lead pencil

/ˈledˈpensəl//liːdˈpensəl/

مداد نقاشی، مداد سربی، مداد سربى، یا گرافیتى

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a writing or drawing implement consisting of a thin rod of graphite encased in wood.

جمله های نمونه

1. There were boxes of coloured crayons and wax, lead pencils and paints in colours he never knew existed.
[ترجمه گوگل]جعبه‌هایی از مداد رنگی و موم، مدادهای سربی و رنگ‌هایی به رنگ‌هایی بود که او هرگز نمی‌دانست وجود دارند
[ترجمه ترگمان]چند تا مداد رنگی از مداد و موم بود، مداد و نقاشی را نقاشی می کرد و رنگ های مختلف را که هرگز از آن بی اطلاع بود، نقاشی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The main products are: all kinds of black lead pencil, color lead pencil, craft pen, a special pencil.
[ترجمه گوگل]محصولات اصلی عبارتند از: انواع مداد سربی مشکی، مداد سربی رنگی، خودکار دستی، مداد مخصوص
[ترجمه ترگمان]محصولات اصلی عبارتند از: همه انواع مداد سربی، مداد، مداد، قلم هنری، مداد مخصوص
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Heilongjiang Province Hailin Lead pencil factory welcome you!
[ترجمه گوگل]کارخانه مداد سرب Hailin استان هیلونگجیانگ به شما خوش آمد می گوید!
[ترجمه ترگمان]کارخانه مدادی Province Province از شما استقبال می کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Very pretty aromas of currants, licorice and lead pencil. Full-bodied with a solid core of velvety tannins and a long finish.
[ترجمه گوگل]رایحه بسیار زیبای توت، شیرین بیان و مداد سربی بدن کامل با هسته ای جامد از تانن های مخملی و پوششی بلند
[ترجمه ترگمان]یه عالمه کشمش، شیرین بیان و مداد سربی bodied کامل با یه هسته نرم مخملی و یه پایان طولانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Brande expresses her preference for coffee, a medium-soft lead pencil, and a noiseless portable typewriter.
[ترجمه گوگل]برند ترجیح خود را برای قهوه، یک مداد سربی با نرمی متوسط ​​و یک ماشین تحریر قابل حمل بدون صدا بیان می کند
[ترجمه ترگمان]Brande بیانگر برتری او برای قهوه، یک مداد سربی با نرم، و یک ماشین تحریر بی سر و صدا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Lead Pencil and Art Good Manufacturing in the U. S. and its I. . .
[ترجمه گوگل]مداد سربی و تولید خوب هنری در ایالات متحده و I
[ترجمه ترگمان]Pencil و تولید خوب آرت در U اس و من …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I need a soft lead pencil.
[ترجمه گوگل]من به یک مداد سربی نرم نیاز دارم
[ترجمه ترگمان]به یه مداد سربی نرم احتیاج دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I am a lead pencil—the ordinary wooden pencil familiar to all boys and girls and adults who can read and write.
[ترجمه گوگل]من یک مداد سربی هستم - مداد چوبی معمولی که برای همه پسران و دختران و بزرگسالانی که می توانند بخوانند و بنویسند آشناست
[ترجمه ترگمان]من یک مداد سربی هستم - یک مداد چوبی معمولی که برای همه بچه ها و دختران و بزرگسالانی وجود دارد که می توانند بخوانند و بنویسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Pieces of bread were used to erase lead pencil before rubber came into use.
[ترجمه گوگل]قبل از استفاده از لاستیک، از تکه‌های نان برای پاک کردن مداد سربی استفاده می‌شد
[ترجمه ترگمان]قطعات نان برای پاک کردن مداد سربی قبل از استفاده از لاستیک استفاده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The lead pencil is one of the most used pieces of merchandise in the world. It is the simplest, most convenient and least expensive of all writing instruments.
[ترجمه گوگل]مداد سربی یکی از پرکاربردترین کالاهای دنیاست این ساده ترین، راحت ترین و کم هزینه ترین ابزار نوشتاری است
[ترجمه ترگمان]مداد سربی یکی از the های مورد استفاده در دنیا است این ساده ترین، مناسب ترین و ارزان ترین ابزار نوشتاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Many transistors are smaller than the eraser on the end of a lead pencil.
[ترجمه گوگل]بسیاری از ترانزیستورها کوچکتر از پاک کن انتهای مداد سربی هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از ترانزیستورها در انتهای یک مداد راهنما، کوچک تر از the هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Vugular pore openings are frequently as large as an ordinary lead pencil and are usually attributed to leaching of the rock subsequent to deposition.
[ترجمه گوگل]منافذ منفذی اغلب به اندازه یک مداد سربی معمولی بزرگ هستند و معمولاً به شسته شدن سنگ پس از رسوب نسبت داده می شوند
[ترجمه ترگمان]Vugular منافذ بزرگ به اندازه یک مداد سربی معمولی بزرگ هستند و معمولا به لیچینگ سنگ پس از رسوب نسبت داده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The 1999 Branaire is from an under-rated estate. This is a beautifully perfumed effort revealing scents of graphite, lead pencil shavings, blueberries, raspberries, and black currants.
[ترجمه گوگل]Branaire 1999 از یک املاک کم رتبه بندی شده است این یک تلاش زیبا با عطر است که رایحه های گرافیت، تراشه های مداد سربی، زغال اخته، تمشک و توت سیاه را آشکار می کند
[ترجمه ترگمان]سال ۱۹۹۹ Branaire از یک ملک تحت امتیاز است این یک تلاش بسیار معطر و معطر است که بوی گرافیت، تراشه های مداد، زغال آخته، تمشک و currants سیاه را آشکار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• writing utensil that contains black lead to create marks on paper

پیشنهاد کاربران

بپرس