league

/ˈliːɡ//liːɡ/

معنی: پیمان، اتحاد، اتحادیه، گروه ورزشی، هم پیمان شدن، متحد کردن
معانی دیگر: زد و بند، گاوبندی، پیمانگان، انجمن، مجمع، جامعه، (ورزش - چند تیم که بیشتر با هم مسابقه می دهند و قهرمان آنها با برندگان سایر لیگ ها مسابقه می دهد) گروه ورزشی، لیگ، (عامیانه - تقسیم بندی برحسب طبقه یا مرغوبیت یا نوع و غیره) رده بندی، جور، رده، طبقه، دسته، اتحادیه تشکیل دادن، گاوبندی کردن، زد و بند کردن، (معیار سنجش فاصله که طول آن در کشورهای انگلیسی زبان برابر است با 3 میل دریایی یا 4/8 کیلومتر) لیگ، واحد راه پیمایی که تقریبا مساوی 4/2 تا 6/4 میل است

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an association or compact of nations, groups, or people, formally established to advance a common cause.
مترادف: alliance, bloc, bund, coalition, confederacy, confederation
مشابه: association, cabal, cartel, circuit, clan, combine, conglomerate, consortium, federation, guild, network, society, syndicate, union

- The League of Nations was formed after World War I.
[ترجمه گوگل] جامعه ملل پس از جنگ جهانی اول تشکیل شد
[ترجمه ترگمان] لیگ ملل پس از جنگ جهانی اول تشکیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a group of athletic teams that compete with one another.
مترادف: conference
مشابه: alliance, association, circuit

- The New York Yankees and the Boston Red Sox play in the same baseball league.
[ترجمه گوگل] نیویورک یانکیز و بوستون رد ساکس در یک لیگ بیسبال بازی می کنند
[ترجمه ترگمان] تیم نیویورک و تیم \"بوستون رد ساکس\" یه لیگ بیسبال بازی می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: category, esp. denoting range of competence.
مترادف: class, grade, level, rank, standing, stature
مشابه: category, station, status

- They're fairly good chess players, but they're not in our league.
[ترجمه عمران ربیعی] آنها بازیکنان خوبی هستند اما در حد و اندازه ما نیستند
|
[ترجمه گوگل] آنها شطرنج بازان نسبتا خوبی هستند، اما در لیگ ما نیستند
[ترجمه ترگمان] ان ها بازیکنان خیلی خوبی هستند، اما در لیگ ما نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: leagues, leaguing, leagued
• : تعریف: to unite as if in a league (usu. fol. by "together").
مترادف: ally, band, combine, confederate, consolidate, federate, merge, unite
مشابه: affiliate, amalgamate, associate, bond, conglomerate, join, syndicate, unionize

- The parents leagued together to protest the firing of the popular school principal.
[ترجمه گوگل] والدین در اعتراض به اخراج مدیر مدرسه محبوب دست به دست هم دادند
[ترجمه ترگمان] والدین با هم توافق کردند تا به اخراج مدیر مدرسه معروف اعتراض کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a unit of length equal to about three miles or 4.8 kilometers.

(2) تعریف: a square area that is a league on each side; square league.

جمله های نمونه

1. a league which is made for mutual defense
پیمانی که برای پدآفند متقابل درست شده است

2. major league baseball
لیگ عمده ی بیس بال

3. in league (with)
هم پیمان (با)،متحد،دارای گاوبندی،دارای بند و بست

4. the local basketball league
لیگ محلی بسکتبال

5. to be in league with someone
با کسی هم پیمان شدن،با کسی گاوبندی کردن

6. our team is the league champion
تیم ما قهرمان لیگ است.

7. team standings in the league
جایگاه هر یک از تیم های گروه ورزشی

8. to dominate a football league
در صدر باشگاه های فوتبال قرار داشتن

9. he is out of his league
او از حد خودش فراتر رفته است.

10. they were united in a league of friendship
آنان طبق یک پیمان دوستی با هم متحد شده بودند.

11. The club's priority is to win the League.
[ترجمه گوگل]اولویت باشگاه قهرمانی در لیگ است
[ترجمه ترگمان]اولویت این باشگاه بردن لیگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The National League for Democracy pulled off a landslide victory.
[ترجمه گوگل]لیگ ملی برای دموکراسی یک پیروزی قاطع به دست آورد
[ترجمه ترگمان]لیگ ملی دموکراسی با پیروزی قاطعی پیروز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We're playing against the league champions next week.
[ترجمه گوگل]هفته آینده مقابل قهرمان لیگ بازی می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما هفته دیگه با قهرمان لیگ بازی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Our team dropped behind in the league matches when a third of the players went on holiday.
[ترجمه گوگل]تیم ما در مسابقات لیگ عقب افتاد که یک سوم بازیکنان به تعطیلات رفتند
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک سوم بازیکنان به تعطیلات رفتند، تیم ما در مسابقات لیگ بازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They want to start a new football league.
[ترجمه گوگل]آنها می خواهند یک لیگ فوتبال جدید راه اندازی کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها می خواهند لیگ فوتبال جدیدی را شروع کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The Football League has announced its proposals for a radical reform of the way football is run in England.
[ترجمه گوگل]لیگ فوتبال پیشنهادات خود را برای اصلاح اساسی در نحوه اداره فوتبال در انگلیس اعلام کرده است
[ترجمه ترگمان]لیگ فوتبال طرح های خود را برای اصلاحات اساسی در مسیر فوتبال در انگلستان اعلام کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Liverpool are now trailing badly in the league.
[ترجمه گوگل]لیورپول اکنون در لیگ به شدت عقب است
[ترجمه ترگمان]لیورپول در این لیگ به طرز بدی کشیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیمان (اسم)
hand, accord, agreement, covenant, contract, treaty, pact, promise, concord, compact, oath, vow, faith, troth, league

اتحاد (اسم)
consolidation, sodality, accretion, alliance, union, solidarity, association, unison, incorporation, marriage, confederation, band, injunction, league, confederacy

اتحادیه (اسم)
union, fraternity, guild, circuit, league, confederacy

گروه ورزشی (اسم)
league

هم پیمان شدن (فعل)
league, conspire

متحد کردن (فعل)
incorporate, accrete, unite, unify, join, ally, band, league, consociate, herd

تخصصی

[فوتبال] لیگ

انگلیسی به انگلیسی

• group of people (or parties, countries, etc.) who have joined together for a particular purpose, association, confederation, union, alliance; group of athletic teams; unit of distance
join together, unite in a league
a league is a group of people, clubs, or countries that have joined together for a particular purpose or because they share a common interest.
if you are in league with someone, you are working with them for a particular purpose, often secretly.

پیشنهاد کاربران

لیگ، اتحادیه
مثال: She plays soccer in the local league.
او در لیگ محلی فوتبال بازی می کند.
اتحادیه
جرگه
she is out of your league او از تو سرتره
دسته ، رده ، طبقه
Out of my league هم سطح من نیست
league ( ورزش )
واژه مصوب: تیمگان
تعریف: مجموعه‏ای از تیم ها که با برنامه‏ریزی منظم در طول یک فصل با هم رقابت کنند و معمولاً بالاترین واحد سازمان‏دهی‏شدۀ رقابت های ورزشی است و اغلب به بخش هایی تقسیم می‏شود
محدوده
حتی به معنی فرسنگ ( یکای ایرانی قدیمی ) نیز می باشد .
به عنوان مثال به عنوان کتاب ژول ورن دقت کنید :
Twenty Thousand Leagues Under the Sea
( بیست هزار فرسنگ زیر دریا )
لیگ
متحد هم دست
دار و دسته
واژه ای انگلیسی -
یکی از معادل های فارسیش: تیمگان، یارِستان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس