lace

/ˈleɪs//leɪs/

معنی: نوار، قیطان، یراق، توری، بند کفش، بنددار کردن، بند کفش را بستن، یراق دوزی کردن
معانی دیگر: بند، زهوار، (کفش و شکم بند زنانه و غیره) با بند محکم کردن، با یراق (یا توری) آراستن، سوزن دوزی یا ملیله دوزی کردن، شلاق زدن، محکم زدن، (به آشامیدنی) مشروب الکلی افزودن، شکست دادن، (با: into) حمله کردن (عملا یا حرفا)، پارچه ی تور دوزی شده، بهم بستن، درهم بافتن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an openwork fabric made of or trimmed in a web of fine threads.
مترادف: lacework, tatting
مشابه: fancywork, mesh, netting, openwork, tulle, veiling, web

(2) تعریف: a cord or string used to fasten or hold together two edges, esp. of a shoe or boot.
مترادف: lacing, shoelace, shoestring
مشابه: cord, string
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: laces, lacing, laced
(1) تعریف: to draw or tie together by means of a cord or string passed through holes in opposing edges, as of a shoe or boot.
مترادف: tie
مشابه: bind, cord, fasten, hitch, secure, truss

(2) تعریف: to wind a string or cord through; intertwine.
مترادف: intertwine
مشابه: braid, thread

(3) تعریف: to add a small amount of liquor to (food or drink).
مترادف: spike
مشابه: dope

- The punch was laced with brandy.
[ترجمه گوگل] پانچ با براندی پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان] مشروب با براندی پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: laceless (adj.), lacelike (adj.)
• : تعریف: to be attached or fastened with a lace.
مشابه: fasten, tie

جمله های نمونه

1. exquisite lace
پارچه ی توری لطیف

2. a dress with lace trim
پیراهن زنانه با حاشیه دوزی توری

3. a blouse trimmed with lace ruffle
بلوز که حاشیه ی آن دارای توری چین دار است

4. his coat had golden lace and . . .
کت او یراق زرین داشت و . . .

5. she edged the curtain with lace
او به پرده،حاشیه ی توری زد.

6. Her skirt was trimmed with lace.
[ترجمه گوگل]دامنش با توری دوخته شده بود
[ترجمه ترگمان]دامنش با توری آراسته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The bridal veil was fringed with lace.
[ترجمه گوگل]چادر عروس با توری حاشیه دار بود
[ترجمه ترگمان]پرده عروسی با توری حاشیه دار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She bordered a skirt with lace.
[ترجمه گوگل]او دامن را با توری حاشیه کرد
[ترجمه ترگمان]دامنی از تور پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Lace up your shoes or you'll trip over.
[ترجمه نیلو] بند کفشت رو ببند وگرنه کله پا میشی
|
[ترجمه گوگل]بند کفش‌هایتان را ببندید وگرنه می‌روید
[ترجمه ترگمان]کفش هات رو لیس بزن وگرنه میری اونجا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her blouse has a ruffle of lace around the neck.
[ترجمه گوگل]بلوز او دور گردنش توری دارد
[ترجمه ترگمان] blouse یه ruffle دور گردن داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One lace had broken and been tied in a knot.
[ترجمه گوگل]یک توری شکسته بود و گره زده بود
[ترجمه ترگمان]یک تور شکسته بود و گره خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Hem your shirt with lace.
[ترجمه گوگل]پیراهن خود را با توری لبه دار کنید
[ترجمه ترگمان] Hem با توری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The handkerchief is edged with lace.
[ترجمه گوگل]لبه دستمال با توری است
[ترجمه ترگمان]دستمالش پر از توری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was a vision in white lace.
[ترجمه گوگل]او یک بینایی در توری سفید بود
[ترجمه ترگمان]او یک تصویر از توری سفید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She detailed the lingerie and skirt with lace and embroidery.
[ترجمه گوگل]او لباس زیر و دامن را با توری و گلدوزی دقیق کرد
[ترجمه ترگمان]لباس زیر و دامنی را با تور و گلدوزی نوشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She wore a white satin gown trimmed with lace.
[ترجمه گوگل]او یک لباس مجلسی ساتن سفید پوشیده بود که با توری تزئین شده بود
[ترجمه ترگمان]پیراهن ابریشمی سفیدی بر تن داشت که با توری تزئین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Hurry and do up/lace up your shoes.
[ترجمه گوگل]عجله کنید و کفش های خود را بپوشید/بند بزنید
[ترجمه ترگمان]عجله کن و کفش هاتو بپوش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نوار (اسم)
screed, fillet, filet, ribbon, band, strip, tape, braid, swath, riband, swathe, lace, ligature, fascia, rand, ribband, welt

قیطان (اسم)
fillet, filet, braid, cordon, braiding, lace, thread

یراق (اسم)
galloon, lace, stripe, lacing

توری (اسم)
net, grid, lace, lacing

بند کفش (اسم)
shoelace, lace, shoestring, latchet

بنددار کردن (فعل)
lace

بند کفش را بستن (فعل)
lace

یراق دوزی کردن (فعل)
lace

تخصصی

[سینما] فیلم گذاری / نوارگذاری
[نساجی] تور - نوار - قیطان - بند کفش- پارچه مشبک یا منفذ دار - بند - توری طرح دار
[پلیمر] نوار(رشته ای باریک)، نوار باریک

انگلیسی به انگلیسی

• ornamental fabric made of interwoven threads, lacework; shoestring; cord or braid which is used to decorate uniforms or other garments; small amount of alcohol added to food or drink
tie, fasten; intertwine; be tied, be intertwined; pass through a hole, thread; adorn with lace; add a small amount of liquor to (drink, food, etc.); abuse or attack verbally or physically (slang)
laces are pieces of cord or string that you put through holes along the two edges of something and tie in order to fasten them together.
lace is very delicate cloth which has a pattern of holes in it.
if you lace something up, you fasten it by pulling two ends of a lace tight and tying them together.

پیشنهاد کاربران

shoe lace بند کفش
یا lace معنی حاشیه لباس هم میده
lace with sth
چاشنی چیزی کردن
روانه ی چیزی کردن
با چیزی همراه کردن
To add alcohol or drugs to food or drink, often secretly
افزودن الکل یا مواد مخدر به غذا یا نوشیدنی، اغلب بطور مخفیانه
Felix Yusupov took Rasputin to a small cellar where he served his unsuspecting guest tea and cakes laced with cyanide
Coffee laced with brandy
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/lace
( پارچه ) گیپور/تور
بند کفش یا لباس
بستن/گره زدن tie
اضافه کردن الکل یا مواد مخدر به نوشیدنی
قاطی کردن ماده ی مخدر ارزان تر به گران تر
Heroin laced with fentanyl
هروئینی که فنتانیل قاطیش کردن تا ارزون تر دربیاد
lace ( مهندسی بسپار - الیاف )
واژه مصوب: بند ۵
تعریف: رسن یا روبانی برای بستن یا نزدیک کردن دو لبۀ مقابل هم به یکدیگر
آغشته کردن
اضافه کردن الکل یا مواد مخدر به غذا یا نوشیدنی به صورت مخفیانه

بند لباس یا کفش
گیپور

بپرس