ledge

/ˈledʒ//ledʒ/

معنی: لبه، بر امدگی، طاقچه
معانی دیگر: تاقچه، پیش آمدگی تاقچه مانند، لب، رف، (زمین شناسی) تاقچه ی سنگی، ستیغ سنگی، رفسنگ، (زمین شناسی) ستیغ زیر آبی، رفسنگ زیر آبی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a narrow, flat, horizontal projection from a vertical surface, esp. from a wall, as at the bottom of a window.
مترادف: sill
مشابه: mantel, overhang, projection, protrusion, shelf

(2) تعریف: a shelf of rock projecting from a wall or cliff.
مترادف: shelf
مشابه: overhang, projection, protrusion

(3) تعریف: an underwater reef or ridge.
مترادف: reef, shelf
مشابه: ridge

جمله های نمونه

1. The climbers rested on a sheltered ledge jutting out from the cliff.
[ترجمه گوگل]کوهنوردان روی طاقچه ای سرپناه که از صخره بیرون آمده بود استراحت کردند
[ترجمه ترگمان]کوهنوردان بر روی لبه sheltered که از صخره بیرون زده بود استراحت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The climbers were clinging to a ledge hundreds of feet above the sea.
[ترجمه گوگل]کوهنوردان به طاقچه ای صدها پا بالاتر از دریا چسبیده بودند
[ترجمه ترگمان]کوهنوردان به صدها متر بالاتر از دریا چسبیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The ledge overhangs by several feet.
[ترجمه گوگل]طاقچه چندین فوتی آویزان است
[ترجمه ترگمان]لبه صخره به چند پا می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We crept carefully along the narrow ledge.
[ترجمه گوگل]با احتیاط در امتداد طاقچه باریک خزیدیم
[ترجمه ترگمان]با احتیاط از لبه باریک عبور کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He balanced precariously on the narrow window - ledge.
[ترجمه گوگل]او به طرز نامطمئنی روی پنجره باریک - طاقچه تعادل برقرار کرد
[ترجمه ترگمان]او تعادل خود را روی لبه باریک پنجره متعادل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He ground out his cigarette on the window ledge.
[ترجمه گوگل]سیگارش را روی لبه پنجره خاموش کرد
[ترجمه ترگمان]سیگارش را روی لبه پنجره انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He managed to cling on to a ledge 40ft down the rock face.
[ترجمه گوگل]او موفق شد به طاقچه ای در ارتفاع 40 فوتی روی صخره بچسبد
[ترجمه ترگمان]او موفق شد تا حدود ۴۰ فوت از روی صخره به پایین بچسبد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He eased himself along the ledge to reach the terrified boy.
[ترجمه گوگل]خودش را در امتداد طاقچه راحت کرد تا به پسر وحشت زده برسد
[ترجمه ترگمان]او خودش را روی لبه پرتگاه رها کرد تا به آن پسر وحشتزده برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We huddled together on the cliff ledge, waiting for rescue.
[ترجمه گوگل]با هم روی طاقچه صخره جمع شدیم و منتظر نجات بودیم
[ترجمه ترگمان]ما روی لبه صخره جمع شدیم و منتظر نجات دادن بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There's some money on the window ledge .
[ترجمه گوگل]مقداری پول روی طاقچه پنجره است
[ترجمه ترگمان]یه مقدار پول روی لبه پنجره هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A narrow ledge run across the northern face of the cliff.
[ترجمه گوگل]یک تاقچه باریک از سطح شمالی صخره عبور می کند
[ترجمه ترگمان]یک لبه باریک در حاشیه شمالی صخره پیش می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The phone was perched precariously on the window ledge.
[ترجمه گوگل]تلفن به طور نامطمئن روی لبه پنجره نشسته بود
[ترجمه ترگمان]گوشی روی لبه پنجره روی لبه پنجره قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I left along the ledge at the top of the door.
[ترجمه گوگل]از کنار طاقچه بالای در رفتم
[ترجمه ترگمان]روی لبه در کنار در گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She had climbed onto the ledge outside his window.
[ترجمه گوگل]او روی طاقچه بیرون پنجره اش بالا رفته بود
[ترجمه ترگمان]از پنجره بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He edged carefully along the narrow ledge.
[ترجمه گوگل]او با احتیاط در امتداد طاقچه باریک لبه زد
[ترجمه ترگمان]با احتیاط از لبه باریک گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لبه (اسم)
border, edge, margin, point, mouthpiece, track, fringe, verge, lip, hem, rim, edging, ledge, margent, brim, marge, ridge, spike, rand, selvage, selvedge, welt

بر امدگی (اسم)
eminence, nook, projection, excrescence, mound, bulge, protuberance, protuberancy, granulation, bump, overhang, knob, knop, nub, stigma, promontory, ledge, burr, tumor, convexity, ganglion, node, nodule, knurl, eminency, turgescence, excrescency, ridge, gibbosity, outgrowth, knur, verruca, whaleback

طاقچه (اسم)
recess, rack, console, ledge, shelf, niche

تخصصی

[عمران و معماری] لبه دست انداز
[زمین شناسی] لبه
[] میخ «زِد»

انگلیسی به انگلیسی

• narrow horizontal piece which projects from a surface (especially from a wall); shelf of rock; underwater reef
a ledge is a narrow, flat place in the side of a cliff or mountain.
a ledge is also a narrow shelf along the bottom edge of a window.

پیشنهاد کاربران

He placed the beatiful vase gently on the window ledge
درزبان باستانی لری واژه کهن و آریایی �لوچloch� به معنی لب میباشد. ( البته علاوه بر این واژه کهن واژگان کهن دیگری مثل�لپور� و�لو� نیز به کار میرود ) . واژه کهن�لوچloch�واردزبانهای اروپایی ( انگلیسی، . .
...
[مشاهده متن کامل]
. ) شده وبه صورت�لچledge� به معنی لب، لبه، برآمدگی، . . . درزبان انگلیسی به کارمیرود. در مورد واژه کهن �لپور� قبلا مفصل توضیح دادیم که خود واژه ای آریایی است. درلری ترکیب�لوچ لو� و�لوچ لپور� به کار میرود.

لبه - طاقچه سنگی
لبه پرتگاه

بپرس