leading indicator

جمله های نمونه

1. The Bundesbank tracks M3 money-supply growth as a leading indicator of inflation.
[ترجمه گوگل]بوندسبانک رشد عرضه پول M3 را به عنوان شاخص اصلی تورم دنبال می کند
[ترجمه ترگمان]The، رشد تامین مالی M۳ مانند شاخص اصلی تورم را پی گیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Sports Illustrated is definitely a leading indicator as to what's happening in sports in the U. S. and clearly rugby is not.
[ترجمه گوگل]Sports Illustrated قطعاً یک شاخص پیشرو برای آنچه در ورزش در ایالات متحده اتفاق می افتد است و واضح است که راگبی چنین نیست
[ترجمه ترگمان]اسپرت Illustrated به طور حتم یک شاخص برجسته است که در ورزش در ایالات متحده در حال رخ دادن است اس و به وضوح راگبی هم نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Leading indicator variables are particular economic variables that have a proven ability to signal the movement of the economy in advance.
[ترجمه گوگل]متغیرهای شاخص پیشرو، متغیرهای اقتصادی خاصی هستند که توانایی اثبات شده ای برای نشان دادن حرکت اقتصاد از قبل دارند
[ترجمه ترگمان]متغیرهای اصلی شاخص متغیرهای اقتصادی خاصی هستند که دارای توانایی ثابت برای سیگنال دادن به حرکت اقتصاد از قبل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Retain Import, a leading indicator ( usually about three months ) for the manufacturing sector, is still down.
[ترجمه گوگل]Retain Import، یک شاخص پیشرو (معمولاً حدود سه ماه) برای بخش تولید، همچنان پایین است
[ترجمه ترگمان]حفظ Import، یک شاخص پیشتاز (معمولا حدود سه ماه)برای بخش تولید هنوز پایین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A leading indicator of nonresidential construction, the Architecture Billings Index, has signaled contraction since January, amid tight credit and a limited boost from government stimulus.
[ترجمه گوگل]شاخص پیشرو ساخت و سازهای غیرمسکونی، شاخص Billings معماری، از ژانویه، در میان اعتبارات محدود و افزایش محدود محرک های دولتی، انقباض را نشان داده است
[ترجمه ترگمان]شاخص اصلی ساخت nonresidential، شاخص Billings معماری، از ژانویه، در میان اعتبار شدید و افزایش محدود انگیزه دولت، تغییر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Durable goods orders are a leading indicator of activity in manufacturing, which accounts for about one-third of the economy, and it in turn provides a good barometer for overall business health.
[ترجمه گوگل]سفارشات کالاهای بادوام شاخص اصلی فعالیت در تولید است که حدود یک سوم اقتصاد را تشکیل می دهد و به نوبه خود فشارسنج خوبی برای سلامت کلی کسب و کار فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]سفارشات Durable یک شاخص پیشرو از فعالیت در تولید هستند که حدود یک سوم اقتصاد را حساب می کنند، و به نوبه خود معیاری برای سلامت کلی کسب وکار فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He says this is a leading indicator not just for airlines but for the whole economy.
[ترجمه گوگل]او می گوید که این یک شاخص پیشرو نه تنها برای خطوط هوایی بلکه برای کل اقتصاد است
[ترجمه ترگمان]او می گوید این یک شاخص پیشرو نه تنها برای خطوط هوایی بلکه برای کل اقتصاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Third, M 1 as a leading indicator of the stock market, have not seen signs of improvement.
[ترجمه گوگل]ثالثاً، M 1 به عنوان شاخص پیشرو در بازار سهام، نشانه هایی از بهبود را مشاهده نکرده است
[ترجمه ترگمان]سوم، M [ ۱ ] به عنوان یک شاخص پیشرو در بازار سهام، نشانه هایی از بهبود را مشاهده نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I consider gold's backwardation as a leading indicator to a dramatic increase in prices.
[ترجمه گوگل]من عقب ماندگی طلا را شاخصی برای افزایش چشمگیر قیمت ها می دانم
[ترجمه ترگمان]من backwardation طلا را به عنوان یک شاخص پیشتاز برای افزایش چشمگیر قیمت ها در نظر می گیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Durable goods orders are a leading indicator of manufacturing activity, which in turn provides a good measure for overall business health.
[ترجمه گوگل]سفارشات کالاهای بادوام یک شاخص پیشرو برای فعالیت های تولیدی است که به نوبه خود معیار خوبی برای سلامت کلی کسب و کار است
[ترجمه ترگمان]سفارشات کالاهای Durable شاخص اصلی فعالیت تولیدی هستند که به نوبه خود یک معیار خوب برای سلامت کلی کسب وکار فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A leading indicator in the survey are new orders.
[ترجمه گوگل]یک شاخص پیشرو در نظرسنجی سفارشات جدید است
[ترجمه ترگمان]یک شاخص پیشرو در این تحقیق دستورها جدیدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A careful strategic analysis as described in chapter 4 will help to lessen the disadvantages of using leading indicators.
[ترجمه گوگل]یک تحلیل استراتژیک دقیق همانطور که در فصل 4 توضیح داده شد به کاهش معایب استفاده از شاخص های پیشرو کمک می کند
[ترجمه ترگمان]یک تحلیل استراتژیک دقیق که در فصل ۴ توضیح داده شد، به کاهش مضرات استفاده از شاخص های رهبری کمک خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Organisation for Economic Co - operation and Development composite leading indicator shows at least a slight uptick.
[ترجمه گوگل]شاخص پیشرو ترکیبی سازمان همکاری اقتصادی و توسعه حداقل یک صعود جزئی را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]سازمان هم کاری اقتصادی و رشد کامپوزیت در حال توسعه حداقل یک افزایش جزئی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. So the general conclusion is that PPI could be seen as the leading indicator of inflation in China currently.
[ترجمه گوگل]بنابراین نتیجه کلی این است که PPI می تواند به عنوان شاخص اصلی تورم در چین در حال حاضر دیده شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین نتیجه کلی این است که PPI را می توان به عنوان شاخص پیشتاز تورم در چین در حال حاضر دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Review market analysis, fund accounts are most concerned about the stock market's leading indicator.
[ترجمه گوگل]تحلیل بازار را مرور کنید، حساب‌های صندوق بیشترین نگرانی را در مورد شاخص اصلی بازار سهام دارند
[ترجمه ترگمان]تحلیل بازار، حساب های صندوق بیشتر نگران شاخص اصلی بازار سهام هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[آمار] نشانگر مقدم

انگلیسی به انگلیسی

• (economics) variable that historically predicts the direction of an economy (decreases before an economic slowdown and rises before a period of economic growth)

پیشنهاد کاربران

بپرس