lead off


معنی: رهبری کردن
معانی دیگر: 1- آغاز کردن، شروع کردن 2- (بیس بال) اولین چوگانزن بازی بودن، آغاز، پیشقدمی، اولین عمل (در یک سلسله اعمال)، اولین حرکت (در یک سلسله حرکات)، عازم شدن، عزیمت کردن، رهبری کردن، اغاز، ضربت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: leading; beginning.

- the lead-off article in this issue
[ترجمه گوگل] مقاله پیشرو در این شماره
[ترجمه ترگمان] مقاله اصلی در این زمینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- the lead-off player
[ترجمه گوگل] بازیکن پیشرو
[ترجمه ترگمان] بازیکن برجسته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: the first in any series of actions; beginning; start.

(2) تعریف: in baseball, the player who is first in the batting order or first to bat in an inning.

جمله های نمونه

1. Narrow corridors lead off from the main hallway.
[ترجمه گوگل]راهروهای باریک از راهرو اصلی منتهی می شوند
[ترجمه ترگمان]راهروهای باریک از سرسرای اصلی خارج می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Who is going to lead off?
[ترجمه گوگل]چه کسی قرار است رهبری کند؟
[ترجمه ترگمان]کی قراره از اینجا بره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I'd like to lead off by thanking Rick for coming.
[ترجمه گوگل]می‌خواهم با تشکر از ریک به خاطر آمدنم، پیشروی کنم
[ترجمه ترگمان]دوست دارم با تشکر از ریک بیام اینجا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He had a winning lead off the final bend.
[ترجمه گوگل]او در خم نهایی یک برتری برنده داشت
[ترجمه ترگمان]اون یه رهبر برنده برای آخرین خم شدن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The treatment rooms lead off from the swimming pool.
[ترجمه گوگل]اتاق های درمان از استخر منتهی می شوند
[ترجمه ترگمان]اتاق های درمان از استخر شنا دور می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Who would like to lead off the debate?
[ترجمه گوگل]چه کسی دوست دارد مناظره را هدایت کند؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی می خواهد بحث را قطع کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Smaller paths and lanes frequently lead off the main holloway, but even this may be narrow and insignificant by modern standards.
[ترجمه گوگل]مسیرها و خطوط کوچک‌تر اغلب از چاله اصلی منتهی می‌شوند، اما حتی این ممکن است بر اساس استانداردهای مدرن باریک و ناچیز باشد
[ترجمه ترگمان]مسیرهای و مسیرهای کوچک تر اغلب منجر به holloway اصلی می شوند، اما حتی این ممکن است محدود و بی اهمیت به نظر استانداردهای مدرن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Nottinghamshire quadruple scull will lead off a procession of 500 crews.
[ترجمه گوگل]اسکال چهارگانه ناتینگهام شایر یک صفوف متشکل از 500 خدمه را هدایت می کند
[ترجمه ترگمان]تیم Nottinghamshire quadruple چهار گروه از ۵۰۰ گروه را رهبری خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Is there anyone here who would like to lead off the debate?
[ترجمه گوگل]آیا اینجا کسی هست که بخواهد مناظره را هدایت کند؟
[ترجمه ترگمان]کسی هست که بخواد از این بحث سر در بیاره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Three lanes lead off from it, four if you count the short length from the hospital.
[ترجمه گوگل]سه لاین از آن منتهی می شود، اگر فاصله کوتاه از بیمارستان را حساب کنید چهار راه
[ترجمه ترگمان]سه راه از آن فاصله دارد، چهار راه از آن فاصله دارد، چهار راه، اگر مدت کوتاهی را از بیمارستان حساب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It came from a tributary passage that lead off from the main corridor at a curious angle.
[ترجمه گوگل]از یک گذرگاه انشعابی که با زاویه ای عجیب از راهرو اصلی منتهی می شود، آمده است
[ترجمه ترگمان]از طریق تونلی که از راهروی اصلی به یک زاویه عجیبی منتهی می شد، وارد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The other came after his walk to lead off the ninth with the score tied at seven.
[ترجمه گوگل]دیگری پس از راه رفتن خود به رده نهم رسید و با امتیاز هفت مساوی شد
[ترجمه ترگمان]نفر دوم بعد از این که پیاده روی کرد تا نهم را با بیست و هفت امتیاز به هفت نفر برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We asked the sales director to lead off with the latest sales figures.
[ترجمه گوگل]از مدیر فروش خواستیم که آخرین آمار فروش را ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]ما از مدیر فروش خواستیم تا با آخرین آمار فروش حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The exhaust opening of the device need not lead off to the external of building isolation region.
[ترجمه گوگل]نیازی نیست که دهانه اگزوز دستگاه به قسمت خارجی ساختمان منتهی شود
[ترجمه ترگمان]باز کردن اگزوز وسیله لازم نیست به خارج از منطقه به تنهایی منجر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Who will lead off by asking the first question?
[ترجمه گوگل]چه کسی با پرسیدن اولین سوال رهبری می کند؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی با پرسش اول به چه کسی رهبری خواهد شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رهبری کردن (فعل)
head, lead, administer, administrate, lead off, conduce, pilot, spearhead

پیشنهاد کاربران

در مورد جاده. مسیر: میخوره به. . . ، میرسه به . . . .
شروع کننده چیزی ( صفت )
شروع به صحبت یا. . . کردن ( phrasal verb )
مستقیما از ( فلان خیابان ) میره به
( جاده، خیابان ) منشعب شدن

بپرس