levity

/ˈlevəti//ˈlevɪti/

معنی: سرسری، سبکی، سبک سری، رفتار سبک، لوسی
معانی دیگر: جلفی، شادی بی موقع یا نابرازنده، بی وفایی، دمدمی مزاجی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: levities
• : تعریف: a lack of seriousness; light, humorous, or foolish behavior or attitude.
مترادف: flightiness, foolery, frivolity, giddiness, lightness, play, silliness, whimsy
متضاد: gravity, seriousness
مشابه: gaiety, hilarity, jollity

- A funeral is no time for levity.
[ترجمه گوگل] مراسم تشییع جنازه زمانی برای اهانت نیست
[ترجمه ترگمان] مراسم تدفین وقتی برای سبک سری نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Your levity is unseemly at this time.
[ترجمه گوگل]بی ادبی شما در این زمان نامناسب است
[ترجمه ترگمان]سبک سری شما در این موقع زشت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His remarks injected a note of levity into the proceedings.
[ترجمه گوگل]سخنان او یک یادداشت ساده لوحانه به روند دادرسی تزریق کرد
[ترجمه ترگمان]اظهارات وی به سبکی و سبکی در جریان دادرسی گنجانده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. At the time, Arnold had disapproved of such levity.
[ترجمه گوگل]در آن زمان، آرنولد با چنین سبکی مخالفت کرده بود
[ترجمه ترگمان]در آن زمان، آرنولد با چنین سبک سری برخورد نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Dr. Watkins brought some much-needed levity into his lecture on economic theory.
[ترجمه گوگل]دکتر واتکینز در سخنرانی خود در مورد تئوری اقتصادی، سبکی بسیار مورد نیاز را بیان کرد
[ترجمه ترگمان]دکتر واتکینز به سخنرانی خود در باره نظریه اقتصادی نیاز بسیار زیادی را به ارمغان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His stepbrother, half-scandalized and wholly impressed by Herbert's levity, never forgot the episode.
[ترجمه گوگل]برادر ناتنی او که نیمه رسوا شده بود و کاملاً تحت تأثیر اهانت هربرت قرار گرفته بود، هرگز آن قسمت را فراموش نکرد
[ترجمه ترگمان]برادر ناتنی - برادر ناتنی - هربرت در این مورد کاملا تحت تاثیر levity هربرت قرار گرفته بود و هیچ وقت آن قسمت را فراموش نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The captain looked shocked at this levity but complied.
[ترجمه گوگل]کاپیتان از این جسارت شوکه به نظر می رسید اما پذیرفت
[ترجمه ترگمان]سروان یکه خورد اما اطاعت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was a moment of levity amid tough trade negotiations.
[ترجمه گوگل]در بحبوحه مذاکرات تجاری سخت، لحظه ای از خوشرویی بود
[ترجمه ترگمان]در میان مذاکرات سخت تجاری، این یک لحظه سبک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. To her natural levity of disposition, her enterprise brought less of terror than of pleasurable excitement.
[ترجمه گوگل]به سبک طبیعی او، کار او کمتر از هیجان لذت بخش، وحشت را به همراه داشت
[ترجمه ترگمان]با سبک سری طبیعی اش، کاری که انجام داده بود، کم تر از آن بود که از هیجان لذت ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But what the authors mean by " levity " is really a sense of " lightness. "
[ترجمه گوگل]اما منظور نویسندگان از "بلندی" در واقع احساس "سبکی" است
[ترجمه ترگمان]اما آنچه که نویسندگان به سبک \"سبکی\" می گویند واقعا \"سبکی\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It also reintroduces much-needed levity to an act that can be overbearingly self-serious.
[ترجمه گوگل]همچنین اهانت بسیار مورد نیاز را به عملی که می‌تواند به‌شدت خود-جدی باشد، دوباره معرفی می‌کند
[ترجمه ترگمان]این سبک همچنین به سبکی لازم برای عملی که می تواند خود را جدی و جدی تلقی کند، نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Even that didn't work out, providing the first levity in days. Just as the commencement speaker, hometown mayor Walter Washington, got up to speak, a tremendous storm cloud came out.
[ترجمه گوگل]حتی آن هم جواب نداد و اولین بار در عرض چند روز ارائه شد درست زمانی که سخنران آغازین، والتر واشنگتن، شهردار زادگاهش، برای سخنرانی برخاست، یک ابر طوفانی عظیم بیرون آمد
[ترجمه ترگمان]حتی آن هم عملی نشد، و اولین levity را در چند روز فراهم کرد درست همان طور که سخنران شروع به صحبت کرد، شهردار شهر والتر واشینگتون از جا برخاست تا صحبت کند، یک ابر توفانی عظیم بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was cruel levity in you to do that.
[ترجمه گوگل]این توهین بی رحمانه بود که این کار را کردی
[ترجمه ترگمان]این کار ناشیانه ای بود که تو این کار رو کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Disapproving of any attempt at levity, the constant killjoy doesn't have fun at work and doesn't think anyone else should either.
[ترجمه گوگل]با نارضایتی از هرگونه تلاش برای اهانت، کیل شادی مداوم در محل کار لذت نمی برد و فکر نمی کند که هیچ کس دیگری نیز این کار را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]در هر تلاشی که به سبک سبکی داشته باشد، the دائمی در کار سرگرمی ندارد و فکر نمی کند که کس دیگری هم این کار را بکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I am sure foreigners must think our levity is baffling.
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که خارجی‌ها باید فکر کنند که اهانت ما گیج‌کننده است
[ترجمه ترگمان]من مطمئنم که خارجیان باید فکر کنند که سبک ما baffling است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرسری (اسم)
frivolity, inadvertence, carelessness, negligence, neglect, levity, flippancy, inadvertency

سبکی (اسم)
frivolity, legerity, levity, flippancy, lightness, portability, nimbleness

سبک سری (اسم)
frivolity, stupidity, levity, light-headedness

رفتار سبک (اسم)
levity

لوسی (اسم)
levity

انگلیسی به انگلیسی

• lack of seriousness, frivolity, flightiness, silliness
levity is behaviour in which someone treats serious matters in a light-hearted way; a formal word.

پیشنهاد کاربران

Lack of respect and seriousness when you're dealing with something important.
بی تفاوت
شوخی در موقعیتی جدی
۱ - شوخ طبعی ( با بار مثبت ) something that lightens the mood
People want moments of levity, and simple pleasures in this emotionally
. and financially challenging time
۲ - ( بار منفی ) شوخی که بجا و مناسب موقعیت و شرایط نیست
...
[مشاهده متن کامل]

لودگی، سبک سری
شوخی نابجا
humor that's not appropriate to the occasion

شوخی. سبک سری
as an attempt to introduce a note of levity, the words were a disastrous flop
شوخ طبعی

بپرس