luster

/ˈləstər//ˈləstə/

معنی: درخشندگی، جلوه، لوستر، درخشش، زرق و برق، فره، چراغ اویز، جلوه داشتن، برق زدن، درخشیدن
معانی دیگر: درخشش (از راه بازتاب نور)، براقی، صیقلی بودن، جلا، فروغ (انگلیس: lustre)، نور افشانی، شید افشانی، تابندگی، براق کردن، بازتابان کردن یا شدن، بازشیدگر کردن یا شدن، شهره کردن، نام دار کردن، جلال و شوکت دادن به، فرمند کردن، چلچراغ، هریک از منشورهای چلچراغ و غیره، (هرماده ی براق کننده) لعاب، پارچه ی براق پشم و پنبه، میزان براقی سطح فلز، بازتابانی، رجوع شود به: lustrum

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: lusterless (adj.)
(1) تعریف: the quality of a surface that reflects light softly; gloss; sheen.
مترادف: burnish, gloss, lustrousness, sheen, shine
متضاد: dullness
مشابه: polish, shimmer

- the luster of a polished floor
[ترجمه گوگل] درخشش یک کف صیقلی
[ترجمه ترگمان] درخشش یک کف صیقل یافته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a material, such as a polish, used to add such a quality to a surface.
مترادف: polish
مشابه: wax

(3) تعریف: brilliant emitted or reflected light; brightness; radiance.
مترادف: brightness, radiance, refulgence, shine
مشابه: brilliance, gleam, glitter, glow, light, resplendence

(4) تعریف: an admirable or glorious characteristic, quality, or accomplishment.
مترادف: magnificence, superbness
مشابه: glory, splendor

- the luster of her performance
[ترجمه nc] درخشش اجرایش
|
[ترجمه گوگل] درخشش عملکرد او
[ترجمه ترگمان] جلوه عمل کرد او
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: the degree to which a substance, esp. a mineral, reflects light.

جمله های نمونه

1. the luster of an enameled surface
براقی یک سطح لعاب دار

2. the luster of stars
تابندگی ستاره ها

3. her presence added luster to the meeting
حضور او جلسه را پر فروغ تر کرد.

4. pearl with a beautiful luster
مروارید با درخششی زیبا

5. A good name keeps its luster in the dark.
[ترجمه گوگل]یک نام خوب درخشش خود را در تاریکی حفظ می کند
[ترجمه ترگمان]یک اسم خوب، درخشش خود را در تاریکی نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These pearls have a beautiful luster.
[ترجمه گوگل]این مرواریدها درخشندگی زیبایی دارند
[ترجمه ترگمان]این مرواریدهای a زیبایی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His great books have added luster to the university where he teaches.
[ترجمه گوگل]کتاب‌های عالی او به دانشگاهی که در آن تدریس می‌کند براقیت بخشیده است
[ترجمه ترگمان]کتاب های بزرگ او درخشش خود را به دانشگاهی که تدریس می کند اضافه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She stayed there till she married, adding her luster to the address.
[ترجمه گوگل]او تا زمان ازدواج در آنجا ماند و درخشش خود را به آدرس اضافه کرد
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که زن بگیرد آنجا ماند و با اضافه کردن her به آدرس آن را اضافه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Beverly Hills has not lost its luster.
[ترجمه گوگل]بورلی هیلز درخشش خود را از دست نداده است
[ترجمه ترگمان]بورلی هیلز درخشش خود را از دست نداده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If the murals themselves should lose their luster, everything in Dunhuang grottoes would be soulless.
[ترجمه گوگل]اگر خود نقاشی های دیواری درخشش خود را از دست بدهند، همه چیز در غارهای دانهوانگ بی روح خواهد بود
[ترجمه ترگمان]اگر the دیواری باید درخشش خود را از دست بدهند، همه چیز در (Dunhuang)بی روح خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Pearlescent or luster pigments are widely employed in many fields for their jewelly tinct and excellent properties.
[ترجمه گوگل]رنگدانه های مروارید یا براق به طور گسترده در بسیاری از زمینه ها به دلیل رنگ جواهر و خواص عالی خود استفاده می شوند
[ترجمه ترگمان]رنگدانه های pearlescent و luster به وفور در بسیاری از زمینه ها برای jewelly tinct و خواص عالی بکار گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This is a light green luster glass accented with silver paint.
[ترجمه گوگل]این شیشه براق سبز روشن با رنگ نقره ای است
[ترجمه ترگمان]این یک شیشه درخشندگی سبز روشن با رنگ نقره ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The jack-tar modelling that mature flavour luster feels, recreational campaign sheet is tasted, super miniskirt. . . above these are the essential elements that make sense of mature, cruel!
[ترجمه گوگل]مدل‌سازی جک تار که درخشش طعم بالغ را احساس می‌کند، برگه کمپین تفریحی مزه می‌شود، دامن کوچک فوق‌العاده بالاتر از اینها عناصر ضروری هستند که به بلوغ و بی رحمی می رسند!
[ترجمه ترگمان]مدل سازی جک - قیر که به درخشش و درخشش به هم رسیده، احساس می کند، پوشش تبلیغات تفریحی بسیار خوش مزه است، و مهم تر از اینها عناصر اصلی هستند که حس بلوغ، ظالم و ظالمانه را ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Without adequate funds to reply on television, White said, Morales could lose some of his luster with voters.
[ترجمه گوگل]وایت گفت که بدون بودجه کافی برای پاسخ دادن به تلویزیون، مورالس ممکن است بخشی از درخشش خود را نزد رأی دهندگان از دست بدهد
[ترجمه ترگمان]وایت گفت که بدون بودجه کافی برای پاسخ به تلویزیون، مورالس می تواند برخی از درخشش خود را با رای دهندگان از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Colds, flu or any ailment that diminishes vocal stamina and luster are potentially disastrous.
[ترجمه گوگل]سرماخوردگی، آنفولانزا یا هر بیماری که استقامت و درخشندگی صدا را کاهش می‌دهد، بالقوه فاجعه‌بار است
[ترجمه ترگمان]تب، انفلانزا و یا هر بیماری که بنیه و luster را از بین می برد، به طور بالقوه فاجعه آمیز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درخشندگی (اسم)
brilliance, radiance, sheen, blaze, luster, irradiance, irradiancy, effulgence, glitter, coruscation, resplendence, resplendency, radiancy, glim, refulgence

جلوه (اسم)
display, sight, show, seeming, parade, flourish, luster, flaunt, bravery, flash, showing, resplendence, resplendency

لوستر (اسم)
luster, irradiance, chandelier, irradiancy, lustre

درخشش (اسم)
spangle, sparkle, scintillation, shine, luminosity, luster, glitter, eclat, fulguration

زرق و برق (اسم)
glamor, luster, splendor, flamboyance, shininess, flamboyancy

فره (اسم)
luster, lustre, pomp, splendor, splendour

چراغ اویز (اسم)
luster, lustre

جلوه داشتن (فعل)
luster, lustre

برق زدن (فعل)
light, wink, ray, luster, flash, coruscate, glisten, glitter, fulgurate, glister, scintillate

درخشیدن (فعل)
lighten, glory, star, ray, shine, sheen, luster, coruscate, glint, glisten, glitter, glister, scintillate, lamp

تخصصی

[شیمی] جلا، جلا دادن
[عمران و معماری] برق - جلا
[مهندسی گاز] برق انداختن، جلا، ماده جلا دهنده
[زمین شناسی] جلا کیفیت و شدت انعکاس نور از یک کانی
[نساجی] برق انداختن - جلا دادن - جلا - ماده جلا دهنده - براقیت
[معدن] جلا (کانی شناسی)
[پلیمر] جلا، درخشندگی

انگلیسی به انگلیسی

• gloss, shine, sheen; substance which gives a surface a gloss, polish; radiance, brightness; glory, splendor; cut glass ornament on a chandelier; chandelier or other light decorated with cut glass ornaments; synthetic shiny fabric
coat with a glossy finish, give a sheen to; make lustrous, cause to shine; become lustrous

پیشنهاد کاربران

رونق
نمی دونم چرا تازگیا مد شده یه سریا، در تلفظ این واژه روی حرف ت ساکن میذارن. هم کلمه رو زشت می کنن، هم کار خودشونو سخت می کنن و از همه بدتر، اصل واژه رو به هم می زنن، طوریکه خود مخاطب زبان مبدأ هم نمی فهمه این چی گفت.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : luster ( lustre ) / lustering ( lustring )
✅️ صفت ( adjective ) : lustrous / lusterless ( lustreless ) / lustered ( lustred )
✅️ قید ( adverb ) : lustrously
luster ( شیمی )
واژه مصوب: جلا
تعریف: برّاقیت ناشی از کنار هم بودن نواحی تاریک و روشن در سطح شیء
شور و اشتیاق
, merit٫credit, Prestige, honor, glory
اعتبار، افتخار
"a celebrity player to add luster to the lineup"
شکوه و اعتبار بخشیدن سلبریتی بازیگر به گروه اجراکنندگان
زرین فام

بپرس