knock off

/ˈnɑːkˈɒf//nɒkɒf/

معنی: کشتن، مردن، دست کشیدن از، از کار دست کشیدن
معانی دیگر: 1- زدن و انداختن (بر زمین)، فرو افکندن 2- (عامیانه) دست از کار کشیدن 3- (از قیمت یا مزد و غیره) زدن 4- (عامیانه) انجام دادن، نایل شدن 5- (خودمانی) کشتن، مغلوب کردن 6- تقلید کردن، (امریکا ـ خودمانی ـ به ویژه در مورد لباس های گران و شیک) تقلید، لباس تقلیدی، لباس کپی شده

جمله های نمونه

1. I don't knock off until six.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] تا ساعت شش دست از کار نمی کشم.
|
[ترجمه گوگل]من تا شش ضربه نمی زنم
[ترجمه ترگمان]من تا ساعت شش در نمی زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. What time do you knock off ( work )?
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] چه زمانی دست از کار می کشی؟
|
[ترجمه گوگل]چه ساعتی می زنی (کار)؟
[ترجمه ترگمان]چه زمانی در حال از دست دادن (کار)هستید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The headmaster is trying to knock off every objection.
[ترجمه گوگل]مدیر مدرسه در تلاش است تا هر اعتراضی را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]مدیر داره سعی می کنه هر مخالفتی با شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Do you want to knock off early today?
[ترجمه Zohreh] آیا می خواهید امروز زودتر دست از کار بکشید؟
|
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید امروز زودتر از زمین بازی کنید؟
[ترجمه ترگمان]می خوای امروز صبح زود در بزنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. My health compels me to knock off work.
[ترجمه امیر] شرایط سلامتی من ؛ من را مجبور میکند از ( کار ) دست بکشم
|
[ترجمه گوگل]سلامتی من را وادار می کند که کار را کنار بگذارم
[ترجمه ترگمان]مزاج من مجبورم می کند که در بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was planning to knock off the library.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] او قصد داشت کار در کتابخانه را کنار بگذارد.
|
[ترجمه گوگل]او قصد داشت کتابخانه را خراب کند
[ترجمه ترگمان]او قصد داشت به کتابخانه ضربه بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When do you usually knock off for lunch?
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] معمولاً کی برای ناهار کار رو تعطیل می کنی؟
|
[ترجمه اعظمی] معمولا چه زمانی برای ناهار دست از کار میکشید؟
|
[ترجمه گوگل]معمولا چه زمانی برای ناهار به میدان می روید؟
[ترجمه ترگمان]معمولا کی ناهار می خوری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I've a pile of work to knock off before I can take my holiday.
[ترجمه گوگل]من یک انبوه کار دارم که باید قبل از اینکه بتوانم تعطیلاتم را بگیرم، از بین ببرم
[ترجمه ترگمان]قبل از انکه بتوانم تعطیلاتم را از هم جدا کنم کلی کار دارم که باید در بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We usually knock off work at about twelve on Saturday.
[ترجمه گوگل]ما معمولاً ساعت حدود دوازده روز شنبه کار را تعطیل می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما معمولا در حدود ساعت دوازده شنبه کار می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I've a few letters to knock off this morning.
[ترجمه گوگل]من امروز صبح چند نامه برای حذف دارم
[ترجمه ترگمان]امروز صبح چند تا نامه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If I get this report finished I'll knock off early.
[ترجمه گوگل]اگر این گزارش را به پایان برسانم، زودتر از آن صحبت خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]اگر این گزارش را تمام کنم زود در می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When pressed they knock off 10 per cent.
[ترجمه گوگل]وقتی فشار داده می شود 10 درصد از بین می روند
[ترجمه ترگمان]زمانی که فشار را فشار می دادند، ۱۰ درصد کاهش پیدا می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He hired a hit-man to knock off a business rival.
[ترجمه گوگل]او یک قاتل را استخدام کرد تا یک رقیب تجاری را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]اون یه آدمکش استخدام کرد تا یه رقیب کاری رو قطع کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Let's knock off work early and go to the football game.
[ترجمه گوگل]بیایید زودتر کار را از بین ببریم و به بازی فوتبال برویم
[ترجمه ترگمان]بیایید زودتر کار کنیم و به بازی فوتبال برویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He is full of imagination and can knock off a limerick in a few minutes.
[ترجمه گوگل]او پر از تخیل است و می تواند در چند دقیقه یک لیمریک را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]او پر از قوه تخیل است و می تواند در عرض چند دقیقه شعر هجو را خاموش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The bag is a cheap knockoff.
[ترجمه تست] کیفه یه تقلید ارزانه
|
[ترجمه گوگل]کیف یک ضربه ارزان قیمت است
[ترجمه ترگمان]کیف دستی ارزان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. You can buy a nice knockoff watch from them.
[ترجمه تست] شما می تونید یه ساعت تقلبی زیبا ازشون بخرید
|
[ترجمه گوگل]می توانید یک ساعت مچی زیبا از آنها بخرید
[ترجمه ترگمان] میتونی یه ساعت مچی خوب از اونا بخری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Is that the real thing or a knockoff?
[ترجمه تست] اون واقعیه یا تقلبیه ؟
|
[ترجمه گوگل]آیا این واقعیت است یا یک ضربه؟
[ترجمه ترگمان]این واقعیه یا تقلبی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. It turns out that one is a knockoff, the other, the real thing.
[ترجمه گوگل]معلوم می شود که یکی از آنها ضربه ای است، دیگری واقعی است
[ترجمه ترگمان] معلوم شد که تقلبی، اون یکی، چیز واقعیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. We're going to buy knockoff handbags without wincing, now.
[ترجمه گوگل]اکنون می‌خواهیم کیف‌های دستی بدون پیچ و تاب بخریم
[ترجمه ترگمان]ما می خوایم کیف دستی تقلبی بخریم بدون اینکه قیافه اش درهم بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. But the agents weren't searching for drugs or knockoff Rolexes.
[ترجمه گوگل]اما ماموران به دنبال مواد مخدر یا رولکس نبودند
[ترجمه ترگمان]اما مامورها دنبال مواد یا knockoff تقلبی نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. At first glance, they're knockoff copies of phones by Apple, Nokia, and the like.
[ترجمه گوگل]در نگاه اول، آن‌ها کپی‌هایی از گوشی‌های اپل، نوکیا و موارد مشابه هستند
[ترجمه ترگمان]در نگاه اول، آن ها کپی phones از گوشی های Apple، نوکیا و the را انتخاب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. That song is obviously a knockoff of an earlier recording.
[ترجمه گوگل]این آهنگ بدیهی است که ضربه ای از یک ضبط قبلی است
[ترجمه ترگمان]این آهنگ به طور واضح a از ضبط اولیه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Chinese music fans were raised on knockoff CDs and are now accustomed to getting hold of music for nothing on file-sharing websites.
[ترجمه گوگل]طرفداران موسیقی چینی با سی‌دی‌های کلیدی بزرگ شده‌اند و اکنون عادت کرده‌اند که در وب‌سایت‌های اشتراک‌گذاری فایل، موسیقی را بیهوده در دست بگیرند
[ترجمه ترگمان]هواداران موسیقی چینی در سی دی های knockoff بزرگ شده اند و اکنون به گرفتن موسیقی برای هیچ چیز در وب سایت های اشتراک فایل عادت کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. And most of it is an imitation (knockoff, if you will) of an existing product.
[ترجمه گوگل]و بیشتر آن تقلید (اگر بخواهید) از یک محصول موجود است
[ترجمه ترگمان]و بیشتر آن تقلیدی است (knockoff، اگر شما)از یک محصول موجود استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. While knockoff phone producers are generally running afoul of the country's laws, the government mostly looks the other way.
[ترجمه گوگل]در حالی که تولیدکنندگان تلفن های هوشمند به طور کلی قوانین کشور را نقض می کنند، دولت بیشتر به سمت دیگری نگاه می کند
[ترجمه ترگمان]در حالی که اغلب تولیدکنندگان گوشی موبایل اغلب گرفتار قوانین کشور می شوند، اما دولت بیشتر به شکل دیگری نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Raymond Khoury's 2005 debut may seem a shameless knockoff of The Da Vinci Code, but its success proves that being the poor man's Dan Brown is enough to make Khoury a very rich man indeed.
[ترجمه گوگل]اولین بازی ریموند خوری در سال 2005 ممکن است یک شکست بی شرمانه از رمز داوینچی به نظر برسد، اما موفقیت آن ثابت می کند که دن براون مرد فقیر بودن برای تبدیل شدن خوری به یک مرد بسیار ثروتمند کافی است
[ترجمه ترگمان]اولین کار ریموند خوری در سال ۲۰۰۵ ممکن است به نظر یک کپی بی شرم از قانون داوینچی به نظر برسد، اما موفقیت آن ثابت می کند که این مرد فقیر، دن براون، برای دادن خوری به یک مرد بسیار ثروتمند کافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Even the album cover is an Earth, Wind and Fire knockoff of a pyramid with Prince-like lettering.
[ترجمه گوگل]حتی روی جلد آلبوم نیز ضربات زمین، باد و آتش از یک هرم با حروف شاهزاده مانند است
[ترجمه ترگمان]حتی آلبوم نیز شامل زمین، باد و آتش ساخته شده از یک هرم با حروف پرنس مانند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Blanchard is the one that counts here, and her Cher is an uninspired knockoff.
[ترجمه گوگل]بلانچارد کسی است که در اینجا به حساب می آید، و چر او یک ضربه زدن بدون الهام است
[ترجمه ترگمان]، the که اینجا حساب میشه و \"چر\" هم یه چیز uninspired
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. Declining profits spurred some counterfeiters to turn to making knockoff tablet computers instead.
[ترجمه گوگل]کاهش سود برخی از جعل‌کنندگان را برانگیخت تا به‌جای آن به ساخت رایانه‌های تبلتی بی‌سیم روی آورند
[ترجمه ترگمان]سود Declining برخی از counterfeiters ها را تحریک کرد تا به جای آن به کامپیوترهای تبلت knockoff تبدیل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کشتن (فعل)
benumb, amortize, destroy, dispatch, administer, administrate, kill, murder, assassinate, mortify, amortise, fordo, extinguish, rat, burke, butcher, smite, knock off, misdo

مردن (فعل)
go off, expire, die, demise, perish, die down, be killed, drop off, be slain, pop off, decease, pass away, pass out, knock off

دست کشیدن از (فعل)
leave, quit, discard, go out, give over, surcease, disaccustom, knock off, leave off

از کار دست کشیدن (فعل)
knock off, lie off

انگلیسی به انگلیسی

• unlicensed copy of a retail product that is offered at a lower price than the original; bump off, come into contact with something and cause it to fall; kill (slang);

پیشنهاد کاربران

علاوه بر معانی پیشنهاد شده این فعل دو قسمتی ( از یک فعل و یک جزء حرف اضافه ای ) به معنی زیر نیز هست:
to make or do quickly or easily.
کاری را ساده و سریع به سرانجام رساندن؛ انجام دادن کاری با عجله.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال های زیر یکی در معنای انجام کاری با سرعت است ( مثال اول ) و دیگری در معنی پیشنهادی توسط کاربران عزیز یعنی “دست کشیدن از کار “ است ( مثال دوم )
Example 1: 👇
to knock off a novel in a week ( Collins Dictionary )
رمانی را سریع در مدت یک هفته نوشتن
Example 2: 👇
MARGOT: So, you're not here on a holiday — this time?
MAX: No, not this time. I came over to write some short TV films. After that I think I'll knock off for a year and write that novel. I've got to write it someday. ( Dial ‘M’ for Murder - a play by Frederick Knott )
مارگو: پس تو برای تعطیلات اینجا نیومدی؟
مَکس: خیر. در حال حاظر من اومدم اینجا تا چند فیلم کوتاه تلویزیونی بنویسم. بعدش، یکسال دست از کار می کشم تا اون رمان رو تموم کنم. بالاخره یه روز باید بنویسمش.
* There is a movie based on this play. The screenplay is written by Knott himself and it is directed by Alfred Hitchcock.

همون زارت و زورت، امون ندادن، سریع و فوری دخل کسی یا چیزیرو آوردن.
دوستان این یک فعل پرکاربرده حتما معنیشو بلد باشین:
تموم کردن، بس کردن، دست از کاری کشیدن
1 -
a cheap copy of a popular product
اسم، غیر رسمی
یک کپی ارزان از یک محصول محبوب، بَدل، فیک
Is that the real thing or a knock - off?
2 -
to have sex with someone
توهین آمیز
...
[مشاهده متن کامل]

داشتن رابطه جنسی با کسی
3 -
to murder someone
عامیانه
به قتل رساندن کسی
He hired a hitman to knock off a business rival.
4 -
( US knock something over )
to steal something
انگلیسی بریتانیایی، عامیانه
دزدیدن چیزی
He has a stack of computer equipment he's knocked off from various shops.
He was caught selling knocked - off car radios in the pub.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/knock-off
بکلی ازمیان برداشتن . موقعیت را کاملا ازبین بردن . با امکانات موجود به نتیجه مطلوب رسیدن .
EXM. :
. " We knock him off his game "
ما اورا در بازی خودش ، شکست خواهیم داد.
دخل کسی را آوردن در جمله زیر
( slang ) To murder someone.
The mob has been knocking off every witness that has taken the stand, so now people are terrified to come forward.
دخل کسی آوردن
Knock out : ضربه فنی و بیهوش کردن
Knock up : باردار کردن
Knock down : تخریب کردن ( سازه ) - محکم به زمین زدن/کوبیدن
Knock off : از کار دست کشیدن - فوراً ساختن و آماده کردن
Knock on : پیر شدن
Knock it off
بس کن
Stop doing something
Cut it out = stop it = knock it out
Reduce ( کم کردن، کوتاه کردن )
قیمت رو کم کن.
To steal
دزدیدن
ربودن
قیمت چیزی را کاهش دادن
Knock me off
منو بیهوش کن
ایجاد کردن جوش و خال و شیار و . . . , کندن از
Knock it off!
تمومش کن!
ایجاد کپی غیر قانونی از یک طرح
۱ - کم کردن to reduce value, price, etc, to remove
I'm 25 if I knock half a century off my age
۲ - انداختن چیزی عمدی یا غیر عمدی
to cause something to fall off of a surface by striking or colliding with it, either intentionally or unintentionally
...
[مشاهده متن کامل]

He knocked the glass off the counter
۳ - دست از کار کشیدن یا انجام کاری را متوقف کردن معمولا برای مدت کوتاهی
Stop doing something or stop working for a short time
We will knock off at 3
۴ - کاری را سریع و سرسری تمام کردن
To do something quickly and without much affort
He knocked the novel off in just 2 months

Verb - informal :
تخفیف دادن
بدل، فیک، copy , counterfeit
an imitation of an expensive or designer brand/product
- Chinese are known for making knock offs.
پرت شدن از ( جایی )
accidentally knocked the vase off the shelf as I walked by.
من اتفاقی گلدان را کوبیدم ( پرت کردم ) از روی قفسه ( افتاد ) وقتی قدم میزدم از کنارش
Knock off the mud on your shoes before you come in.
...
[مشاهده متن کامل]

بتکان ( پرت کن بره ) گل را از روی کفش هایت
قبل از اینکه بیای داخل
The low branch knocked my hat off.
آن شاخه ی پایین کلاهم را پرت کرد ( از روی سرم )
. . . . . . . . . .
truck �hits �BMW �and� it �is �knocked �off �the�
road, کامیون برخوردمی کند به بی ام و و بی ام و پرت شد از جاده ( بیرون
dsrodge. . . . . remove. . . . knock off
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
( REMOVE )
to remove by pushing, hitting, or other forceful action:
A low branch knocked her off her horse.
یک شاخه پایینی پرت کردش از روی اسب
One of the side mirrors on the truck got knocked off.
یکی از آینه بغل های کامیون پرت شد ( کنده

اتمام کار
جنس تقلبی
کم کردن از چیزی. مثلاً women more likely to knock a few years off their age = زنان بیشتر دوست دارند تا کم کنندچند سالی رو از سنشان.
کسی را مجبور به دست کشیدن از کاری کردن
خاموش کردن
خط زدن ( از لیست ) . حذف کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس