lies

جمله های نمونه

1. canada lies to the north
کانادا در شمال قرار دارد.

2. greed lies at the bottom of our problems
حرص و ولع سرمنشا مسایل ما است.

3. he lies himself but preaches to his son against lying!
او خودش دروغ می گوید و به پسرش نصیحت می کند که دروغ بد است !

4. he lies under two meters of snow
او زیر دو متر برف مدفون شده است.

5. incredible lies
دروغ های شاخ دار

6. snow lies on the fields
روی کشتزارها برف است.

7. uneasy lies the head that wears the crown
سری که تاج دارد آرام نمی خوابد،اشخاص پر مسئولیت زندگی پر تلاطمی دارند

8. his obvious lies astounded everyone
دروغ های شاخ دار او همه را سخت متحیر کرد.

9. our strength lies in unity
قدرت ما ناشی از همبستگی است.

10. the biggest lies imaginable
بزرگترین دروغ های قابل تصور

11. the fault lies at his door
تقصیر متوجه ی اوست.

12. a crop of lies
یک مشت دروغ

13. a tissue of lies
یک سلسله دروغ

14. a web of lies
یک سلسله دروغ

15. the love that lies in her eyes
عشقی که در چشمان او وجود دارد

16. the road that lies ahead of us
راهی که در پیش داریم

17. a pack of strange lies
یک مشت دروغ شاخدار

18. what they merchant is lies and force
آنچه که آنان عرضه می کنند دروغ است و زور.

19. full fathom five thy father lies . . .
(شکسپیر) پدرت در عمق 35 متری مدفون است . . .

20. i soon saw through his lies
به دروغ های او زود پی بردم.

21. it is wrong to tell lies
دروغ گفتن درست نیست.

22. his story was a tissue of lies
داستان او سرتا پا دروغ بود.

23. he doesn't stop at the most outrageous lies
او از گفتن شاخدارترین دروغ ها هم ابا ندارد.

24. in his speech, he mingles truth and lies
در نطقش حقیقت را با دروغ قاتی می کند.

25. they are perturbing social order with their lies and negative propaganda
با دروغ ها و تبلیغات منفی خود نظم اجتماعی را به هم می زنند.

26. he palmed off his own brother by fabricating lies
برادر خودش را با دروغ بافی اغفال کرد.

27. their religious reasoning is full of fallacies and deliberate lies
استدلال های دینی آنها پر است از سفسطه و دروغ عمدی.

پیشنهاد کاربران

نهفته
Iran lies to the west across the Asia continent
دروغ، چیزی که راست نباشد ( حرف )
دروغ
Opp of truth
قرار داشتن ، نهفته شدن در
قرار داشتن. بودن . رد شدن . عبور کردن. وضعیت. موقعیت. ( در معماری و مرمت و زمین شناسی )

بپرس