layouts and paste-ups.
[ترجمه گوگل]جدول صف بندی جدولی با بالای نورانی که برای آماده سازی و بررسی تراز چیدمان و چسباندن صفحه استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]میز Lineup یک میز با بالا روشن برای آماده سازی و چک کردن چیدمان های صفحات و چسباندن صفحات را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Prosecutors will present a shorter lineup during the penalty phase, Jacobs said.
[ترجمه گوگل]جیکوبز گفت که دادستان ها ترکیب کوتاه تری را در مرحله پنالتی ارائه خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]جاکوبز گفت که دادستان ها در طی مرحله مجازات یک ترکیب کوتاه تر ارائه خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. On Off the Wall Jones utilized an all-star lineup of musicians and writers who could work in a variety of styles.
[ترجمه گوگل]On Off the Wall Jones از مجموعه ستاره‌ای از نوازندگان و نویسندگانی استفاده کرد که می‌توانستند در سبک‌های مختلف کار کنند
[ترجمه ترگمان]در خارج از دیوار، جونز از ترکیب همه ستارگان موسیقی دانان و نویسندگانی استفاده کرد که می توانستند در انواع مختلفی از سبک ها کار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Starting lineup for the two-time defending world champion Houston Rockets recently has been, drum roll, please. . . .
[ترجمه گوگل]ترکیب اصلی هیوستون راکتس که دو بار قهرمان جهان شده است، اخیراً، لطفاً درام رول کنید
[ترجمه ترگمان]تیم شروع برای دو بار مدافع عنوان قهرمانی تیم هیوستون راکتز اخیرا بوده است، طبل درام، لطفا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. She picked Graham out of a police lineup after he was arrested for unrelated crimes.
[ترجمه گوگل]او پس از دستگیری گراهام به دلیل جرایم غیرمرتبط، او را از صفوف پلیس انتخاب کرد
[ترجمه ترگمان]او پس از اینکه به خاطر جرایم نامربوط دستگیر شد، گراه ام را از یک صف پلیس برکنار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. It s going to be tough with this lineup tomorrow.
[ترجمه گوگل]فردا با این ترکیب سخت خواهد بود
[ترجمه ترگمان]فردا صبح خیلی سر و کله زدن پیدا می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. When Sanders moved into the lineup, quarterbacks took aim at the other side.
[ترجمه گوگل]زمانی که سندرز وارد ترکیب شد، مدافعان تیم طرف مقابل را هدف گرفتند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که ساندرز وارد صف شد، quarterbacks سمت دیگر را نشانه گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Then a quick return to the lineup was marred by nine turnovers in two games.
[ترجمه گوگل]سپس بازگشت سریع به ترکیب با 9 تغییر در دو بازی خدشه دار شد
[ترجمه ترگمان]سپس یک بازگشت سریع به ترکیب با ۹ دست گردش در دو بازی خراب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Hostetler rejoined the lineup Sunday, after missing two games with strained ligaments in his right knee.
[ترجمه گوگل]هاستلر روز یکشنبه پس از از دست دادن دو بازی به دلیل کشیدگی رباط‌های زانوی راست، دوباره به ترکیب پیوست
[ترجمه ترگمان]یکشنبه بعد از اینکه دو بازی را با یک رباط مصنوعی روی زانوی راستش از دست داد، دوباره به کار خود ادامه دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. Next week, with or without Young in the lineup, the 49ers know their margin for error will be dramatically reduced.
[ترجمه گوگل]هفته آینده، با یا بدون یانگ در ترکیب، 49ers می دانند که حاشیه خطای آنها به طرز چشمگیری کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]هفته آینده، با یا بدون جوان در صف، ۴۹ مشتری می دانند که حاشیه خطای آن ها به شدت کاهش خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. The Blues' starting lineup was not announced, so the fans had to save their catcalls for the game.
[ترجمه گوگل]ترکیب اصلی آبی ها اعلام نشد و به همین دلیل هواداران مجبور شدند برای این بازی کتکال های خود را ذخیره کنند
[ترجمه ترگمان]ترکیب تیم بلوز اعلام نشد، بنابراین طرفداران مجبور شدند catcalls خود را برای بازی ذخیره کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. The proposed new lineup also drops Comedy Central, which often helps channel surfers flee the tedium of network programming.
[ترجمه گوگل]ترکیب جدید پیشنهادی، Comedy Central را نیز حذف می‌کند، که اغلب به موج‌سواران کانال کمک می‌کند تا از خستگی برنامه‌نویسی شبکه فرار کنند
[ترجمه ترگمان]ترکیب جدید پیشنهادی همچنین کمدی سنترال را به نمایش می گذارد که اغلب به کانالی کمک می کند که از یکنواختی برنامه ریزی شبکه فرار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. The lineup appears to be strong from top to bottom, but all the players know Bagwell is the key component.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد ترکیب از بالا تا پایین قوی باشد، اما همه بازیکنان می دانند که Bagwell جزء اصلی است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که ترکیب از بالا تا پایین قوی است، اما همه بازیکنان می دانند که Bagwell مولفه کلیدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. He succeeded simply in insinuating himself into the lineup of Washington regulars: a huckster in continual search of a hustle.
[ترجمه گوگل]او به سادگی موفق شد خود را به صف معمولی های واشنگتن القا کند: یک هکر در جستجوی مداوم یک شلوغی
[ترجمه ترگمان]او به سادگی توانست خود را در صف افراد ارتش منظم واشنگتن قرار دهد: مرد عامی که در جستجوی عجله و شتاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تنظیم کردن (فعل)
order, adjust, modulate, regulate, redact, formulate, frame, control, regularize, regiment, make out, edit, line up

مرتب کردن (فعل)
order, range, regulate, arrange, set, serialize, dispose, marshal, collocate, put in order, regularize, classify, tidy, draw up, redd, line up, straighten

اماده و مجهز کردن (فعل)
line up

صف (اسم)
muster, row, series, army, queue, lineup, array, rank, formation, cue, file

طرز قرار گیری (اسم)
order, lineup

ترتیب جای بازیکنان فوتبال (اسم)
lineup

تخصصی

[سینما] تنظیم
[ریاضیات] همترازی، به صف در آمدن، قطار شدن

انگلیسی به انگلیسی

• number of suspects assembled to be identified by a witness or victim (generally at a police station); form a line
a line-up is a group of people that are brought together to be members of a team or to take part in a particular event.
a line-up in a political situation is the way that the people involved have grouped themselves into different sides or parties.
arrangement, order; group of people or things that are arranged in a line (i.e. to be inspected or identified); number of people or groups who have come together for a specific purpose

پیشنهاد کاربران

LINE SOMEONE OR SOMETHING UP
1 - to arrange people or things in a row or to stand in a row
- to stand in a line or row; to form a line
- arrange a number of people or things in a straight row
...
[مشاهده متن کامل]

- to form a line, or form people or things into a line
- to stand in a line
2 - have someone or something ready or prepared.
- to arrange for an event or activity to happen, or arrange for somebody to be available to do something
- to prepare, organize, or arrange something
- to organize or arrange for something to be done
3 - [Figurative] to show your support for a person or idea
- به صف کردن یا شدن
- صف دادن گروهی از افراد
- به صورت صف یا ردیف در آوردن یا درآمدن
- صف بستن
- سر و سامان و نظم دادن به یه جمعیت آدم
- جمع و جور کردن یه دسته آدم و نظم بهشون دادن
💠 Get up! Quick Frederick, line them up.
Hey you! Here a minute!
You bastard! You moving in on us?
Son of a bitch!
Leave me alone!
What's going on?
How can we work like this. . . If every son of a bitch brings his crew?
What do you care?
We've been slaving here for 2 years.
But, not for nothing!
Get back to work, you too.
Haven't you anything better to do?
پاشید، پاشید بینم. . . یالا. . . یالا یالا!
فردریک اینارو جمع و جورشون کن.
قربونتم! یه دقیقه بیا اینجا!
ببند دهن کثیف ت! حالا کار ت به جایی رسیده که پاتو کفش ما میکنی؟
نا لوطی!
چیه مگه! ولم کنید!
چیه و مرض. . .
چیه. . . چه خبره؟
اینکه نمیشه آقای دکتر. . . هر ننه قمری شیش تا رو ورمیداره میاره اینجا؟
به تو چه مربوطه؟ تو رو سننن؟
دو ساله داریم اینجا جون میکنیم.
مفتی که نبوده!
یالا برید سر کارتون، پسر تو هم بیا برو سر کار ت.
شما هم برید سر کارتون. . .
دلتون خوشه آاا؟

ترتیب همه کارها رو دادن
حقوقی: صف شناسایی متهم توسط شاهد یا شاهدان ( چند متهم در صف قرار میگیرند و سپس شاهد/ شاهدان باید تشخیص دهند که متهم اصلی پرونده چه کسی بوده ) .
Line up ( فوتبال )
"یارچید" ( یار چیدن )
میشه حتی براى squad ازش استفاده کرد
یار کشی کردن
نظم و ترتیب قرار گرفتن بازیکنان ورزشی
آرایش تیمی داشتن بازکنان ورزشی
منطبق کردن
هم خوانی داشتن
● به خط کردن ( افراد یا اشیاء )
● ردیف چیدن
● حیّ و حاضر کردن
به صف شدن😎
در فوتبال به جایگیری و قرار گرفتن بازیکنان در موقعیت میگن.
line - up ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: هم خطی 2
تعریف: 1. قرار دادن خط فرضی هواگرد در خط مستقیم به سمت هدف یا هواگرد دیگر یا باند پرواز و امثال آنها 2. قرار گرفتن هواگرد بر روی باند پیش از برخاستن
به صف شدن
برنامه های روزانه
حرفا رو یکی کردن
Formed a line
در یک راستا قرار گرفتن
MOON LINES UP WITH FULL MARS
ماه با مریخ در یک راستا قرار می گیرد
مرتب بودن ( جفت و جور بودن , راست و ریست بودن )
I have lined up everything
همه چیزارو مرتب ( راست و ریست ) کردم
صف کشیدن، به ردیف ایستادن
در فوتبال به معنی ترکیب تیم
I don't know why they're lined up.
من نمی دانم چرا آنها صف کشیده بودند.
ترکیب
شکل ظاهری
شکل و شمایل
نمای بیرونی
آنچه در ظاهر قابل مشاهده است
جمع کردن، گردآوردن
صف شناسایی
هماهنگ کردن
ارتقاع یافتن ' پیشرفت کردن
در یک خط قرار گرفتن، به خط شدن، با هم در یک امتداد یا راستا بودن
form a line
هم ردیف بودن
هم ردیف شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس