irrigation

/ˌɪrəˈɡeɪʃn̩//ˌɪrɪˈɡeɪʃn̩/

معنی: ابیاری
معانی دیگر: ابیاری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: irrigational (adj.)
(1) تعریف: the supplying of water to land by man-made means to aid in growing crops.

(2) تعریف: the washing or spraying of a bodily area as part of a medical treatment.

جمله های نمونه

1. irrigation canal
نهر آبیاری

2. irrigation channels
کانال های آبیاری

3. an irrigation ditch
مادی،جوی آبیاری

4. contour irrigation
آبیاری کرتی

5. proper irrigation can transform barren lands
آبیاری درست می تواند زمین های بی حاصل را دگرگون کند.

6. partnership in irrigation projects between the states and the federal government
همکاری میان ایالت ها و دولت فدرال در مورد طرح های آبیاری

7. the land is trenched for irrigation
زمین را برای آبیاری زهکشی کرده اند.

8. to dig a ditch for irrigation
برای آبیاری جوی ساختن (یا کندن)

9. treated sewer water is used for irrigation
فاضلاب پالایش شده را برای آبیاری مصرف می کنند.

10. If the irrigation plan goes ahead, it could spell disaster for the birds.
[ترجمه گوگل]اگر طرح آبیاری پیش برود، ممکن است فاجعه ای برای پرندگان به همراه داشته باشد
[ترجمه ترگمان]اگر برنامه آبیاری پیش برود، ممکن است برای پرندگان فاجعه به بار بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Irrigation channels supply the crops with water.
[ترجمه گوگل]کانال های آبیاری آب مورد نیاز محصولات را تامین می کنند
[ترجمه ترگمان]کانال های آبیاری محصولات را با آب تامین می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We used the money to set up an irrigation project.
[ترجمه گوگل]ما از این پول برای راه اندازی یک پروژه آبیاری استفاده کردیم
[ترجمه ترگمان]ما از پول برای راه اندازی یک پروژه آبیاری استفاده کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The agricultural land is hilly and the irrigation poor.
[ترجمه گوگل]زمین کشاورزی تپه ای است و آبیاری ضعیف است
[ترجمه ترگمان]زمین کشاورزی تپه ای است و آبیاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There the irrigation canal links up with the reservoir.
[ترجمه گوگل]در آنجا کانال آبیاری به مخزن متصل می شود
[ترجمه ترگمان]در آنجا کانال آبیاری با مخزن برقرار شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Irrigation has increased the area of cultivable land.
[ترجمه گوگل]آبیاری سطح زمین قابل کشت را افزایش داده است
[ترجمه ترگمان]آبیاری زمین های قابل کشت را افزایش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. You get a little extra for irrigation and you can grow some grass on it.
[ترجمه گوگل]برای آبیاری کمی اضافی می گیرید و می توانید روی آن علف بکارید
[ترجمه ترگمان]برای آبیاری کمی بیشتر نیاز دارید و می توانید روی آن مقداری علف بکارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ابیاری (اسم)
irrigation

تخصصی

[عمران و معماری] آبیاری
[زمین شناسی] آبیاری
[خاک شناسی] آبیاری
[آب و خاک] آبیاری

انگلیسی به انگلیسی

• act or process of artificially supplying an area land with water; application of liquid to a part of the body to cleanse or disinfect (medicine)

پیشنهاد کاربران

[پزشکی] شستشو: شستشوی یک لوله، حفره و یا یک ناحیه با یک مایع
توانبخشی
The new penal and irrigation systems
سیستم های جدید تنبیهی و توانبخشی
irrigation ( کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات )
واژه مصوب: آبیاری
تعریف: استفادۀ سازمان‏یافته از آب ‏در کشاورزی برای تولید گیاه
شستشو
آبیاری
آب پاشیدن
در اقسام سرم های سدیم کلرید و مشابه به محلول شستشو گفته می شود
شستشو ( در دندان پزشکی محل جراحی را شستشو می دهند و از این کلمه استفاده می شه )

بپرس