let out

/lɛt aʊt//lɛt aʊt/

1- رها کردن، بیرون دادن، به خارج فرستادن 2- آشکار کردن، فاش کردن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to allow to be known.
مترادف: disclose, divulge, expose, reveal, uncover
مشابه: spring, tell

جمله های نمونه

1. He let out a torrent of abuse/angry words.
[ترجمه گوگل]او سیلابی از کلمات توهین آمیز/خشمگین را منتشر کرد
[ترجمه ترگمان]سیلی از فحش و ناسزا نثار او کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The cat was wailing to be let out.
[ترجمه گوگل]گربه گریه می کرد تا او را بیرون بیاورند
[ترجمه ترگمان]گربه فریاد می کشید که بیرون بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He suddenly let out a piercing shriek.
[ترجمه گوگل]ناگهان فریاد نافذی کشید
[ترجمه ترگمان]ناگهان جیغی گوش خراش کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The lion let out a great roar.
[ترجمه گوگل]شیر غرش بزرگی کشید
[ترجمه ترگمان]شیر نعره بلندی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. All of a sudden he let out a piercing shriek.
[ترجمه گوگل]ناگهان فریاد نافذی کشید
[ترجمه ترگمان]ناگهان جیغی گوش خراش کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She let out a loud sneeze.
[ترجمه گوگل]با صدای بلند عطسه کرد
[ترجمه ترگمان]با صدای بلند عطسه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He let out a loud groan of frustration.
[ترجمه گوگل]ناله بلندی از ناامیدی بیرون داد
[ترجمه ترگمان]او ناله ای ازسر ناامیدی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The engine let out a bang.
[ترجمه گوگل]موتور صدای انفجار داد
[ترجمه ترگمان]موتور روشن شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The baby let out a loud, satisfied belch.
[ترجمه گوگل]کودک آروغی با صدای بلند و رضایت بخش داد
[ترجمه ترگمان]بچه آروغ بلندی زد و آروغ بلندی زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Clearly terrified, he let out a strangulated whimper.
[ترجمه گوگل]او که آشکارا ترسیده بود، ناله ای خفه کرد بیرون داد
[ترجمه ترگمان]با ترس و لرز شروع به زوزه کشیدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He let out a cry that convulsed his bulky frame and jerked his arm.
[ترجمه گوگل]گریه ای بلند کرد که بدن بزرگش را تشنج کرد و بازویش را تکان داد
[ترجمه ترگمان]فریادی کشید که قاب bulky را به لرزه درآورد و بازویش را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He puffed out his fat cheeks and let out a lungful of steamy breath.
[ترجمه گوگل]گونه های چاقش را پف کرد و نفسی بخارآلود بیرون داد
[ترجمه ترگمان]او گونه های چاقش را بیرون کشید و با نفسی پر از بخار نفسی را از دهانش خارج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She let out a scream of pain.
[ترجمه گوگل]جیغی از درد بیرون داد
[ترجمه ترگمان]فریادی از درد کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He let out a bloodcurdling scream.
[ترجمه گوگل]او فریاد خون‌ریزی کرد
[ترجمه ترگمان]جیغی وحشتناک کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He let out a strangulated squeak of outrage.
[ترجمه گوگل]جیغ خفه‌ای از خشم بیرون داد
[ترجمه ترگمان]او از خشم جیغ کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• release, free; make a piece of clothing larger

پیشنهاد کاربران

همون release هست که معادل ول دادن، رها کردن، بیرون دادن، آزاد کردن و غیره است
Ali
1 - فریاد کشیدن و صدای بلند ایجاد کردن
2 - گشادتر کردن یک لباس ( ایجاد درز )
3 - آزاد کردن ، خارج کردن
4 - تمام شدن کلاس ، دانشگاه یا فیلم
اگرم جایی با let out rooms مواجه شدین به معنای اجاره دادن اتاق به دانشجو یا . . . ست.
Let - out
عذر و بهانه الکی
بیرون دادن، سر دادن، رها کردن، آشکار کردن به نوعی معنای دور این کلمه ست که در اینحالت باunvei ، discover یا reveal مترادف خواهد بود .
. She let out a sigh
آهی کشید.
Let out a gasp of incredulity
...
[مشاهده متن کامل]

نفسی از ناباوری بیرون بده!
Herb let out breath
گیاه نفس را بیرون می دهد
Gibbons let out a laugh
گیبون خنده ای بلند ( رها ) کرد یا سر داد

فاش کردن
لو دادن
رها کردن
آزاد کردن
بلند کردن ( طول لباس و. . . )
گشاد کردن ( لباس )
تخلیه کردن احساسات شخصی خود ، let it out, به زبان ساده، خودت خالی کن، بریز بیرون
دور کردنlet out all your stress, استرس هایت رو از خودت دور کن
Phrasal verb :
to make a piece of clothing wider or looser, especially because it is too tight
گشاد کردن لباس
به عنوان مثال :
Can this skirt be let out at the side?
منابع• http://www.ldoceonline.com/dictionary/let-out
خارج کردن
روانشناسی : برون افکنی
مکانی را ترک کردن
به معنای بیرون آمدن هم هست.
مثلا Let out a room از اتاق بیرون اومدن
در جمله زیر
Let out a howl
ضجه کشیدن
جیغ کشیدن
فریاد سردادن
اجاره دادن
خارج ساختن
اقرار کردن
لو دادن
آزاد
رها
فاش
باز کردن
1. بیرون دادن ( صدای ناگهانی )
2. اجازه به بیرون رفتن یا فرار کردن دادن
در مورد لباس یا اشیا یعنی "باز کردن ( گشاد کردن ) "

1. جیغ و فریاد کشیدن . . . بیرون دادن . مثال he let out shriek
2. . گشاد کردن لباس I likely let my dress out من اغلب گشاد میکنم لباسمو
3. اجاره دادن we are letting out our son's room to a student ما داریم اجاره میدیم اتاق پسرمون رو به یک دانش آموز
4 . به اتمام رسوندن و ترک کردن
1. به زبان اوردن . جیغ و فریاد و آه کشیدن let out sth
2. گشاد کردن لباسlet sth out
3. شارژ دادن برای ساختمان
4. به اتمام رساندن و ترک کردن . . مثلا پایان مدرسه و ترک کردن آن
به زبان آوردن when Terry discovered that he had been abandoned he let out an angry oath.
تری وقتی فهمید که او را تنها گذاشته بودند ناسزایی را از روی خشم به زبان آورد .
رها کردن یک حیوان
خاتمه یافتن و به پایان رسیدن
جار و جنجال به پا کردن
اجاره دادن
معنی اسمی : فرصتی برای فرار یا اجتناب کردن از یک موقعیت سخت
معنی فعلی : تمام شدن ، خاتمه یافتن
Shriek
آزادشدن
خارج شدن
با صدای بلند گفتن
( جیغ، فریاد و غیره ) زدن
گفتن
فحش دادن

کشیدن ( فریاد و داد و جیغ کشیدن )
سر دادن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٣)

بپرس