lateral line


(در ماهیان و غیره) اندام های حسی کنارین

جمله های نمونه

1. The scale patterning above the lateral line is particularly pleasing, and the lateral line itself is bright silver.
[ترجمه گوگل]الگوی فلس در بالای خط جانبی بسیار دلپذیر است و خود خط جانبی نقره ای روشن است
[ترجمه ترگمان]الگویابی محور بالای خط جانبی به ویژه خوشایند است و خط افقی نیز نقره ای روشن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This lateral line system enables the fish to detect differences of pressure in the water.
[ترجمه گوگل]این سیستم خط جانبی ماهی را قادر می سازد تا اختلاف فشار در آب را تشخیص دهد
[ترجمه ترگمان]این سیستم خط جانبی ماهی را قادر می سازد تا تفاوت فشار در آب را تشخیص دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Recent research has linked induced voltages with lateral line disease.
[ترجمه گوگل]تحقیقات اخیر ولتاژهای القایی را با بیماری خط جانبی مرتبط کرده است
[ترجمه ترگمان]تحقیقات اخیر، ولتاژهای القا شده با بیماری خط جانبی را به هم متصل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It does make sense that the lateral line would be adversely affected by prolonged exposure to unusually high voltage.
[ترجمه گوگل]منطقی است که خط جانبی تحت تأثیر قرار گرفتن طولانی مدت در معرض ولتاژ غیرمعمول بالا قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]منطقی به نظر می رسد که خط جانبی به طور معکوس تحت تاثیر قرار گیری طولانی مدت در معرض ولتاژ بالا غیر معمول قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The gold and black lateral line hits the eye too.
[ترجمه گوگل]خط جانبی طلایی و مشکی نیز به چشم می خورد
[ترجمه ترگمان]خط جانبی طلایی و سیاه هم به چشم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The density, size, sunk depth of the lateral line organs directly correlated with surrounding epidermal height and regions.
[ترجمه گوگل]چگالی، اندازه، عمق فرورفتگی اندام های خط جانبی به طور مستقیم با ارتفاع و نواحی اپیدرم اطراف در ارتباط است
[ترجمه ترگمان]چگالی، اندازه، عمق غرق شده اعضای خط جانبی مستقیما با ارتفاع و مناطق اطراف آن ارتباط دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The lateral line, a stripe extending down the sides of many fish and amphibians from gills to tail, detects water displacement.
[ترجمه گوگل]خط جانبی، نواری است که از کناره های بسیاری از ماهی ها و دوزیستان از آبشش تا دم امتداد دارد، جابجایی آب را تشخیص می دهد
[ترجمه ترگمان]خط جانبی، نواری که از کناره های بسیاری از ماهی ها و دوزیستان تا دم امتداد دارد، جابجایی آب را تشخیص می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When this meets some other object, the fish by means of its lateral line can detect the change.
[ترجمه گوگل]هنگامی که این شیء با جسم دیگری برخورد می کند، ماهی با استفاده از خط جانبی خود می تواند تغییر را تشخیص دهد
[ترجمه ترگمان]وقتی این شی به شی دیگری برخورد می کند، ماهی با استفاده از خط افقی می تواند این تغییر را تشخیص دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fossils do throw light on the history of the lateral line and tail.
[ترجمه گوگل]فسیل ها تاریخچه خط جانبی و دم را روشن می کنند
[ترجمه ترگمان]فسیل ها روی تاریخ خط و دنب افقی نور پرتاب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. However, sharks do sense sound as pressure through their lateral line system, and . . .
[ترجمه گوگل]با این حال، کوسه ها صدا را به عنوان فشار از طریق سیستم خط جانبی خود حس می کنند و
[ترجمه ترگمان]با این حال کوسه ها از طریق سیستم خط جانبی خود فشار را فشار می دهند و …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Female do have larger orange markings and less vivid darker spots below the lateral line. the male side markings are much livelier.
[ترجمه گوگل]ماده‌ها دارای نشانه‌های نارنجی بزرگ‌تر و لکه‌های تیره‌تر کمتری در زیر خط جانبی هستند علامت های جانبی نر بسیار زنده تر هستند
[ترجمه ترگمان]زنان دارای علایم نارنجی بزرگ تر و لکه های تیره تر تیره تر زیر خط جانبی هستند علائم جانبی مرد بسیار livelier هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective:To study the central receptor mechanism of the curative effect of scalp electroacupuncture on lateral line 1 of forehead in experimental arrhythmic rats.
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه مکانیسم گیرنده مرکزی اثر درمانی طب سوزنی الکتریکی پوست سر بر روی خط 1 جانبی پیشانی در موش‌های آزمایشگاهی آریتمی
[ترجمه ترگمان]هدف: مطالعه مکانیسم گیرنده مرکزی اثر علاج بخش پوست سر بر روی خط ۱ پیشانی در موش های آزمایشگاهی تجربی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The average transverse area, total fiber number and fiber diameter of posterior lateral line nerve were examined quantitatively by morphologic analysis sys.
[ترجمه گوگل]میانگین سطح عرضی، تعداد کل فیبر و قطر فیبر عصب خط جانبی خلفی با استفاده از سیستم آنالیز مورفولوژیک مورد بررسی کمی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]ناحیه عرضی متوسط، تعداد فیبر کل و قطر الیاف طناب نخاعی اولیه از لحاظ کمی توسط sys آنالیز مورفولوژی مورد بررسی قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس