linear perspective

/ˈlɪniərpərˈspektɪv//ˈlɪnɪəpəˈspektɪv/

رجوع شود به: perspective، پروژکتور دارای عدسی مخطط

جمله های نمونه

1. Its composition used linear perspective to scientifically locate the object and, produce a three - dimensional effect .
[ترجمه گوگل]ترکیب آن از پرسپکتیو خطی برای مکان یابی علمی شی و ایجاد یک اثر سه بعدی استفاده می کرد
[ترجمه ترگمان]ترکیب آن از دیدگاه خطی برای تعیین دقیق جسم و ایجاد یک اثر سه بعدی استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The basic rules of linear perspective were now accessible to any artist.
[ترجمه گوگل]قوانین اساسی پرسپکتیو خطی اکنون برای هر هنرمندی قابل دسترسی بود
[ترجمه ترگمان]اکنون قواعد اصلی دیدگاه خطی برای هر هنرمند در دسترس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Linear perspective makes a flat surface appear to have three e dimensions.
[ترجمه گوگل]پرسپکتیو خطی باعث می شود که یک سطح صاف دارای سه بعد e به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]پرسپکتیو خطی باعث می شود که یک سطح صاف به نظر برسد که دارای سه بعد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In his art he broke the laws of scientific linear perspective.
[ترجمه گوگل]او در هنر خود قوانین دیدگاه خطی علمی را زیر پا گذاشت
[ترجمه ترگمان]در هنر خود، قوانین دیدگاه خطی علمی را درهم شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Renasissance painters used two basic techniques to create the effect of depth - linear perspective and aerial perspective.
[ترجمه گوگل]نقاشان دوره رنسانس از دو تکنیک اساسی برای ایجاد اثر عمق استفاده کردند - پرسپکتیو خطی و پرسپکتیو هوایی
[ترجمه ترگمان]نقاشان Renasissance از دو تکنیک اصلی برای ایجاد تاثیر چشم انداز عمیق و پرسپکتیو هوایی استفاده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One of the distinguishing features of Renaissance art was its development of highly realistic linear perspective.
[ترجمه گوگل]یکی از ویژگی های متمایز هنر رنسانس توسعه چشم انداز خطی بسیار واقع گرایانه آن بود
[ترجمه ترگمان]یکی از ویژگی های بارز هنر رنسانس، توسعه آن از دیدگاه خطی بسیار واقع گرایانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The measurement or sense of distance from an observation point, such as linear perspective in painting.
[ترجمه گوگل]اندازه گیری یا حس فاصله از یک نقطه مشاهده، مانند پرسپکتیو خطی در نقاشی
[ترجمه ترگمان]اندازه گیری یا حس فاصله از یک نقطه مشاهده، مانند دیدگاه خطی در نقاشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

پرسپکتیو خطی
روش سنتی ثبت پرسپکتیو در دو بعد
نوعی تکنیک در نقاشی برای عمق دادن و سه بعدی نشان دادن آن، با استفاده از خطوط صاف که در یک نقطه همگرا شده و به هم می رسند که به آن vanishing point گفته میشود، مثلا در رسم خطوط راه آهن از این روش استفاده میشود و با سرچ این عبارت در اینترنت میتوانید تصاویر مربوط به آن را ببینید.

بپرس