legalize

/ˈliːɡəˌlaɪz//ˈliːɡəlaɪz/

معنی: برسمیت شناختن، قانونی کردن، اعتبار قانونی دادن
معانی دیگر: روا کردن، دادیک کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: legalizes, legalizing, legalized
مشتقات: legalization (n.)
• : تعریف: to make permissible by law.
متضاد: prohibit
مشابه: legitimize

جمله های نمونه

1. to legalize abortion
قانونی کردن سقط جنین

2. Some people want to legalize the possession of cannabis.
[ترجمه گوگل]برخی از مردم می خواهند مالکیت حشیش را قانونی کنند
[ترجمه ترگمان]برخی افراد می خواهند مالکیت شاهدانه را قانونی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Irish government announced it was to legalize homosexuality.
[ترجمه گوگل]دولت ایرلند اعلام کرد که همجنس گرایی را قانونی می کند
[ترجمه ترگمان]دولت ایرلند اعلام کرد که همجنس گرایی را قانونی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They won't ever legalize the drugs trade.
[ترجمه گوگل]آنها هرگز تجارت مواد مخدر را قانونی نخواهند کرد
[ترجمه ترگمان]ان ها هیچ وقت معامله مواد را قانونی نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He introduced a bill to legalize abortion two years before Roe v. Wade.
[ترجمه گوگل]او دو سال قبل از Roe v Wade لایحه قانونی سقط جنین را ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]او یک لایحه قانونی سقط جنین را دو سال پیش از \"رو\" علیه وید، قانونی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Legislation to legalize casino gambling could be introduced in Congress next fall.
[ترجمه گوگل]قانونی برای قانونی کردن قمار کازینو ممکن است در پاییز آینده در کنگره معرفی شود
[ترجمه ترگمان]قانونگذاری برای قانونی کردن قمار کازینو می تواند در سال آینده در کنگره مطرح شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Albanian government says it plans to legalize same - sex marriage.
[ترجمه گوگل]دولت آلبانی می گوید که قصد دارد ازدواج همجنس گرایان را قانونی کند
[ترجمه ترگمان]دولت آلبانی می گوید که قصد دارد ازدواج همجنس گرایان را قانونی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The owning of private weapon was permitted to legalize by the law of Han Dynasty.
[ترجمه گوگل]داشتن سلاح خصوصی توسط قانون سلسله هان مجاز بود
[ترجمه ترگمان]مالکیت سلاح خصوصی مجاز بود که قانون سلسله هان را قانونی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some concrete suggestions are made on how to legalize Encouragement on the present situation.
[ترجمه گوگل]برخی از پیشنهادات ملموس در مورد چگونگی قانونی کردن تشویق در شرایط فعلی ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]برخی پیشنهادها صریح در مورد چگونگی قانونی کردن Encouragement در وضعیت فعلی انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Furthermore, it is necessary to legalize habitation in civil law and to make it more concrete.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، لازم است سکونت در قانون مدنی قانونی شود و آن را ملموس تر کند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، لازم است که مسکن در قانون مدنی را قانونی کرده و آن را بتونی محکم تر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The function of institution is to legalize the necessary transaction cost.
[ترجمه گوگل]وظیفه مؤسسه قانونی کردن هزینه معامله لازم است
[ترجمه ترگمان]وظیفه موسسه آن است که هزینه معاملات لازم را قانونی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Britain became the first European country to legalize the creation of cloned human embryos.
[ترجمه گوگل]بریتانیا اولین کشور اروپایی بود که ساخت جنین های شبیه سازی شده انسانی را قانونی کرد
[ترجمه ترگمان]بریتانیا اولین کشور اروپایی بود که ایجاد جنین انسان را قانونی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Will this government legalize cannabis?
[ترجمه گوگل]آیا این دولت حشیش را قانونی خواهد کرد؟
[ترجمه ترگمان]آیا این دولت شاهدانه را قانونی کرده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Poenisch is leading a grass-roots campaign to persuade Michigan voters to legalize doctor-assisted suicide.
[ترجمه گوگل]پونیش یک کمپین مردمی را رهبری می کند تا رأی دهندگان میشیگان را متقاعد کند که خودکشی به کمک پزشک قانونی شود
[ترجمه ترگمان]Poenisch یک مبارزه ریشه ای را برای متقاعد کردن رای دهندگان میشیگان برای قانونی کردن خودکشی دکتر کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Some will argue that all illicit drugs are too dangerous to legalize.
[ترجمه گوگل]برخی استدلال خواهند کرد که همه مواد مخدر غیرقانونی برای قانونی کردن آن بسیار خطرناک هستند
[ترجمه ترگمان]برخی مدعی هستند که همه مواد مخدر غیر قانونی برای قانونی کردن بسیار خطرناک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

به رسمیت شناختن (فعل)
accredit, recognize, legalize, legalise

قانونی کردن (فعل)
legalize, validate, execute, legislate, legitimatize, legtimize

اعتبار قانونی دادن (فعل)
legalize, legalise

تخصصی

[حقوق] قانونی کردن، قانونی شناختن، مشروع شمردن

انگلیسی به انگلیسی

• make legal or lawful; legitimize, authorize, sanction (also legalise)
if something is legalized, a law is passed that makes it legal.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : legalize
✅️ اسم ( noun ) : legality / legalization
✅️ صفت ( adjective ) : legal / legalistic
✅️ قید ( adverb ) : legally
اعتبار بخشی
to make something legal so that people are allowed to do it
چیزی رو قانونی کردن، چیزی رو مشروعیت دادن

بپرس