legislation

/ˌledʒəsˈleɪʃn̩//ˌledʒɪsˈleɪʃn̩/

معنی: قانون، قانون گزاری، تدوین و تصویب قانون، وضع قاون
معانی دیگر: قانونگذاری، وضع قانون، تصویب قانون، قانون گذراندن، قانون مصوب، قانون (وضع شده)، دادیک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a bill or proposal enacted into law by a governing body.
مترادف: act
مشابه: amendment, bill, enactment, ordinance, statute

(2) تعریف: the act or process of passing laws.
مترادف: lawmaking

جمله های نمونه

1. remedial legislation
قانونگذاری بازساختی

2. the legislation of good laws
گذراندن قوانین خوب

3. the new legislation is intended to fight addiction
هدف قانون جدید مبارزه با اعتیاد است.

4. the power of legislation resides in the parliament
اختیار قانونگذاری مربوط به مجلس شورای ملی است.

5. The legislation has a fundamental weakness.
[ترجمه مجید طرقی دریاسری] این قانون ضعفی بنیادی دارد.
|
[ترجمه ایوب رجب سرا] این لایحه مشکل اساسی دارد
|
[ترجمه گوگل]قانونگذاری یک ضعف اساسی دارد
[ترجمه ترگمان]این قانون ضعف بنیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Congress has been tinkering with the legislation.
[ترجمه گوگل]کنگره با این قانون دستکاری کرده است
[ترجمه ترگمان]کنگره با این قانون تغییر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The impact of the new legislation has been greatly overstated.
[ترجمه گوگل]تأثیر قانون جدید به شدت مبالغه شده است
[ترجمه ترگمان]تاثیر قانون جدید تا حد زیادی اغراق شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The police think that such legislation would be unworkable.
[ترجمه گوگل]پلیس فکر می کند که چنین قانونی غیرقابل اجرا خواهد بود
[ترجمه ترگمان]پلیس فکر می کند که چنین قانونی unworkable خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This is a very important piece of legislation .
[ترجمه گوگل]این یک قانون بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]این یک قانون بسیار مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Because of the legislation I could not employ a woman. Women have made themselves unemployable. They have scored an own goal.
[ترجمه سامان جوادی نژاد] به خاطر قانون مصوب من نتوانستم یک خانم را استخدام کنم. زنان خود را غیر قابل استخدام کرده اند. ( با این کار ) آنها یک گل به خودی زده اند ( به خودشان ضرر زده اند ) .
|
[ترجمه گوگل]به دلیل قانون من نمی توانستم زن را استخدام کنم زنان خود را بیکار کرده اند آنها یک گل به خودی زده اند
[ترجمه ترگمان]به خاطر قانون، من نمی توانستم یک زن استخدام کنم زنان خودشان را unemployable کرده اند آن ها گل خود را به ثمر رساندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The legislation is still in draft form.
[ترجمه گوگل]این قانون هنوز در قالب پیش نویس است
[ترجمه ترگمان]این قانون هنوز در حال تدوین پیش نویس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He gave his assent to the proposed legislation.
[ترجمه گوگل]او موافقت خود را با قانون پیشنهادی اعلام کرد
[ترجمه ترگمان]او موافقت خود را با قانون پیشنهادی اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. New legislation makes it an offence to carry guns.
[ترجمه Mr.Polar] قانون جدید، حمل سلاح را جرم می داند. ( یعنی حمل کردن سلاح از این بعد توسط قانون جرم شناخته میشه )
|
[ترجمه سامان جوادی نژاد] قانون جدید حمل اسلحه گرم را جرم می داند.
|
[ترجمه گوگل]قانون جدید حمل اسلحه را جرم دانسته است
[ترجمه ترگمان]قانون جدید باعث جرم حمل اسلحه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This new legislation effectively prevents us from trading.
[ترجمه گوگل]این قانون جدید عملاً ما را از تجارت باز می دارد
[ترجمه ترگمان]این قانون جدید به طور موثر از تجارت ما جلوگیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The legislation has failed to achieve its stated objectives.
[ترجمه گوگل]این قانون نتوانسته است به اهداف تعیین شده خود دست یابد
[ترجمه ترگمان]این قانون نتوانست به اهداف بیان شده خود برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قانون (اسم)
edict, rule, regulation, code, law, legislation, statute

قانون گزاری (اسم)
legislation

تدوین و تصویب قانون (اسم)
legislation

وضع قاون (اسم)
legislation

تخصصی

[حقوق] (وضع) قانون، تقنین، قانونگذاری، لایحه قانونی

انگلیسی به انگلیسی

• act of making or enacting laws; laws, statutes
legislation consists of a law or laws passed by a government; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : legislate
اسم ( noun ) : legislation / legislator / legislature
صفت ( adjective ) : legislative
قید ( adverb ) : _
Intelligible : فهمیدنی - قابل فهم
Unintelligible : نافهمیدنی - غیر قابل فهم - نامفهوم - پیچیده - غامض
Intelligibility : قابلیت فهم
Intelligibly : بطور قابل فهم - با روشنی - بطور فهمیدنی
Literate : با سواد - ادیب
...
[مشاهده متن کامل]

Illiterate : بی سواد، عامی، درس نخوانده
Literacy : سواد، باسوادی، سواد خواندن و نوشتن
Literature : ادبیات
Legible : خوانا ( نوشته / دست خط ) [خوش خط هم میشه ولی خوانا بهتره]
Illegible : ناخوانا - غیرقابل خواندن و تشخیص دادن ( نوشته یا دستخط )
Legibility : خوانایی - خوش خطی
Legitimate : قانونی - مشروع - درست - معتبر - صحیح
illegitimate : غیرقانونی - نامعتبر - نادرست - غلط - نامشروع
Legitimacy : مشروعیت - قانونی بودن - درستی و حقانیت
Legislation : قانون پارلمانی - وضع قانون - قانون گذاری - قانون مصوب ( وضع شده/تصویب شده )
Allegation : ادعاها، اتهامات و تهمت هایی که به کسی زده میشود و بیانگر این است که وی جرمی یا جرایمی مرتکب شده است.

وضعیت قانونی
وضعیت قانونی نامشخص و تجزیه شده
unclear and balkanized legislation
قانون پیشنهادی
لایحه قانونی که به مجلس جهت تصویب ویا غیر می رود و همراه با فعل to pass می باشد to pass legislation قانون را تصویب کردند
1 - قانون یا مجموعه قوانین
2 - قانون گذاری
• A poll shows that an overwhelming majority is in favor of the legislation. Submit
نظرسنجی نشان می دهد که اکثریت قاطع طرفدار این قانون هستند.
قوه مقننه
لایحه قانونی است که برای تصویب یا عدم تصویب آن در مجلس بررسی و رای گیری می شود. پس از تصویب، Legislation تبدیل به قانون یا همانLaw شده و لازم الاجرا می شود.
تشریع

بپرس