introvert

/ˈɪntroˌvərt//ˌɪntrəˈvɜːt/

معنی: خویشتن گرای، شخصی که متوجه بباطن خود است، بسوی درون کشیدن، بخود متوجه کردن
معانی دیگر: (روان شناسی) درون گرا شدن، درون گرایی کردن، به طرف درون خم کردن، درون خم کردن، درون خماندن، (جانور شناسی) درون برگشته کردن، درون پیچیدن، درون پیچیده کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: someone who tends to pay more attention to his or her own thoughts and feelings than to other people or subjects. (Cf. extrovert.)
متضاد: extrovert

(2) تعریف: (informal) someone who is shy.
متضاد: extrovert
صفت ( adjective )
• : تعریف: characterized by introversion.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: introverts, introverting, introverted
مشتقات: introverted (adj.)
• : تعریف: to turn inward.

- He introverted his anger, blaming himself.
[ترجمه سولماز تفضلی] او خشم خود را فرو خورد و خود را سرزنش کرد.
|
[ترجمه گوگل] او خشم خود را درونگرا کرد و خود را سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان] او خود را سرزنش می کرد و خود را سرزنش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He was described as an introvert, a reserved man who spoke little.
[ترجمه محدثه پولادی] او به عنوان یه درونگرا توصیف شده بود، یه مرد تودار که خیلی کم حرف میزند.
|
[ترجمه گوگل]او را فردی درونگرا، مردی محجوب و کم حرف توصیف می کردند
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک فرد درون گرا، مرد تودار که کمی حرف می زد، توصیف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The music students here are a very introvert lot.
[ترجمه محدثه پولادی] موسیقی آموزانِ اینجا، بسیار درونگرا هستند.
|
[ترجمه گوگل]دانشجویان موسیقی اینجا بسیار درونگرا هستند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان موسیقی در اینجا بسیار درون گرا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. That young man is an introvert.
[ترجمه محدثه پولادی] آن مرد جوان، درونگراست.
|
[ترجمه گوگل]آن مرد جوان درونگرا است
[ترجمه ترگمان]آن مرد جوان یک فرد درونگرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I an introvert and introverts get drawn in.
[ترجمه محدثه پولادی] من یک درونگرا هستم و درونگرا ها افکارشان را در ذهنشان نگه می دارند.
|
[ترجمه گوگل]من یک درونگرا هستم و درونگراها جذب می شوند
[ترجمه ترگمان]من یک فرد درون گرا و درونگرا هستم که به داخل کشیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Let's take the example of an introvert and an extrovert.
[ترجمه محدثه پولادی] بگذارید مثالی از یک درونگرا و یک برونگرا بگوئیم.
|
[ترجمه گوگل]بیایید یک درونگرا و یک برونگرا را مثال بزنیم
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید مثالی از یک فرد درون گرا و برون گرا بدهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Are you an introvert or an extrovert?
[ترجمه محدثه پولادی] شما برونگرا هستید یا درونگرا؟
|
[ترجمه گوگل]تو درون نگری یا برون نگر؟
[ترجمه ترگمان]آیا شما برون گرا یا برون گرا هستید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This usage makes the extrovert and the introvert seem to stand for opposed personality types.
[ترجمه گوگل]این استفاده باعث می‌شود که برون‌گرا و درون‌گرا به‌نظر تیپ‌های شخصیتی مخالف باشند
[ترجمه ترگمان]این استفاده برون گرایان و درون گرا به نظر می رسد که در مقابل انواع تیپ های شخصیتی ایستاده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I'm a little bit introvert that I don't like talk too much.
[ترجمه محدثه پولادی] من کمی درونگرا هستم که از زیاد حرف زدن خوشم نمیاد.
|
[ترجمه گوگل]من کمی درونگرا هستم که زیاد از حرف زدن خوشم نمی آید
[ترجمه ترگمان]من کمی introvert هستم که زیاد از حرف زدن خوشم نمی اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Unlike his brother Bob, he is an introvert, isn't he?
[ترجمه گوگل]برخلاف برادرش باب، او یک درونگرا است، اینطور نیست؟
[ترجمه ترگمان]برخلاف برادرش باب، او یک فرد درونگرا است، اینطور نیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Their whole thing was an introvert pilgrimage.
[ترجمه گوگل]تمام کارشان یک زیارت درونگرا بود
[ترجمه ترگمان]همه چیز آن ها یک زیارت درون گرا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sensitive and introvert, suspicious person causes obstacle of hypochondriasis sex spirit more easily and happen impotent.
[ترجمه گوگل]افراد حساس و درونگرا و مشکوک باعث ایجاد مانع در ایجاد روحیه جنسی هیپوکندریازیس می شوند و ناتوانی ایجاد می کنند
[ترجمه ترگمان]فرد بدگمان و درون گرا، فرد مشکوکی باعث می شود که روح سکس hypochondriasis به راحتی و به راحتی ناتوان شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For such a recluse and an introvert, this passion for closeness seems odd.
[ترجمه گوگل]برای چنین منزوی و درونگرا، این اشتیاق به نزدیکی عجیب به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]برای چنین a و درون گرا این شور و اشتیاق برای نزدیکی غریب به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He the introvert; Tom the extrovert.
[ترجمه محدثه پولادی] او درونگرا است.
|
[ترجمه گوگل]او درونگرا؛ تام برونگرا
[ترجمه ترگمان]او درون گرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. 'The introvert may shut out the extravert, perhaps while silently nodding, or stop trying to contribute,' she says.
[ترجمه گوگل]او می‌گوید: «درون‌گرا ممکن است برون‌گرا را ببندد، شاید در حالی که بی‌صدا سر تکان می‌دهد، یا از تلاش برای کمک کردن دست بردارد»
[ترجمه ترگمان]او می گوید که فرد درون گرا ممکن است برونگرا را خفه کند اما شاید در حالی که به آرامی سری تکان می دهد و یا تلاش برای مشارکت را متوقف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خویشتن گرای (اسم)
introvert

شخصی که متوجه بباطن خود است (اسم)
introvert

بسوی درون کشیدن (فعل)
introvert

بخود متوجه کردن (فعل)
introvert

انگلیسی به انگلیسی

• one who is inward looking, one who tends to focus on his own thoughts and feelings
turn inwards upon itself; focus on one's own thoughts and feelings (psychology)
an introvert is a person who finds it difficult to talk to people and to make friends because he or she is quiet and shy.

پیشنهاد کاربران

someone who is shy, quiet, and prefers to spend time alone rather than often being with other people
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : introvert / introversion
✅️ صفت ( adjective ) : introverted
✅️ قید ( adverb ) : _
اصلاااا معنی گوشه گیر، منزوی یا خجالتی یا کمرو نمیده!!!!
یعنی درونگرا ( در مقابل برونگرا )
افراد درونگرا به خلوت شخصی و سکوت برای انرژی گرفتن نیاز دارند و جمع های خلوت و آشنا و تفریح های فردی رو ترجیح میدهند
An introvert is a person with qualities of a personality type known as introversion, which means that they feel more comfortable focusing on their inner thoughts and ideas, rather than what's happening externally. They enjoy spending time with just one or two people, rather than large groups or crowds
...
[مشاهده متن کامل]

درون گرا ( ویژگی ها؛ بیشتر مایل و علاقه مند به تمرکز بر افکار و ایده های خود، وقتشان را بیشتر با یک یا دو نفر صرف می کنند )

When you're Rich but introvert
وقتی شما پولداری ولی خودشیفته
Extrovert
🛑 برونگرا
❇️ someone who is active and confident, and who enjoys spending time with other people
مثال:
➡️ Most actors are natural extroverts.
اکثر بازیگران به طور طبیعی برونگرا هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

Introvert
🛑 درونگرا
❇️ someone who is quiet and shy, and does not enjoy being with other people.
مثال:
➡️ Her sister was always more of an introvert.
خواهرش همیشه بیشتر درونگرا بود.
Ambivert
🛑میانگرا
❇️ a person who has a balance of extrovert and introvert features in their personality.
مثال:
➡️ John is an ambivert that likes to go to parties but also enjoys having his alone time.
جان میان گرایی است که دوست دارد به مهمانی برود اما از اوقات تنهایی خود نیز لذت می برد.

introvert ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: درون‏گرا
تعریف: فردی که توجه و هیجان هایش معطوف به خود است
shy خجالتی درون گرا در معنی مجالتی ب shy هممعنی هست ولی دردن گرا معنی اصلیت هست
درونگرا .
درون گرا
درون گرا ( کسی که آرام و ساکت و خجالتی است و از بودن در کنار دیگران لذت نمی برد. )
گوشه گیر
تودار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس