limbed

/ˈlɪmd//lɪmd/

معنی: حاشیه دار، عضودار
معانی دیگر: دارای تعداد یا نوع بخصوصی دست و پا یا شاخ و برگ

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: having a specified kind of limb (usu. used in combination).

- a four-limbed creature
[ترجمه گوگل] یک موجود چهار دست و پا
[ترجمه ترگمان] جانوری که دارای چهار دست و پا است،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I eased my stiff limbs into the hot bath.
[ترجمه گوگل]اندام سفتم را در حمام آب گرم فرو بردم
[ترجمه ترگمان]پاهایم را آرام کردم و به حمام داغ رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I had a sore throat and aching limbs.
[ترجمه گوگل]گلو درد داشتم و دست و پا درد داشتم
[ترجمه ترگمان]گلو درد داشتم و بدنم درد می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Jim listlessly streeked his limbs after wake - up.
[ترجمه گوگل]جیم بعد از بیدار شدن با بی حوصلگی اندام هایش را خط می زد
[ترجمه ترگمان]جیم پس از بیدار شدن، پاهایش را با بی حالی تکان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Wrap the bandage firmly around the injured limb.
[ترجمه گوگل]بانداژ را محکم دور اندام آسیب دیده بپیچید
[ترجمه ترگمان]بانداژ را محکم دور دست مجروح ببندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We now have the technologies to transplant limbs.
[ترجمه گوگل]ما اکنون فناوری پیوند اعضا را داریم
[ترجمه ترگمان]ما اکنون این فن آوری ها را برای پیوند دادن اعضای بدن داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He spread-eagled his limbs while lying on the grass.
[ترجمه گوگل]او در حالی که روی چمن دراز کشیده بود، دست و پای خود را باز کرد
[ترجمه ترگمان]در حالی که روی علف ها خوابیده بود دست و پایش را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. All the other countries signed the agreement, leaving Britain out on a limb.
[ترجمه گوگل]همه کشورهای دیگر این توافقنامه را امضا کردند و بریتانیا را از دست داد
[ترجمه ترگمان]تمام کشورهای دیگر این توافقنامه را امضا کردند و بریتانیا را در یک دست رها کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Men and women have four limbs.
[ترجمه گوگل]مردان و زنان چهار دست و پا دارند
[ترجمه ترگمان]مردان و زنان چهار عضو دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was very tall with long limbs.
[ترجمه گوگل]او بسیار بلند با اندام های بلند بود
[ترجمه ترگمان]قد بلندی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The broken limb must be immobilized immediately.
[ترجمه گوگل]اندام شکسته باید فورا بی حرکت شود
[ترجمه ترگمان]عضو شکسته باید فورا فلج شده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She would be able to stretch out her cramped limbs and rest for a few hours.
[ترجمه گوگل]او می توانست اندام های گرفتگی خود را دراز کند و چند ساعت استراحت کند
[ترجمه ترگمان]می توانست چند ساعتی استراحت کند و استراحت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For a while, she lost the use of her limbs.
[ترجمه گوگل]مدتی استفاده از اندام هایش را از دست داد
[ترجمه ترگمان]برای مدتی دست و پایش را از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The prisoner's limbs flailed violently because of the pain.
[ترجمه گوگل]اندام زندانی از شدت درد به شدت تکان خورد
[ترجمه ترگمان]دست و پای او به شدت تکان می خورد، به خاطر درد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The limbs swell to an enormous size.
[ترجمه گوگل]اندام ها به اندازه بسیار زیاد متورم می شوند
[ترجمه ترگمان]اندامش به اندازه یک اندازه بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حاشیه دار (صفت)
laciniate, frizzy, frizzly, fimbriate, fringy, limbed

عضو دار (صفت)
limbed

انگلیسی به انگلیسی

• having limbs, having a certain type or kind of limb

پیشنهاد کاربران

بپرس