laissez faire

/ˈleɪˌzeˈfer//ˈleɪˌzeˈfer/

(این سیاست: عدم دخالت زیاده ی دولت در امور مردم و به ویژه عدم دخالت در امور اقتصادی) اقتصاد آزاد، به حال خود گذاری، آزادی کسب و تجارت، کوته دستی، faire laisser عدم مداخله، سیاست عدم مداخله دولت دراموراقتصادی، سیاست اقتصادازاد، بی بند وبار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: laissez-faire (laisser-faire) (adj.)
(1) تعریف: an economic policy or doctrine that opposes government interference in or regulation of business or commerce beyond what is necessary for a free-enterprise system to regulate itself.

(2) تعریف: the belief in or a policy of not interfering in the lives or activities of others.

جمله های نمونه

1. Laissez faire! Easy come, easy go!
[ترجمه گوگل]Laissez Fare! آسان بیا، آسان برو!
[ترجمه ترگمان]Laissez faire! ! آروم باش، آروم باش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. That doctrine of laissez faire which so often in our history.
[ترجمه گوگل]آن دکترین لایسز فر که اغلب در تاریخ ما وجود دارد
[ترجمه ترگمان]این اصول آزادی عمل که اغلب در تاریخ ما وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Probably laissez faire and " Protestant work ethic " helped.
[ترجمه گوگل]احتمالاً لایسز فر و «اخلاق کاری پروتستانی» کمک کرده است
[ترجمه ترگمان]احتمالا \"آزادی عمل\" و \"اخلاقیات کاری پروتستان\" به آن کمک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In the economic policy aspect, Bush Administration laissez faire Wall Street develops the high risk service unlimitedly, and intends to let US dollar depreciation.
[ترجمه گوگل]در بعد سیاست اقتصادی، دولت بوش وال استریت خدمات پرخطر را به طور نامحدود توسعه می دهد و قصد دارد اجازه کاهش ارزش دلار آمریکا را بدهد
[ترجمه ترگمان]در جنبه سیاسی اقتصادی، دولت بوش \"وال استریت ژورنال\" خدمات ریسک بالا را توسعه می دهد و قصد دارد به کاهش ارزش دلار آمریکا بپردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Poet's status also has brought their laissez faire personality.
[ترجمه گوگل]مقام شاعر نیز شخصیت لسه فیر آنها را به ارمغان آورده است
[ترجمه ترگمان]وضعیت این شاعر شخصیت آزادی عمل خود را نیز به ارمغان آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One of the most effective arguments against unregulated laissez faire has been that it invariably leads to monopoly.
[ترجمه گوگل]یکی از مؤثرترین استدلال‌ها علیه آزادسازی غیرقانونی این بوده است که همواره به انحصار منجر می‌شود
[ترجمه ترگمان]یکی از موثرترین استدلال ها در زمینه عدم کنترل تجارت آزاد این بوده است که این مساله همواره به انحصار در می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Liberalism was concerned with freedom and individuality and early on was identified with "laissez faire", or a lack of state intervention in the economy.
[ترجمه گوگل]لیبرالیسم به آزادی و فردیت توجه داشت و در اوایل با "laissez faire" یا عدم مداخله دولت در اقتصاد شناخته شد
[ترجمه ترگمان]لیبرالیسم در ارتباط با آزادی و فردیت بود و به زودی با \"آزادی عمل\" یا عدم مداخله دولت در اقتصاد شناسایی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It seems like it's pretty laissez faire. And it's very mixed in terms of quality.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که آن را بسیار laissez faire و از نظر کیفیت بسیار مختلط است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که هم کاری اقتصادی نسبتا آزاد است و از نظر کیفیت بسیار پیچیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Please permit my laissez faire period of time, seeks. Homeward journey.
[ترجمه گوگل]لطفاً به من اجازه دهید تا مدت زمان مناسبی برای من وجود داشته باشد سفر به خانه
[ترجمه ترگمان]لطفا زمان آزادی آزادی من را مجاز کنید، به دنبال آن است سفر Homeward
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Find food, coffee, Art Nouveau, and laissez faire locals who value the city's casual atmosphere, Brussels is a great stop to add on your European vacation.
[ترجمه گوگل]غذا، قهوه، آرت نوو، و مردم محلی را پیدا کنید که برای فضای خودمانی شهر ارزش قائل هستند، بروکسل یک ایستگاه عالی برای اضافه کردن به تعطیلات اروپایی شماست
[ترجمه ترگمان]پیدا کردن غذا، قهوه، سبک هنری، و faire آزاد که به جو حاکم بر شهر اهمیت می دهند، بروکسل یک توقف بزرگ برای افزودن به تعطیلات اروپا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is no system of laissez faire.
[ترجمه گوگل]این یک سیستم لایسز فر نیست
[ترجمه ترگمان]این سیستم آزادی عمل آزاد نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Laissez faire is deep rooted in the history of western economic thought.
[ترجمه گوگل]Laissez faire ریشه عمیقی در تاریخ اندیشه اقتصادی غرب دارد
[ترجمه ترگمان]faire Laissez عمیقا در تاریخ اندیشه اقتصادی غرب ریشه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Just as the ultra laissez faire Government of pre 1930s America gave way, I believe people today sense massive political failure and are looking for change.
[ترجمه گوگل]درست همانطور که دولت فوق العاده آزاد آمریکای قبل از دهه 1930 جای خود را داد، من معتقدم که مردم امروز شکست بزرگ سیاسی را احساس می کنند و به دنبال تغییر هستند
[ترجمه ترگمان]همانطور که دولت \"faire\" از قبل از دهه ۱۹۳۰ آمریکا به آن دست یافت، من معتقدم که مردم امروز شکست سیاسی عظیمی را حس می کنند و بدنبال تغییر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Secondly, as the method or means for the state to administrate economic activities, the "Laissez faire" and " Interventionism " are consolidated in parallel.
[ترجمه گوگل]ثانیاً، به‌عنوان روش یا وسیله‌ای برای اداره فعالیت‌های اقتصادی دولت، «لیز فر» و «مداخله‌گرایی» به موازات یکدیگر ادغام می‌شوند
[ترجمه ترگمان]دوم، به عنوان روش یا ابزار دولت برای تقویت فعالیت های اقتصادی، \"faire Laissez\" و \"interventionism\" به صورت موازی ادغام می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[صنعت] اقتصاد آزاد، اقتصاد بی قید - برای توصیف اقتصادی بکار برده می شود که در آن دخالت ها و فعالیت های حکومت به حداقل مطلق آن کاهش داده می شود. صورت افراطی یک اقتصاد بازار است.

انگلیسی به انگلیسی

• government policy of economic non-intervention; personal policy of not interfering with the freedom of others (from french "let do")
laissez-faire is the policy which is based on the idea that governments and the law should not interfere with business, finance, or the conditions of people's working lives.

پیشنهاد کاربران

unwillingness to get involved in or influence other people's activities
عدم مداخله
عدم دخالت
خصوصی سازی
عدم دخالت دولت در تبادلات اقتصادی بازار آزاد
به حال خود واگذاشتن
در اختیار خود گذاشتن یک تیم یا یک مجموعه در انجام وظایف خود توسط مدیر آن مجموعه یا تیم
در اقتصاد و در مدیریت:
عدم مداخله
به حال خود گذاشتن
آزاد گذاشتن
آسان گیرانه
بی طرف
بی طرفانه
. . . واکنشی نشان نمی دهند. . .
اقتصاد ازاد، سیاست عدم مداخله دولت در امور اقتصادی
عدم دخالت، عدم دخالت اقتصادی

بپرس