larynx

/ˈlerɪŋks//ˈlærɪŋks/

معنی: خرخره، حنجره، حلقوم، خشک نای
معانی دیگر: (انسان و بیشتر مهره داران) خشک نای، نایسر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: larynges, larynxes
• : تعریف: the structure in the throat that contains the human vocal cords, or a similar or corresponding structure in lower animals.

جمله های نمونه

1. Tickling or crawling in the larynx provokes cough and wakes them.
[ترجمه گوگل]غلغلک دادن یا خزیدن در حنجره باعث تحریک سرفه و بیدار شدن آنها می شود
[ترجمه ترگمان]Tickling یا خزیدن در حنجره که منجر به سرفه می شود و آن ها را بیدار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Drew died of cancer of the larynx at Lambeth Hospital in 1940, aged 60.
[ترجمه گوگل]درو در سال 1940 در سن 60 سالگی بر اثر سرطان حنجره در بیمارستان لمبث درگذشت
[ترجمه ترگمان]درو در سال ۱۹۴۰ در سن ۶۰ سالگی براثر سرطان حنجره در بیمارستان Lambeth درگذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. After taking a cold, rawness of the larynx and trachea come on, then spasmodic constriction of the larynx at night.
[ترجمه گوگل]پس از مصرف سرماخوردگی، خامی حنجره و نای ظاهر می شود، سپس حنجره در شب دچار انقباض اسپاسمودیک می شود
[ترجمه ترگمان]بعد از خوردن سرما، خامی حنجره و نای ادامه پیدا می کنند و سپس انقباض عصبی حنجره را در شب به دست می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Something had gone in his larynx.
[ترجمه گوگل]چیزی در حنجره اش رفته بود
[ترجمه ترگمان]چیزی در حنجره اش پیچیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Copious, thick, ropy mucus from the larynx; hoarseness, rough voice, dry cough.
[ترجمه گوگل]مخاط فراوان، غلیظ و طناب دار از حنجره؛ گرفتگی صدا، صدای خشن، سرفه خشک
[ترجمه ترگمان]مخاط کلفت، غلیظ و ropy از حنجره اش، صدای زمخت، سرفه خشک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Extreme rawness in the larynx and trachea, burning and smarting.
[ترجمه گوگل]خامی شدید در حنجره و نای، سوزش و هوشمند شدن
[ترجمه ترگمان]خامی شدید در حنجره و نای، سوزش و smarting
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In a healthy larynx, the chords vibrate gently, releasing puffs of air that are transformed into the voice.
[ترجمه گوگل]در یک حنجره سالم، آکوردها به آرامی ارتعاش می‌کنند و پف‌هایی از هوا آزاد می‌کنند که به صدا تبدیل می‌شوند
[ترجمه ترگمان]در حنجره سالم، the به آرامی نوسان می کند و puffs هوایی را آزاد می کند که به صدا تبدیل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Tickling and burning in the larynx with violent paroxysms of coughing.
[ترجمه گوگل]غلغلک دادن و سوزش در حنجره همراه با حمله شدید سرفه
[ترجمه ترگمان]Tickling و burning در حنجره اش گیر می کرد و به شدت سرفه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Clutching, cramping, burning felt in the larynx.
[ترجمه گوگل]گرفتگی، گرفتگی، سوزش در حنجره
[ترجمه ترگمان]دست، گرفتگی و سوزش در حنجره اش چنگ می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Tickling and pain in the larynx with the cough.
[ترجمه گوگل]غلغلک دادن و درد در حنجره همراه با سرفه
[ترجمه ترگمان]درد و درد روی حنجره اش و سرفه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Lipomata of the larynx and the hypopharynx are very ram benign lesions; as they look macroscopically like retention cysts, their diagnosis is usually made after surgery.
[ترجمه گوگل]لیپومات حنجره و هیپوفارنکس ضایعات خوش خیم بسیار قوچ هستند از آنجایی که از نظر ماکروسکوپی شبیه کیست‌های احتباسی به نظر می‌رسند، تشخیص آنها معمولاً پس از جراحی انجام می‌شود
[ترجمه ترگمان]Lipomata حنجره و the آسیب های خوش خیم هستند؛ چون آن ها شبیه به cysts نگه داری به نظر می رسند، تشخیص آن ها معمولا بعد از عمل جراحی انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The larynx of the gibbon deviates from the basic plan found in the Pongidae and man, thus reflecting its special phylogenetic position.
[ترجمه گوگل]حنجره گیبون از طرح اولیه موجود در Pongidae و انسان منحرف می شود، بنابراین موقعیت خاص فیلوژنتیکی آن را منعکس می کند
[ترجمه ترگمان]حنجره این gibbon از طرح اولیه موجود در the و مرد منحرف می شود در نتیجه موقعیت فیلوژنتیکی خاص آن را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Objectives Nonepithelial Malignant Neoplasms of the larynx and hypopharynx are rare. Their clinical features, diagnosis and treatment were discussed.
[ترجمه گوگل]اهداف نئوپلاسم های بدخیم غیرپیتلیالی حنجره و هیپوفارنکس نادر هستند ویژگی های بالینی، تشخیص و درمان آنها مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]اهداف Nonepithelial Malignant از حنجره و hypopharynx نادر هستند ویژگی های بالینی آن ها، تشخیص و درمان مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Methods: Reconstruction of larynx by the epiglottis cartilage was performed in 32 patients after partial laryngectomy.
[ترجمه گوگل]روش کار: بازسازی حنجره توسط غضروف اپی گلوت در 32 بیمار پس از لارنژکتومی نسبی انجام شد
[ترجمه ترگمان]روش ها: بازسازی حنجره با غضروف epiglottis در ۳۲ بیمار پس از laryngectomy جزئی انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. After taking a cold rawness of the larynx and trachea come on.
[ترجمه گوگل]پس از مصرف سرد خامی حنجره و نای بیاید
[ترجمه ترگمان]بعد از خوردن سرمای سرد حنجره و نای، نای ادامه پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرخره (اسم)
adam's apple, larynx, gob, fauces, throat, throttle, windpipe

حنجره (اسم)
larynx

حلقوم (اسم)
larynx, pharynx

خشک نای (اسم)
larynx

انگلیسی به انگلیسی

• structure in the upper throat of a human which contains the vocal chords; vocal organ in certain animals
your larynx is the top part of the passage that leads from your throat to your lungs and contains your vocal cords; a medical term.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : larynx
✅️ صفت ( adjective ) : laryngeal
✅️ قید ( adverb ) : _
[پزشکی] حنجره: قسمت فوقانی و گسترش یافته ی نای که دربرگیرنده ی طنابهای صوتی است
اعضای داخلی بدن انسان:
spinal cord ( سپاینِل کُرد ) : نخاع
uvula ( یوویِلا ) : زبان کوچک
pharynx ( فَرینکس ) : حلق
tonsil ( تانسل ) : لوزه
larynx ( لَرینکس ) : حنجره
...
[مشاهده متن کامل]

gullet/ oesophagus/ esophagus ( ایسافِگِس ) : مری
pancreas ( پَنکریِس ) : پانکراس
windpipe / trachea ( ویندپایپ/ترِیکیا ) : نای
bronchus ( برانکِس ) : نایچه /نایژه
bile duct ( بایل داکت ) : مجرای صفرا
gallbladder ( گال بلَدِر ) کیسه صفرا
bladder : مثانه
duodenum ( دواِدینِم ) : اثنا عشر/دوازدهه
large intestine : روده بزرگ
small intestine : روده کوچک
abdomen ( اَبدِمِن ) : شکم
ventricle ( وِنتریکِل ) : بطن
parotid gland ( پِراتید گلَند ) : غده بناگوشی
spleen ( سپلین ) : طحال
liver ( لیوِر ) : کبد
stomach ( ستامِک ) : معده
appendix ( اِپِندیکس ) : آپاندیس

حنجره

بپرس