instigation

/ˌɪnstɪˈɡeɪʃn̩//ˌɪnstɪˈɡeɪʃn̩/

معنی: فتنه انگیزی، تحریک، اغوا
معانی دیگر: تحریک، اغوا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of instigating or inciting.

(2) تعریف: encouragement; urging.

- At my instigation he joined the army.
[ترجمه داوود] برای تحریک من، او به ارتش پیوست
|
[ترجمه گوگل] به تحریک من او به ارتش پیوست
[ترجمه ترگمان] با اصرار من به ارتش ملحق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. At Merlin's instigation, Arthur founds the Fellowship of the Round Table.
[ترجمه گوگل]به تحریک مرلین، آرتور انجمن میز گرد را تأسیس کرد
[ترجمه ترگمان]در تحریک (مرلین)، آرتور، انجمن یاران میزگرد را پایه گذاری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Yesterday's riot broke out at the instigation of an unknown politician.
[ترجمه گوگل]شورش دیروز به تحریک یک سیاستمدار ناشناس رخ داد
[ترجمه ترگمان]شورش دیروز به تحریک یک سیاست مدار ناشناس آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The talks are taking place at the instigation of Germany.
[ترجمه گوگل]این مذاکرات به تحریک آلمان انجام می شود
[ترجمه ترگمان]مذاکرات در تحریک آلمان برگزار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. An appeal fund was launched at the instigation of the President.
[ترجمه گوگل]صندوق تجدید نظر به تحریک رئیس جمهور راه اندازی شد
[ترجمه ترگمان]یک صندوق بین المللی به تحریک رئیس جمهور راه اندازی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. At his instigation we conceal the fact from the authorities.
[ترجمه گوگل]به تحریک او ما این واقعیت را از مقامات پنهان می کنیم
[ترجمه ترگمان]به اصرار او ما حقیقت را از مقامات پنهان می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The inquiry was begun at the instigation of a local MP.
[ترجمه گوگل]این تحقیق به تحریک یک نماینده محلی آغاز شد
[ترجمه ترگمان]این تحقیق با تحریک یک نماینده محلی آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was done at his instigation.
[ترجمه گوگل]به تحریک او انجام شد
[ترجمه ترگمان]به بهانه او این کار را انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I came here at the instigation of your letter, believing myself to have secured a position.
[ترجمه گوگل]من به تحریک نامه شما به اینجا آمدم و معتقد بودم که موقعیتی را به دست آورده ام
[ترجمه ترگمان]من به تحریک نامه شما به اینجا آمده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Shepard lied to investigators at the instigation of his direct superior officer.
[ترجمه گوگل]شپرد به تحریک افسر مستقیم مافوق خود به بازرسان دروغ گفت
[ترجمه ترگمان]Shepard به تحریک افسران مافوق خود دروغ گفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Usually enclosure was forced through at the instigation and will of the greater landowners.
[ترجمه گوگل]معمولاً محصور کردن به اجبار و به تحریک و اراده مالکان بزرگتر انجام می شد
[ترجمه ترگمان]معمولا به تحریک و اراده مالکان بزرگ تر محصور می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sprinter Phil Brown began athletics at the instigation of two PE teachers.
[ترجمه گوگل]دوومیدانی فیل براون دو و میدانی را با تحریک دو معلم ورزش آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]فیل براون به تحریک دو معلم PE شروع به ورزش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. At Kukhar's instigation he joined the restaurant as an apprentice chef.
[ترجمه گوگل]به تحریک کوخار، او به عنوان یک آشپز شاگرد به رستوران پیوست
[ترجمه ترگمان]با تحریک Kukhar به رستوران به عنوان شاگرد آشپز به رستوران ملحق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. According to MichelFoucault's theory of discourse instigation, suppression definitely goes to an instigation.
[ترجمه گوگل]بر اساس نظریه تحریک گفتمان میشل فوکو، سرکوب قطعاً به سمت تحریک می رود
[ترجمه ترگمان]با توجه به نظریه MichelFoucault تحریک گفتمان، سرکوبی قطعا به تحریک ادامه خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Thus, in his instigation, they are willing to do the sexual process.
[ترجمه گوگل]بنابراین، در تحریک او، آنها مایل به انجام فرآیند جنسی هستند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، به تحریک او، آن ها مایل به انجام فرآیند جنسی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Instigation is a special mode of criminal act, asas a category in the classification of complicity.
[ترجمه گوگل]تحريك شيوه ويژه فعل مجرمانه است كه در طبقه بندي همدستي مقوله اي است
[ترجمه ترگمان]Instigation یک حالت خاص از فعالیت جنایی است که به عنوان یک مقوله در طبقه بندی مشارکت شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فتنه انگیزی (اسم)
abetment, seduction, instigation, incitement, provocation

تحریک (اسم)
instigation, incitement, persuasion, fret, boil, actuation, stimulation, stimulus, excitation, fomentation, agitation, excitement, animation, inanition, suasion, incitation, snit

اغوا (اسم)
seduction, instigation, sophistication, allurement, enticement, temptation, seducement, incitation, inveiglement

انگلیسی به انگلیسی

• provocation, incitement, stirring up, agitation, urging, prodding

پیشنهاد کاربران

برانگیختگی
تشویق
اغوا. تحریک
he was deported in 1891 for his instigation and support of the protest
مترادف: incitement

بپرس