long lived

/ˈlɒŋˈlaɪvd//lɒŋlɪvd/

دارای عمر دراز، دراز عمر، معمر، پر عمر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having or having had a long life.
متضاد: short-lived

(2) تعریف: lasting for a long time; persistent.
متضاد: short-lived
مشابه: long-lasting, longstanding, old

انگلیسی به انگلیسی

• something that is long-lived lives or lasts for a long time.

پیشنهاد کاربران

طویل العمر
دیربقا. [ ب َ ] ( ص مرکب ) پرعمر. که دیر بماند. که دیر ایستد. که دیر زید :
لعل کو دیرزاد دیربقاست
لاله کامد سبک سبک برخاست.
نظامی.
دیرپای. ( نف مرکب ) دیرپا. که دیر پاید. که بسیار پاید. بادوام. که عمری طویل دارد. که بسیار ماند زماناً. که زود از میان نشود. که بسی برجای ماند. ( یادداشت مؤلف ) :
کند کم درین رسته دیرپای
نکوهنده لاف فروشنده رای.
...
[مشاهده متن کامل]

زینتی.
از عدل دیر پای بود ملک بر ملوک
عدل تو بر تودارد ملک تو دیرپای.
سوزنی.
آنکه بخمول راضی گردد اگر چه چون برگ انار دیر پاید نزدیک اهل مروت وزنی نیارد. ( کلیله و دمنه ) .
کیست در این دایره دیرپای
کو لمن الملک زند جز خدای.
نظامی.
شنیدم که آن جنبش دیرپای
هنوز اندر آن تخت مانده بجای.
نظامی.
کوه به آهستگی آمد بجای
از سر آنست چنین دیرپای.
نظامی.
درخت از پی آن بود دیرپای
که پاش از سکونت نجنبد ز جای.
امیرخسرو.

دیرزی. ( نف مرکب ) دیرزینده. بسیار پاینده. دیرپای. که دیر بماند. بسیار عمر کننده :
دیرزی به که دیر یابد کام
کز تمامی است کار عمر تمام.
نظامی.
طولانی مدت، دراز مدت، در دراز مدت
دارای عمر دراز
مثال از کتاب vocabulary for Ielts صفحه 55
You might witness it once, or if you are particulary lucky or very long - lived, perhaps twice.

کسی ک زیاد عمر میکنه
My grandma is long_lived
دیرزیست
زنده باد long life

بپرس