irrelevancy

/ɪˈreləvənsi//ɪˈreləvənsi/

معنی: نا مربوطی، بی ربطی
معانی دیگر: irrelevance بی ربطی، نامناسبی

جمله های نمونه

1. He tossed irrelevancies into our serious discussion.
[ترجمه گوگل]او موارد بی ربطی را وارد بحث جدی ما کرد
[ترجمه ترگمان]او irrelevancies را به بحث جدی مان انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Why was he wasting her time with these irrelevancies?
[ترجمه گوگل]چرا وقت او را با این بی ربطی ها تلف می کرد؟
[ترجمه ترگمان]چرا وقتش را با این irrelevancies تلف می کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Combat Ready is solid information - with no padding or irrelevancies.
[ترجمه گوگل]Combat Ready اطلاعات محکمی است - بدون بالشتک یا بی ربط
[ترجمه ترگمان]مبارزه آماده است - اطلاعات محکم - بدون هیچ padding یا irrelevancies
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Let us ignore these irrelevancies.
[ترجمه گوگل]بیایید این بی ربطی ها را نادیده بگیریم
[ترجمه ترگمان]بیا این irrelevancies رو نادیده بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We must also divert money from the expensive irrelevancies of poster campaigns and media triumphalism towards full-time agencies and local party-building.
[ترجمه گوگل]ما همچنین باید پول را از بی ربطی های پرهزینه کمپین های پوستر و پیروزی رسانه ای به سمت آژانس های تمام وقت و حزب سازی محلی سوق دهیم
[ترجمه ترگمان]ما همچنین باید از هزینه گران تبلیغات پوستر و رسانه های گروهی به سمت ادارات تمام وقت و ساختمان محلی استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her beauty is not a frivolous irrelevancy but a touchstone to a full life.
[ترجمه گوگل]زیبایی او یک بی ربطی بیهوده نیست، بلکه سنگ محک برای یک زندگی کامل است
[ترجمه ترگمان]زیبایی اش نه تنها یک سنگ محک است بلکه یک سنگ محک است تا یک زندگی کامل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The design objective of irrelevancy between the software and the specific instrument resource is achieved with the design method of using database and reasonable verification flow.
[ترجمه گوگل]هدف طراحی عدم ربط بین نرم افزار و منبع ابزار خاص با روش طراحی استفاده از پایگاه داده و جریان تأیید منطقی به دست می آید
[ترجمه ترگمان]هدف طراحی of بین نرم افزار و ابزار خاص ابزار با روش طراحی استفاده از پایگاه داده و جریان تایید منطقی بدست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That I am trapped in this particular irrelevancy is never more apparent to me than when I am home.
[ترجمه گوگل]این که در این بی ربطی خاص گرفتار شده ام، هرگز بیشتر از زمانی که در خانه هستم برایم آشکار نیست
[ترجمه ترگمان]اینکه من در این حالت خاص گیر افتاده ام، هرگز برای من واضح نیست تا وقتی که در خانه هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But stretch a topic too far and usually it will collapse into irrelevancy.
[ترجمه گوگل]اما یک موضوع را بیش از حد طولانی کنید و معمولاً به بی ربطی تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]اما یک موضوع را خیلی دور نگه دارید و معمولا به irrelevancy تبدیل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In recent centuries, there are three viewpoints on the argument about how Feuerbach affected Marx. They are "the equation theory", "the irrelevancy theory" and "the link theory".
[ترجمه گوگل]در قرون اخیر، سه دیدگاه در مورد این بحث وجود دارد که فویرباخ چگونه مارکس را تحت تأثیر قرار داد آنها «نظریه معادله»، «نظریه بی ربط بودن» و «نظریه پیوند» هستند
[ترجمه ترگمان]در قرن های اخیر، سه دیدگاه درباره چگونگی تاثیر Feuerbach بر مارکس وجود دارد آن ها \"نظریه معادله\"، \"نظریه irrelevancy\" و \"نظریه لینک\" هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But the same trends that are dragging Europe into irrelevancy are impacting Canada and the US as well .
[ترجمه گوگل]اما همان روندهایی که اروپا را به بی ربطی می کشاند، کانادا و ایالات متحده را نیز تحت تأثیر قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]اما همان گرایش ها که اروپا را به irrelevancy کشانده اند، بر کانادا و ایالات متحده تاثیر می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Seen mostly as a counterweight to Moscow for 20 years, China seemed a giant irrelevancy after the demise of the Soviet Union.
[ترجمه گوگل]پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، چین عمدتاً به عنوان وزنه‌ای در برابر مسکو برای 20 سال دیده می‌شد
[ترجمه ترگمان]چین پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یک وزنه counterweight به مدت ۲۰ سال به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Hence, despite the story was not listed in the Chinese translated Agama Sutra; it was consistent with the teaching of "Seniority irrelevancy".
[ترجمه گوگل]از این رو، با وجود این که داستان در آگاما سوترا ترجمه شده چینی ذکر نشده است با آموزش "بی ربط بودن ارشدیت" مطابقت داشت
[ترجمه ترگمان]از این رو، با وجود این که این داستان در زبان چینی \"Agama Sutra\" ذکر نشده است، با آموزه های \"Seniority irrelevancy\" سازگار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You can die as a stateless person and there is no record of your death because you do not exist, and therefore your death is an irrelevancy.
[ترجمه گوگل]شما می توانید به عنوان یک فرد بدون تابعیت بمیرید و هیچ سابقه ای از مرگ شما وجود ندارد، زیرا شما وجود ندارید، و بنابراین مرگ شما بی ربط است
[ترجمه ترگمان]شما می توانید به عنوان یک فرد بدون تابعیت زندگی کنید و هیچ سابقه ای از مرگ تان وجود ندارد چون وجود ندارد و بنابراین مرگ شما یک irrelevancy است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نا مربوطی (اسم)
absurdity, irrelevance, irrelevancy

بی ربطی (اسم)
impertinence, irrelevance, irrelevancy

تخصصی

[حقوق] بی ارتباط بودن، بی اهمیت بودن

انگلیسی به انگلیسی

• lack of relevancy; something irrelevant
you can refer to a fact, activity, or institution that you think has no useful purpose as an irrelevancy; a formal word.

پیشنهاد کاربران

مسائل نامربوط
Why you alway try to introduce Such irrelevancies into our discussions?! Please do not ramble from one point to another
چرا انقدر همیشه سعی داری مسائل نامربوط رو وارد بحث کنی؟! لطفا از این شاخه به اون شاخه نپر

بپرس