knock down

/ˈnɑːkˈdaʊn//nɒkdaʊn/

معنی: گیج کردن، مجزا کردن، با ضربت بزمین کوبیدن، سختزدن، ضربت موثر، مجزا
معانی دیگر: 1- (با ضربه) به زمین انداختن، از پای درآوردن 2- (برای سهولت در حمل و نقل) اوراق کردن، قطعه قطعه کردن 3- (در حراج) فروختن، مجزا، سفری، به آسانی از هم باز شونده یا جدا شونده، تاشو، جمع شدنی، از پای درآورنده، کوبنده، خرد کننده، خرد کننده سفری، جمع شدنی a knockdown table میز جدا شدنی از پای درآوردن، فرو اندازی، فرو کوبی، ضربه، مشتکاری

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to make a person or object that had been standing fall to the ground.

- Another player knocked him down on the field.
[ترجمه گوگل] بازیکن دیگری او را در زمین زمین زد
[ترجمه ترگمان] یک بازیکن دیگر او را به زمین کوبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The dog's tail knocked down the lamp.
[ترجمه گوگل] دم سگ چراغ را خراب کرد
[ترجمه ترگمان] دم سگ چراغ را خاموش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
(1) تعریف: powerful enough to subdue something by striking it down.

- a knockdown punch
[ترجمه گوگل] یک مشت ضربه ای
[ترجمه ترگمان] مشت کرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: built from pieces that can be easily put together and taken apart.

- a knockdown bookcase
[ترجمه گوگل] یک قفسه کتاب خراب
[ترجمه ترگمان] یک قفسه کتاب مقدس،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: an object constructed so that its parts can be easily put together and taken apart.

(2) تعریف: an overpowering blow.

(3) تعریف: the act of striking down.

(4) تعریف: a decrease, as of a rate or price.

جمله های نمونه

1. a knockdown table
میز جدا شدنی

2. the old lady's knockdown answers amazed everyone
جواب های دندان شکن پیرزن همه را مات کرد.

3. She does not want to knock down his self - esteem .
[ترجمه گوگل]او نمی خواهد عزت نفس او را زیر پا بگذارد
[ترجمه ترگمان] اون نمی خواد عزت نفسش رو کم کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Knock down the machine before shipping.
[ترجمه گوگل]قبل از ارسال، دستگاه را خراب کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از بارگیری دستگاه رو هم بزن به چاک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We'll have more space if we knock down the adjoining wall .
[ترجمه گوگل]اگر دیوار مجاور را خراب کنیم فضای بیشتری خواهیم داشت
[ترجمه ترگمان]اگر به دیوار مجاور برویم، فضای بیشتری خواهیم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He skyrocketed into the room and knock down a chair.
[ترجمه گوگل]او به سرعت وارد اتاق شد و یک صندلی را به زمین زد
[ترجمه ترگمان]به سرعت وارد اتاق شد و یک صندلی را به زمین کوبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The aim in bowling is to knock down all the pins with one or two bowls.
[ترجمه گوگل]هدف در بولینگ این است که همه پین ​​ها را با یک یا دو کاسه از بین ببرید
[ترجمه ترگمان]هدف از بولینگ این است که همه سنجاق را با یک یا دو کاسه در بیاورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The market might abandon the stock, and knock down its price.
[ترجمه گوگل]ممکن است بازار سهام را رها کند و قیمت آن را پایین بیاورد
[ترجمه ترگمان]بازار ممکن است سهام را رها کند و قیمت آن را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He wanted to knock down a bank.
[ترجمه گوگل]می خواست یک بانک را خراب کند
[ترجمه ترگمان]می خواست بانک بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was a low protecting wall to knock down the heat blasting from the pit of the furnace.
[ترجمه گوگل]یک دیوار محافظ کم برای از بین بردن حرارت انفجار از گودال کوره وجود داشت
[ترجمه ترگمان]از دیوار محافظت می کرد تا گرما را از گودال تنور بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. How much can you knock down a year?
[ترجمه گوگل]در سال چقدر می توانید از بین ببرید؟
[ترجمه ترگمان]چقدر می تونی یه سال در بزنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If the round could knock down the target, it could knock down a man.
[ترجمه گوگل]اگر گلوله می توانست هدف را به زمین بزند، می تواند یک مرد را به زمین بزند
[ترجمه ترگمان]اگر چرخش می توانست هدف را به زمین بزند، می توانست مردی را نابود کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Bulldozers moved in to knock down the shantytown.
[ترجمه گوگل]بولدوزرها وارد شدند تا حلبی آباد را خراب کنند
[ترجمه ترگمان]bulldozers در حال ضربه زدن به سمت پایین شهر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They're just defenseless dolls we set up to knock down at our leisure.
[ترجمه گوگل]آنها فقط عروسک های بی دفاعی هستند که ما آنها را برای خراب کردن در اوقات فراغت خود ساخته ایم
[ترجمه ترگمان]آن ها فقط عروسک هایی هستند که ما برای فراغت از آن آماده می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. To knock down ( an opponent in an athletic contest ) by hooking the neck with an outstretched arm.
[ترجمه گوگل]کوبیدن (حریف در مسابقه ورزشی) با قلاب کردن گردن با بازوی دراز
[ترجمه ترگمان]ضربه زدن به حریف (حریف در مسابقه ورزشی)تا قلاب کردن گردن با یک دست باز شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. See, I can even knock down walls with my kungfu.
[ترجمه گوگل]ببینید، من حتی می توانم دیوارها را با کونگ فوم خراب کنم
[ترجمه ترگمان] ببین، من حتی میتونم با کونگ فو خودم دیوارها رو هم بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. They're selling jeans for ridiculous knockdown prices.
[ترجمه گوگل]آنها شلوار جین را به قیمت های مضحک می فروشند
[ترجمه ترگمان]آن ها شلوار جین را به خاطر قیمت های بسیار knockdown می فروشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. But there is little doubt that the knockdown had a crucial bearing on the fight.
[ترجمه گوگل]اما شکی وجود ندارد که ناک دان تأثیر بسیار مهمی بر مبارزه داشت
[ترجمه ترگمان]اما شکی نیست که knockdown در جنگ نقش مهمی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The second knockdown came early in round two.
[ترجمه گوگل]ناکداون دوم در اوایل راند دو رخ داد
[ترجمه ترگمان]شکست دوم در اوایل ساعت دو به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Conversely, knockdown GRP 78 by sina sensitized ovarian and breast cancer cells to apoptosis.
[ترجمه گوگل]برعکس، از بین بردن GRP 78 توسط سینا سلول های سرطانی تخمدان و پستان را نسبت به آپوپتوز حساس کرد
[ترجمه ترگمان]بر عکس، knockdown ۷۸ توسط سینا طب سوزنی و سلول های سرطانی سینه به آپوپتوز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Their killing effect is slightly lower, while the knockdown effect against housefly is even better.
[ترجمه گوگل]اثر کشنده آنها کمی کمتر است، در حالی که اثر کوبنده در برابر مگس خانگی حتی بهتر است
[ترجمه ترگمان]اثر قتل آن ها کمی پایین تر است در حالی که اثر knockdown بر ضد housefly حتی بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. He bought the three mansions for a knockdown £million.
[ترجمه گوگل]او این سه عمارت را به قیمت یک میلیون پوند خرید
[ترجمه ترگمان]او سه کاخ برای یک میلیون پوند دیگر را خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The knockdown price partly explains why Fannie Mae typically ranks among the liveliest financial shares in the market: It doesn't cost much to take a flier on Fannie.
[ترجمه گوگل]قیمت کاهشی تا حدی توضیح می‌دهد که چرا فانی مای معمولاً در میان پر جنب و جوش‌ترین سهام‌های مالی در بازار قرار می‌گیرد: هزینه زیادی برای سفر به Fannie ندارد
[ترجمه ترگمان]قیمت knockdown تا حدودی توضیح می دهد که چرا Fannie می به طور معمول در میان liveliest سهام مالی در بازار قرار دارد: برای شرکت هواپیمایی در Fannie هزینه زیادی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Conjunct – Will knockdown one of his 2 most threatening targets for 10 seconds.
[ترجمه گوگل]Conjunct - یکی از 2 هدف خطرناک خود را به مدت 10 ثانیه نابود می کند
[ترجمه ترگمان]conjunct - ویل یکی از دو هدف اصلی خود را به مدت ۱۰ ثانیه با شکست مواجه خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. We should buy knockdown table and chairs in the apartment.
[ترجمه گوگل]ما باید در آپارتمان میز و صندلی بخریم
[ترجمه ترگمان]باید میز و صندلی ها رو تو آپارتمان بخریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. I bought a knockdown chest at the do - it - yourself store.
[ترجمه گوگل]من یک قفسه سینه ضربه ای را در فروشگاه خودتان خریدم
[ترجمه ترگمان]من یه صندوق knockdown خریدم تو فروشگاه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. He gave me a real knockdown to the company.
[ترجمه گوگل]او به من یک ضربه واقعی به شرکت داد
[ترجمه ترگمان] اون به من یه \"knockdown\" واقعی رو داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. S100A4 knockdown in HN-CICs reduced their self-renewal capability and their stemness and tumorigenic properties, both in vitro and in vivo.
[ترجمه گوگل]ناک داون S100A4 در HN-CICها قابلیت خودبازسازی و خواص ساقه و تومورزایی آنها را چه در شرایط آزمایشگاهی و چه در داخل بدن کاهش داد
[ترجمه ترگمان]S۱۰۰A۴ knockdown در شبکه حقانی قابلیت تجدید خود را کاهش داده و خواص stemness و tumorigenic آن ها را هم در آزمایشگاه و هم در شرایط ازمایشگاهی کاهش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. The trouble is that few want to buy, despite the knockdown prices on offer.
[ترجمه گوگل]مشکل اینجاست که عده کمی می خواهند بخرند، علیرغم قیمت های پایین عرضه شده
[ترجمه ترگمان]مشکل این است که تعداد کمی از مردم می خواهند با وجود کاهش قیمت پیشنهادی، خرید کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. The younger fighter seemed to have recovered from the knockdown.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که مبارز جوان پس از ناک دان بهبود یافته است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که جنگجوی جوان از the بهبود یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گیج کردن (فعل)
fluster, confuse, incommode, stun, addle, knock down, confound, distract, befuddle, stupefy, astonish, flummox, daze, flabbergast, bewilder, perplex, befog, besot, bemuse, muddle, fuzz, fox, petrify, fuddle, obfuscate, stump

مجزا کردن (فعل)
knock down, divide, separate, segregate, decollate, isolate, disassemble, insulate, disassociate, draw off, excide, seclude

با ضربت بزمین کوبیدن (فعل)
knock down

سخت زدن (فعل)
knock down, wallop

ضربت موثر (اسم)
knockdown

مجزا (صفت)
separate, discrete, distinct, disjointed, divided, segregated, knockdown

انگلیسی به انگلیسی

• cause to fall over; defeat
knockout, act of striking and causing to fall; lowering of prices; object which can be easily taken apart (for storage, etc.)
overwhelming, amazing; easily disassembled, made to be taken apart without difficulty (for storage, shipping, etc.)
a knockdown price is one that is a lot lower than it would be normally; an informal word.
a knockdown argument or piece of reasoning is very strong and powerful and difficult to argue against; an informal word.

پیشنهاد کاربران

knock - down
informal ( US also knockdown )
( of a price ) extremely cheap/ extremely cheap or much lower than the usual amount
صفت/ ( قیمت ) بسیار ارزان
بسیار ارزان یا بسیار کمتر از مقدار معمول
...
[مشاهده متن کامل]

They're selling jeans for ridiculous knock - down prices.
a knock - down deal/price/rate
They are offering a full broadband internet service for a knock - down �17. 99 a month.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/knock-down
برای میزان و درصد که پایین می رود:
افت کردن
کاهش پیدا کردن
اگر مفید بود لطفا لایک کنید 🙏🏼💙
زیر کرون با خودرو
زیر گرفتن
قیمت ها را کشاندن
قیمت ها شکستن
فرونشاندن ( آتش )
در ورزش بوکس به وضعیتی گفته میشه که یک بوکسور حریفش رو به ضربه ای که می زنه نقش بر زمین کنه این وضعیت رو knock down می گن.
اگر داور تا 10 بشماره و شخص زمین خورده, نتونه روی پای خودش بایسته اونوقت اون بوکسور knock out شده و بوکسور دیگر دستش به عنوان برنده بالا میره.
...
[مشاهده متن کامل]

البته یه ناک اوت فنی هم داریم.

■ در مورد انسان: knock sb down
● هل دادن کسی ( جوری که زمین بخوره )
● با وسیله نقلیه به کسی زدن، تصادف کردن
■ در مورد اشیاء:knock sth down
● فرو ریختن ساختمان، تخریب بنا
● کاهش یافتن ( دادن ) قیمت به طور قابل توجه
...
[مشاهده متن کامل]

■ ترکیبی انسان و اشیاء: knock sb down to sth
● تقاضای کاهش قیمت چیزی را از کسی داشتن

Knock down : demolish
خراب کردن ، تخریب کردن
knockdown price
قیمت های خیلی پایین ( یا زمین خورده در بازار )
اصطلاحا می گوییم قیمت ها در بازار زمین خورده
کاهش بیان ژن
در مورد ساختمان و امثال آن:
خراب کردن، تخریب و از بین بردن
- میزان کاهش ( قیمت یا نرخ )
- نزولی ( قیمت یا نرخ )
چیزی یا کسی را ( با ضربه ) به زمین انداختن، خراب کردن، خرابکاری کردن.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس