keepsake

/ˈkiːpˌsek//ˈkiːpseɪk/

معنی: هدیه یادگاری یادبود
معانی دیگر: یادگار، یادبود، یادگاری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: something intended to be kept as a remembrance of some person, place, or occasion.
مترادف: memento, relic, remembrance, souvenir, token
مشابه: favor, trophy

- She gave him her handkerchief as a keepsake of their rendezvous.
[ترجمه گوگل] دستمالش را به عنوان یادگاری از قرار ملاقاتشان به او داد
[ترجمه ترگمان] دستمالش را به عنوان یادگاری به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I still have it as a keepsake.
[ترجمه گوگل]من هنوز آن را به عنوان یادگاری دارم
[ترجمه ترگمان] من هنوزم اون رو به عنوان یادگاری نگه می دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. District councillor Richard Groves presented a photographic keepsake to commercial manager Mel Hunt.
[ترجمه گوگل]ریچارد گرووز، عضو شورای منطقه، یک یادگاری عکاسی به مدیر تجاری مل هانت ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]ریچارد گرووز، مشاور منطقه، یک یادگاری را به مدیر تجاری مل هانت ارایه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Mrs Noble gave Helen, as a keepsake, Edward's last letter to her father.
[ترجمه گوگل]خانم نوبل آخرین نامه ادوارد را به پدرش به عنوان یادگاری به هلن داد
[ترجمه ترگمان]خانم نا بل، به عنوان یادگاری آخرین نامه ادوارد را به پدرش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Just a keepsake to remember us by.
[ترجمه FS] فقط یه یادگاری که باهاش ما رو به یاد بیاری
|
[ترجمه گوگل]فقط یک یادگاری برای به یاد آوردن ما
[ترجمه ترگمان] فقط یه یادگاری مونده که ما رو به یاد بیاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A body into finger - ring for a keepsake forever.
[ترجمه گوگل]بدن به انگشت - حلقه ای برای همیشه به یادگاری
[ترجمه ترگمان] یه جسد برای همیشه به یه یادگاری تبدیل میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You think this a mere keepsake, then?
[ترجمه گوگل]فکر می کنید این یک یادگاری صرف است، پس؟
[ترجمه ترگمان]پس تو فکر می کنی این فقط یه یادگاری هست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The keepsake she gave me is small and not very costly.
[ترجمه گوگل]یادگاری که او به من داد کوچک است و خیلی گران نیست
[ترجمه ترگمان]یادگاری که به من داد کوچک است و خیلی پر هزینه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. My friend gave me his picture as a keepsake before going away.
[ترجمه گوگل]دوستم قبل از رفتن عکسش را به عنوان یادگاری به من داد
[ترجمه ترگمان]دوستم عکسش رو به عنوان یه یادگاری بهم داد قبل از اینکه بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Please have this ring for a keepsake.
[ترجمه گوگل]لطفا این انگشتر را برای یادگاری داشته باشید
[ترجمه ترگمان] لطفا این حلقه رو به یادگار داشته باش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. 'You're the gentleman that bought the young lady's keepsake album.
[ترجمه گوگل]شما همان آقایی هستید که آلبوم یادگاری بانوی جوان را خرید
[ترجمه ترگمان]تو همان آقایی هستی که آلبوم عکس خانم جوان را خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mother Keepsake book and photo album Must See!
[ترجمه گوگل]کتاب و آلبوم عکس یادگاری مادر که باید ببینید!
[ترجمه ترگمان]کتاب مادر Keepsake و آلبوم عکس باید ببینید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He gave me his picture as a keepsake before going away.
[ترجمه گوگل]قبل از رفتن، عکسش را به عنوان یادگاری به من داد
[ترجمه ترگمان]عکس او را به عنوان یادگاری به من داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is just a little keepsake for your birthday.
[ترجمه گوگل]این فقط یک یادگاری کوچک برای تولد شماست
[ترجمه ترگمان] این فقط یه یادگاری کوچک برای تولدته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He often stared at one lovingness keepsake for long time.
[ترجمه گوگل]او اغلب برای مدت طولانی به یک یادگاری عشق خیره می شد
[ترجمه ترگمان]او مدت زیادی به یک تابلوی lovingness خیره مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هدیه یادگاری یادبود (اسم)
keepsake

انگلیسی به انگلیسی

• souvenir, object kept as a reminder of an event (or experience, etc.)
a keepsake is a small present that someone gives you so that you will not forget them.

پیشنهاد کاربران

بپرس