level crossing

/ˈlevl̩ˈkrɒsɪŋ//ˈlevl̩ˈkrɒsɪŋ/

(انگلیس - همبری راه آهن و جاده) تقاطع همسطح، همبری تراز، crossing grade محل تقاطع دو خط راه اهن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (chiefly British) a crossing, esp. a railroad crossing.

جمله های نمونه

1. The road branches after the level crossing.
[ترجمه گوگل]جاده بعد از تقاطع همسطح منشعب می شود
[ترجمه ترگمان]شاخه های جاده پس از عبور از مرز عبور می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Caersws station, Llanidloes road level crossing and one crossing up near Criccieth remain semaphore operated.
[ترجمه گوگل]ایستگاه Caersws، گذرگاه Llanidloes و یک تقاطع در نزدیکی Criccieth همچنان به صورت سمافور فعال هستند
[ترجمه ترگمان]ایستگاه Caersws، تقاطع سطح جاده Llanidloes و یک تقاطع در نزدیکی Criccieth همچنان فعال هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The railway crossing was protected by imposing level crossing gates where it crossed the tram line.
[ترجمه گوگل]گذرگاه راه آهن با نصب دروازه های تقاطع همسطح در جایی که از خط تراموا عبور می کرد محافظت می شد
[ترجمه ترگمان]تقاطع راه آهن با خطوط هوایی که از خط تراموا عبور می کرد محافظت می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The train collided with a car at the level crossing.
[ترجمه گوگل]قطار در تقاطع همسطح با خودرویی برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]قطار با ماشینی که در تقاطع بود برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The possibility of using level crossing effect in degenerate four-wave mixing to measure the relaxation rate of upper and lower state is pointed out.
[ترجمه گوگل]امکان استفاده از اثر تقاطع سطح در اختلاط چهار موجی منحط برای اندازه‌گیری میزان آرامش حالت بالا و پایین اشاره شده است
[ترجمه ترگمان]امکان استفاده از تاثیر تقاطع سطح در ترکیب چهار موج رو به کاهش برای اندازه گیری میزان آرامش حالت بالا و پایین اشاره شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When crosses North Star west road's multi - level crossing bridge, I see many athletes in the walk.
[ترجمه گوگل]وقتی از پل چند سطحی جاده غربی ستاره شمالی عبور می کنم، ورزشکاران زیادی را در حال پیاده روی می بینم
[ترجمه ترگمان]زمانی که از پل تقاطع چند سطحی شمال غرب رد می شود، بسیاری از ورزش کاران در این خیابان دیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The probability density function, cumulative distribution function, average level crossing rate and average fade duration of each composite fading channel are analyzed, and some uniform expression.
[ترجمه گوگل]تابع چگالی احتمال، تابع توزیع تجمعی، میانگین نرخ تقاطع سطح و متوسط ​​مدت زمان محو شدن هر کانال محو شدن مرکب، و برخی بیان یکنواخت تجزیه و تحلیل می‌شوند
[ترجمه ترگمان]تابع چگالی احتمال، تابع توزیع تجمعی، نرخ تقاطع سطح متوسط و میانگین طول مدت هر کانال در حال محو شدن، آنالیز می شوند و برخی از بیان یکنواخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The driver whistled before reaching the level crossing.
[ترجمه گوگل]راننده قبل از رسیدن به تقاطع سوت زد
[ترجمه ترگمان]راننده قبل از رسیدن به تقاطع سوت کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The truck waited at the level crossing until the train had passed by.
[ترجمه گوگل]کامیون در تقاطع همسطح منتظر ماند تا قطار از آنجا رد شود
[ترجمه ترگمان]کامیون در تقاطع راه آهن منتظر ماند تا قطار عبور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A passenger train smashed into a truck on a level crossing.
[ترجمه گوگل]یک قطار مسافربری در یک گذرگاه با کامیون برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]یک قطار مسافربری که از مرز عبور کرده بود، به داخل کامیون افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some semaphores still survive - at Caersws and the Llanidloes Road level crossing.
[ترجمه گوگل]برخی سمافورها هنوز زنده هستند - در Caersws و تقاطع جاده Llanidloes
[ترجمه ترگمان]برخی semaphores هنوز زنده هستند - در Caersws و تقاطع سطح جاده Llanidloes
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Nine died and 11 were injured in that crash, when a train hit a van on a level crossing.
[ترجمه گوگل]در آن تصادف، بر اثر برخورد قطار با ون در تقاطع همسطح، 9 نفر کشته و 11 نفر مجروح شدند
[ترجمه ترگمان]در این سانحه نه تن کشته و ۱۱ تن دیگر زخمی شدند، در حالی که یک قطار به یک ون در یک گذرگاه مرزی برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] گذرگاه همکف - گذرگاه همتراز
[زمین شناسی] گذر گاه همکف، گدرگاه همتراز

انگلیسی به انگلیسی

• (british) grade crossing, railroad crossing, place there railroad tracks intersect
a level crossing is a place where a railway line crosses a road at the same level.

پیشنهاد کاربران

( US grade crossing )
a place where a railway and a road cross each other, usually with gates that stop the traffic while a train goes past
محل تلاقی مسیر راه ‏آهن با جاده هم‏تراز آن
level crossinglevel crossing
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/level-crossing
محل تقاطع راه آسفالت و راه آهن هست که به وسیله ی راه بند مسدود یا باز میشود.
level crossing ( حمل‏ونقل ریلی )
واژه مصوب: تقاطع هم سطح
تعریف: محل تلاقی مسیر راه‏آهن با جادۀ هم‏تراز آن

بپرس