landlocked

/ˈlændˌlɑːkt//ˈlændlɒkt/

معنی: محصور در خشکی، محاط در خشکی
معانی دیگر: (کشور یا دریاچه و غیره) محصور در خشکی، بی دریا، مجزا از دریا، محدود به آب شیرین

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: lacking access to the sea, as some smaller bodies of water or a country whose shipping must cross other countries in order to reach a seaport.

- Paraguay and Bolivia are the only landlocked countries in South America; all the others border the Atlantic or Pacific Oceans, or both in the case of Colombia.
[ترجمه گوگل] پاراگوئه و بولیوی تنها کشورهای محصور در خشکی در آمریکای جنوبی هستند همه کشورهای دیگر با اقیانوس اطلس یا اقیانوس آرام یا در مورد کلمبیا هر دو مرز دارند
[ترجمه ترگمان] پاراگویه و بولیوی تن ها کشورهای محصور در خشکی در آمریکای جنوبی هستند؛ همه کشورهای دیگر اقیانوس اطلس یا اقیانوس آرام یا هر دو در ایالت کلمبیا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of certain salmon, living in inland waters.

جمله های نمونه

1. landlocked salmon
ماهی آزاد محدود به آب شیرین

2. austria is a landlocked country
اتریش کشوری است بی دریا (به دریا دسترسی ندارد).

3. Austria is a landlocked country of central Europe.
[ترجمه گوگل]اتریش کشوری محصور در خشکی در اروپای مرکزی است
[ترجمه ترگمان]اتریش یک کشور محصور در خشکی اروپا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They move down the street like yachts: the landlocked sailors of the city.
[ترجمه گوگل]آنها مانند قایق های تفریحی در خیابان حرکت می کنند: ملوانان محصور در خشکی شهر
[ترجمه ترگمان]آن ها مثل قایق های تفریحی در خیابان حرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Switzerland is completely landlocked.
[ترجمه گوگل]سوئیس کاملا محصور در خشکی است
[ترجمه ترگمان]سویس کاملا محصور در خشکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Bozburun, the beautiful, landlocked little harbour almost inaccessible except by sea, on everyone's itinerary.
[ترجمه گوگل]Bozburun، بندر زیبا و محصور در خشکی، تقریبا غیرقابل دسترس به جز از طریق دریا، در برنامه سفر همه
[ترجمه ترگمان]Bozburun، زیبا و محصور در لنگرگاه کوچک تقریبا دور از دسترس، به جز دریا، در خط سیر همه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Switzerland is a landlocked country, with no port for sea trade.
[ترجمه گوگل]سوئیس کشوری محصور در خشکی است و بندری برای تجارت دریایی ندارد
[ترجمه ترگمان]سوییس یک کشور محصور در خشکی است و هیچ بندری برای تجارت دریایی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. No one can develop this property because it's landlocked.
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی تواند این ملک را توسعه دهد زیرا محصور در خشکی است
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی تواند این ویژگی را توسعه دهد زیرا محصور در خشکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Formosan landlocked salmon is the only salmon to live in a subtropical region.
[ترجمه گوگل]ماهی قزل آلا محصور در خشکی فورموسان تنها ماهی قزل آلایی است که در یک منطقه نیمه گرمسیری زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]سالمون محصور در خشکی تنها سالمون هایی است که در یک منطقه نیمه استوایی زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My family rented a villa in Umbria, a landlocked Italian province that contains the geographical center of the country.
[ترجمه گوگل]خانواده من یک ویلا در اومبریا، یک استان محصور در خشکی ایتالیا که مرکز جغرافیایی این کشور را در بر می گیرد، اجاره کردند
[ترجمه ترگمان]خانواده من ویلایی در اومبریا، یک استان ایتالیایی محصور در خشکی که شامل مرکز جغرافیایی کشور است، اجاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A landlocked country of southwest - central Asia.
[ترجمه گوگل]کشور محصور در خشکی جنوب غربی - آسیای مرکزی
[ترجمه ترگمان]یک کشور محصور در خشکی جنوب غربی آسیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Landlocked Uganda and Rwanda are being hurt.
[ترجمه گوگل]اوگاندا و رواندا محصور در خشکی آسیب دیده اند
[ترجمه ترگمان]اوگاندا و رواندا در حال آزار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Switzerland is a small, landlocked country in the heart of Europe.
[ترجمه گوگل]سوئیس کشوری کوچک و محصور در خشکی در قلب اروپا است
[ترجمه ترگمان]سوییس یک کشور کوچک محصور در خشکی در قلب اروپا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mongolia is a landlocked country, and management departments of the Singapore maritime shipping register.
[ترجمه گوگل]مغولستان کشوری محصور در خشکی است و ادارات مدیریت کشتیرانی دریایی سنگاپور ثبت نام می کنند
[ترجمه ترگمان]مغولستان کشوری محصور در خشکی و بخش های مدیریتی اداره کشتیرانی دریایی سنگاپور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محصور در خشکی (صفت)
landlocked

محاط در خشکی (صفت)
landlocked

تخصصی

[آب و خاک] محصور در خشکی
[زمین شناسی] توده آبی که بوسیله خشکی محصور و از دریا جدا شده باشد

انگلیسی به انگلیسی

• partially or completely enclosed by land; confined to a body of freshwater which has no connection to the sea
a country that is landlocked is surrounded by other countries and has no sea coast.

پیشنهاد کاربران

گیرِ خشکی ، گیر کرده در خشکی ، گیر افتاده در خشکی ، خشکی بَست
محصور در خشکی ( بدون دسترسی به دریا )
محدود و دوره شده با خشکی
یعنی دریا و آب دوروبرش نیست

بپرس