jumbo

/ˈdʒəmboʊ//ˈdʒʌmbəʊ/

معنی: درشت، ادم تنومند و بدقواره، جانور غولاسا، بزرگ
معانی دیگر: سترگ، گنده، تنومند، گت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: jumbos
• : تعریف: (informal) something that is very large.
مترادف: behemoth, colossus, giant, leviathan, monster
مشابه: Brobdingnagian, titan
صفت ( adjective )
• : تعریف: very large.
مترادف: Brobdingnagian, colossal, cyclopean, enormous, gargantuan, giant, gigantic, huge, mammoth, monstrous, prodigious, stupendous, titanic, tremendous
مشابه: big, herculean, large, oversize

- jumbo olives
[ترجمه گوگل] زیتون جامبو
[ترجمه ترگمان] زیتون های jumbo:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. jumbo jet
هواپیمای بزرگ،گت جت

2. Jumbo jets somehow lack the glamour of the transatlantic liner.
[ترجمه گوگل]جامبو جت ها به نوعی فاقد زرق و برق خطوط فراآتلانتیک هستند
[ترجمه ترگمان]Jumbo به گونه ای فاقد طلسم of اطلس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He bought a jumbo packet of washing - power.
[ترجمه گوگل]او یک بسته جامبو لباسشویی خرید
[ترجمه ترگمان]او یک jumbo بسته از قدرت شستشو خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The jumbo jet is due to fly the hostages directly back to London.
[ترجمه گوگل]قرار است جمبو جت گروگان ها را مستقیماً به لندن بازگرداند
[ترجمه ترگمان]جت jumbo به دلیل پرواز مستقیم گروگان ها به لندن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The jumbo jet was blasted out of the sky.
[ترجمه گوگل]جامبو جت از آسمان منفجر شد
[ترجمه ترگمان]جت jumbo از آسمان منفجر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I ate four jumbo sausages, a pile of water-logged mash.
[ترجمه گوگل]من چهار سوسیس جامبو خوردم، یک انبوه پوره پر از آب
[ترجمه ترگمان]، من چهار سوسیس jumbo خوردم یه عالمه از مخلوط آب شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There were no other passengers on the jumbo.
[ترجمه گوگل]هیچ مسافر دیگری در جامبو نبود
[ترجمه ترگمان]هیچ مسافر دیگه ای توی the نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I just traded up, discarding my old Colorado Jumbo 250 tape drive for new Colorado Jumbo 1400.
[ترجمه گوگل]من تازه معامله کردم و درایو نوار قدیمی کلرادو جامبو 250 خود را با کلرادو جامبو 1400 جدید کنار گذاشتم
[ترجمه ترگمان]من فقط up را عوض کردم و Jumbo old Colorado را رد کردم تا به سراغ Jumbo جدید کلرادو ۱۴۰۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When Boeing rolled out its first jumbo, the 74 in 196 it had been an occasion for rejoicing.
[ترجمه گوگل]زمانی که بوئینگ اولین جامبوی خود را به نمایش گذاشت، 74 در سال 196، فرصتی برای شادی بود
[ترجمه ترگمان]وقتی Boeing اولین jumbo را بیرون کشید، سال ۷۴ در ۱۹۶ فرصتی برای شاد شدن پیدا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. No psychiatry nonsense, no mumbo jumbo about theories and the other paraphernalia of the fiction writer.
[ترجمه گوگل]بدون مزخرفات روانپزشکی، بدون غم و اندوه در مورد نظریه ها و دیگر لوازم نویسنده داستان
[ترجمه ترگمان]نه چرت و پرت و نه مزخرفاتی که درباره نظریه های نویسنده و سایر وسایل نویسنده داستان های تخیلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Meanwhile, those who observed the jumbo jet exploding say they still have vivid memories.
[ترجمه گوگل]در همین حال، کسانی که انفجار جامبو جت را مشاهده کردند، می گویند که هنوز خاطرات روشنی دارند
[ترجمه ترگمان]در خلال این مدت، کسانی که جت jumbo را دیده بودند، می گویند هنوز خاطرات واضحی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. S. -made Stinger anti-aircraft missile could have downed the jumbo jet.
[ترجمه گوگل]موشک ضدهوایی استینگر ساخت اس می توانست جت جامبو را ساقط کند
[ترجمه ترگمان]موشک ضد هوایی استینگر در وزیرستان جنوبی می توانست جت jumbo را به پایان برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Even eating a jumbo burrito he looked good.
[ترجمه گوگل]او حتی با خوردن یک بوریتو هم خوب به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان] حتی خوردن \"بوریتو\" ها هم خوب به نظر میومد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And eggs of Jumbo size may often be found in large supermarkets.
[ترجمه گوگل]و تخم مرغ هایی با اندازه جامبو اغلب در سوپرمارکت های بزرگ یافت می شود
[ترجمه ترگمان]و همچنین ممکن است در سوپرمارکت های خیلی بزرگ تخم مرغ پیدا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درشت (اسم)
lump, jumbo

ادم تنومند و بدقواره (اسم)
jumbo

جانور غولاسا (اسم)
jumbo

بزرگ (صفت)
mighty, senior, large, gross, great, numerous, extra, head, adult, major, big, dignified, grand, voluminous, extensive, massive, enormous, grave, majestic, bulky, eminent, lofty, egregious, immane, jumbo, king-size, sizable, sizeable, walloping

تخصصی

[زمین شناسی] ارابه مته بر- داربست متحرک، درشت، بزرگ، آدم تنومند و بدقواره، جانور غول آسا

انگلیسی به انگلیسی

• something that is very large (person, animal, thing, etc.)
giant, huge, extremely large
jumbo means very large; used especially in advertising.
a jumbo or a jumbo jet is a type of large wide-bodied jet aeroplane; an informal use.

پیشنهاد کاربران

در زبانهای باستانی پارسی ولری واژه کهن وآریایی�گامپو، gampoo� به معنی درشت هیکل، تنومند، غول پیکر وعظیم الجثه است. این واژه وارد زبانهای اروپایی ( انگلیسی، . . . ) شده وبه صورت�جامبوjumbo�در زبان انگلیسی به کار میرود. دراینجا تبدیل رایج گاف به جیم وتبدیل پ به ب را داریم یعنی گامپوgampoo> جامبوjumbo.
خیلی بزرگ
داربست متحرک

بپرس