ladylike

/ˈleɪdiˌlaɪk//ˈleɪdɪlaɪk/

معنی: با وقار، زن صفت، بانووار
معانی دیگر: مثل یک خانم، کدبانو وار، مودب و فرهیخته

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: ladylikeness (n.)
(1) تعریف: like, characteristic of, or befitting a lady; cultivated; refined; well-bred.
مترادف: cultivated, dignified, refined, respectable, well-bred
متضاد: coarse
مشابه: courteous, cultured, decorous, finished, genteel, mannerly, polished

- a ladylike figure
[ترجمه گوگل] یک فیگور خانم
[ترجمه ترگمان] یک شخصیت زنانه،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- ladylike manners
[ترجمه گوگل] رفتارهای خانمانه
[ترجمه ترگمان] رفتار زنانه،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: too concerned with or aware of etiquette or the like.
مشابه: conventional, uptight

- her ladylike consternation at his vulgar speech
[ترجمه گوگل] حیرت خانم او از سخنرانی مبتذل او
[ترجمه ترگمان] از آن که از گفتار عامیانه خود حیرت کرده بود،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She drank her wine with small ladylike sips.
[ترجمه گوگل]او شراب خود را با جرعه های کوچک زنانه نوشید
[ترجمه ترگمان]جرعه ای نوشید و جرعه ای نوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her language was not very ladylike.
[ترجمه گوگل]زبانش خیلی خانمانه نبود
[ترجمه ترگمان]زبانش زیاد زنانه نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Well, it might not be ladylike but I'm going to pull my skirt up to get over this fence.
[ترجمه گوگل]خوب، ممکن است خانم نباشد، اما من می خواهم دامنم را بالا بکشم تا از این حصار عبور کنم
[ترجمه ترگمان]خوب، ممکن است این یک خانم باشد، اما من دامنم را بالا می کشم تا از این حصار رد شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In those days it was not considered ladylike to go to work once you were married.
[ترجمه گوگل]در آن روزگار این را نمی‌دانستند که پس از ازدواج به سر کار بروید
[ترجمه ترگمان]در آن روزها این یک خانم زنانه نبود که به محض ازدواج به سرکار برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. One was very slim and ladylike, written in 1947 and entitled White Linen after one of Christabel's lyrics.
[ترجمه گوگل]یکی بسیار باریک و زنانه بود که در سال 1947 نوشته شده بود و نام آن سفید کتانی بر اساس یکی از اشعار کریستابل بود
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها بسیار لاغر و ladylike بود که در سال ۱۹۴۷ نوشته شده بود و entitled سفید پس از شعر Christabel نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Jill is a ladylike child who doesn't like to play in the dirt.
[ترجمه گوگل]جیل یک بچه خانم است که دوست ندارد در خاک بازی کند
[ترجمه ترگمان]جیل یک زن ladylike است که دوست ندارد در خاک بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Perfect manicured fingernails, dark and shapely, ladylike.
[ترجمه گوگل]ناخن های مانیکور شده عالی، تیره و خوش فرم، زنانه
[ترجمه ترگمان]ناخن ها بسیار خوب و متناسب و زنانه و زنانه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She had learned to ladylike and correct, with exquisite manners.
[ترجمه گوگل]او یاد گرفته بود که با آداب و رسوم نفیس، زنانه و درست کند
[ترجمه ترگمان]با ادب و ادب یاد گرفته بود با ادب و نزاکت رفتار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Brangwen's girl had put on a ladylike manner, but her voice betrayed her.
[ترجمه گوگل]دختر برانگوئن حالتی خانمانه به تن کرده بود، اما صدایش به او خیانت کرد
[ترجمه ترگمان]دختر Brangwen رفتاری زنانه داشت، اما صدایش او را لو می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This was obviously easier for riding, but not ladylike.
[ترجمه گوگل]بدیهی است که این برای سواری راحت‌تر بود، اما نه زنانه
[ترجمه ترگمان]این امر مسلما برای سواری آسان تر بود، اما مثل خانم ها نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some women never act ladylike.
[ترجمه گوگل]برخی از زنان هرگز زنانه رفتار نمی کنند
[ترجمه ترگمان]بعضی زن ها هرگز مثل خانم ها رفتار نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I hate to be blunt, Frankie, but she just didn't strike me as being very ladylike.
[ترجمه گوگل]من از رک بودن متنفرم، فرانکی، اما او به نظر من خیلی خانم نیست
[ترجمه ترگمان]من دوست ندارم رک باشم، فرانکی اما او به من مثل یک خانم زنانه برخورد نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This was obviously easier for riding, but not very ladylike.
[ترجمه گوگل]بدیهی است که این برای سواری راحت تر بود، اما نه چندان خانمانه
[ترجمه ترگمان]این امر مسلما برای سواری آسان تر بود، اما نه مثل خانم ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It's said that he first traced the outline for his ladylike creation around a tall woman friend.
[ترجمه گوگل]گفته می‌شود که او ابتدا طرح کلی خلقت زنانه‌اش را در اطراف یک دوست زن بلندقد دنبال کرد
[ترجمه ترگمان]نوشته بود که او اولین هیکل یک خانم قد بلند را در اطراف یک دوست زن بلند نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

با وقار (صفت)
adult, dignified, courtly, stately, ladylike, grand, superb, substantial

زن صفت (صفت)
effeminate, ladylike, woman, womanish, womanlike

بانووار (صفت)
ladylike

انگلیسی به انگلیسی

• befitting a lady, polite, proper, well-mannered
if you say that a woman or girl is ladylike, you mean that she behaves in a polite, dignified, and graceful way.

پیشنهاد کاربران

بپرس