know nothing

/ˈnoʊˈnəθɪŋ//nəʊˈnʌθɪŋ/

(آدم) نادان، بی اطلاع، جاهل، در جهل مرکب، (نادر) لاادری، نمی دانم کیش، نادان، منکر وجود خدا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an uninformed, ignorant person; ignoramus.

(2) تعریف: (caps.) a member of a secret American political organization of the mid-nineteenth century, who favored barring immigrants and Roman Catholics from political office, and who professed public ignorance of the organization's activities.

جمله های نمونه

1. To know everything is to know nothing.
[ترجمه گوگل]دانستن همه چیز یعنی هیچ چیز ندانست
[ترجمه ترگمان]دانستن همه چیز، چیزی است که چیزی نمی داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We know nothing of what will happen in future, but by the analogy of past experience.
[ترجمه گوگل]ما چیزی از آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد نمی دانیم، اما با قیاس تجربه گذشته
[ترجمه ترگمان]ما از آنچه در آینده رخ خواهد داد چیزی نمی دانیم، بلکه با مقایسه تجربیات گذشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. One thing I know,that is I know nothing.
[ترجمه گوگل]یک چیز را می دانم، این است که هیچ چیز نمی دانم
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که می دانم این است که من چیزی نمی دانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Concerning his background, I know nothing.
[ترجمه گوگل]در مورد سابقه او چیزی نمی دانم
[ترجمه ترگمان]در مورد گذشته اون، من هیچی نمیدونم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Braver are those who have hurt cuz they know nothing would be more painful than ever.
[ترجمه گوگل]شجاع تر کسانی هستند که صدمه دیده اند، زیرا می دانند هیچ چیز دردناک تر از همیشه نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]braver کسانی هستند که درد دارند چون می دانند هیچ چیز دردناک تر از همیشه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The idea is locked up in his brains. We know nothing.
[ترجمه گوگل]این ایده در مغز او حبس شده است ما هیچی نمیدونیم
[ترجمه ترگمان] این ایده تو مغزش گیر کرده ما چیزی نمی دانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I know nothing about it except what I have read in the papers.
[ترجمه گوگل]من چیزی در مورد آن نمی دانم به جز آنچه در روزنامه ها خوانده ام
[ترجمه ترگمان]من در این مورد چیزی نمی دانم، جز آنچه در روزنامه ها خوانده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I know nothing at all about the recent happenings there.
[ترجمه گوگل]من اصلاً در مورد اتفاقات اخیر آنجا چیزی نمی دانم
[ترجمه ترگمان]از رویداده ای اخیر چیزی نمی دانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We know nothing of his past.
[ترجمه گوگل]ما از گذشته او چیزی نمی دانیم
[ترجمه ترگمان]ما از گذشته او چیزی نمی دانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I know nothing about him except that he lives next door.
[ترجمه گوگل]من چیزی در مورد او نمی دانم جز اینکه در همسایگی زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]چیزی درباره او نمی دانم، مگر اینکه در همسایگی زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We know nothing about her family.
[ترجمه گوگل]ما از خانواده او چیزی نمی دانیم
[ترجمه ترگمان] ما هیچی در مورد خانوادش نمی دونیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I know nothing about pop music.
[ترجمه گوگل]من چیزی در مورد موسیقی پاپ نمی دانم
[ترجمه ترگمان]من از موسیقی پاپ چیزی نمی دانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This might seem very perplexing to those who know nothing about it.
[ترجمه گوگل]این ممکن است برای کسانی که چیزی در مورد آن نمی دانند بسیار گیج کننده به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]به نظر کسانی که در این مورد چیزی نمی دانند، گیج کننده و گیج کننده به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I know nothing about his personal history.
[ترجمه گوگل]من از سابقه شخصی او چیزی نمی دانم
[ترجمه ترگمان] من هیچی در مورد تاریخچه شخصیش نمیدونم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You know nothing of this business.
[ترجمه گوگل]شما چیزی از این تجارت نمی دانید
[ترجمه ترگمان]شما از این کار چیزی نمی دانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس