insomniac

/ˌɪnˈsɑːmniˌæk//ɪnˈsɒmnɪæk/

معنی: شخص بیخواب
معانی دیگر: شخص بیخواب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who has chronic difficulty in getting to sleep.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: afflicted with insomnia.

(2) تعریف: of, concerning, or causing insomnia.

جمله های نمونه

1. She's an insomniac; she only sleeps for two or three hours a night.
[ترجمه گوگل]او یک بی خوابی است او فقط دو یا سه ساعت در شب می خوابد
[ترجمه ترگمان]او یک insomniac، فقط دو یا سه ساعت در شب می خوابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I'm an incurable insomniac so I get a lot of my work done while the world sleeps.
[ترجمه گوگل]من یک بی خواب غیرقابل درمان هستم، بنابراین بسیاری از کارهایم را در حالی که دنیا در خواب است انجام می دهم
[ترجمه ترگمان]من یک آدم غیرقابل درمان نشدنی هستم، پس وقتی دنیا به خواب می رود، کاره ای زیادی انجام می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The insomniac Proust wilfully obliged others to accommodate themselves to the bizarre hours he kept.
[ترجمه گوگل]پروست بی خواب، عمداً دیگران را ملزم می کرد تا خود را با ساعات عجیبی که او نگه می داشت، تطبیق دهند
[ترجمه ترگمان]The که به زحمت به هوش آمده بود، دیگران را مجبور کرده بود که خود را به ساعات عجیب و غریبی که در آن زندگی می کرد، سرگرم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It allows an insomniac who can not get exposure to sunlight to still benefit from the regulating effects of ultraviolet rays.
[ترجمه گوگل]این به افراد بی خوابی که نمی توانند در معرض نور خورشید قرار بگیرند، اجازه می دهد تا همچنان از اثرات تنظیم کننده اشعه ماوراء بنفش بهره مند شوند
[ترجمه ترگمان]این کار به یک insomniac اجازه می دهد که در معرض نور خورشید قرار نگیرد و هنوز هم از اثرات تنظیم اشعه ماورا بنفش سود ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I was a terrible insomniac when I was a teenager, but never on account of cockroaches.
[ترجمه گوگل]من در نوجوانی یک بی خواب وحشتناک بودم، اما هرگز به خاطر سوسک ها
[ترجمه ترگمان]وقتی نوجوان بودم، من دچار بی خوابی وحشتناکی شدم، اما هیچ وقت به خاطر سوسک نبودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I'm an insomniac and I had just fallen asleep.
[ترجمه گوگل]من یک بی خوابی هستم و تازه خوابم برده بود
[ترجمه ترگمان]من an و تازه خوابم برده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In its final incarnation, "Insomniac" contains twelve songs in English and three in Spanish.
[ترجمه گوگل]در تجسم نهایی خود، "Insomniac" شامل دوازده آهنگ به زبان انگلیسی و سه آهنگ به زبان اسپانیایی است
[ترجمه ترگمان]در آخرین تجسم آن، \"insomniac\" شامل دوازده آهنگ در زبان انگلیسی و سه آهنگ در زبان اسپانیایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The word insomniac was the first that came to mind when I was trying to come up with a suitable title for the album.
[ترجمه گوگل]کلمه بی خوابی اولین کلمه ای بود که وقتی می خواستم عنوان مناسبی برای آلبوم بیابم به ذهنم رسید
[ترجمه ترگمان]کلمه insomniac اولین کسی بود که وقتی سعی می کردم عنوان مناسبی برای آلبوم پیدا کنم، به ذهنم خطور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Ron Artest is dyslexic, agnostic, and an insomniac.
[ترجمه گوگل]ران آرتست نارساخوان، آگنوستیک و بی خواب است
[ترجمه ترگمان]ران Artest مبتلا به نارساخوانی، agnostic، و an است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And the thrilling fever of the insomniac.
[ترجمه گوگل]و تب هیجان انگیز بی خوابی
[ترجمه ترگمان]و آن هم تب thrilling که در او insomniac بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Effective nursing-intervention and individual general-nursing to the insomniac, enhance the patient's consciousness to the health sleeping, accordingly, to enhance the quality of sleeping.
[ترجمه گوگل]مداخلات مؤثر پرستاری و پرستاری عمومی فردی برای افراد بی خواب، هوشیاری بیمار را نسبت به خواب سالم افزایش می دهد و بر این اساس کیفیت خواب را افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]مراقبت موثر از پرستار و مراقبت عمومی از the، آگاهی بیمار را به وضعیت سلامت، خواب، و بر طبق آن، افزایش کیفیت خواب، افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective To investigate psychosomatic health with insomniac patients, for offering scientific and effective psychical nursing intervention .
[ترجمه گوگل]هدف بررسی سلامت روان تنی بیماران بی خواب به منظور ارائه مداخلات علمی و موثر پرستاری روانی
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیق در مورد سلامت روان - تنی بیماران insomniac، ارایه تحقیقات علمی و روانی موثر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An insomniac who has the face of "Chucky, " he's also funny and self-deprecating, telling such stories as George Seifert balling him out for sharpening the famed 49ers coach's playwriting pencils.
[ترجمه گوگل]یک فرد بی خواب که چهره "چاکی" را دارد، او همچنین خنده دار است و خود را تحقیر می کند و داستان هایی از جمله جورج سیفرت را تعریف می کند که او را به خاطر تیز کردن مدادهای نمایشنامه نویسی مربی مشهور 49ers به ​​دام انداخت
[ترجمه ترگمان]مردی که مبتلا به \"Chucky\" است، که چهره \"Chucky\" (Chucky)را دارد، او نیز مضحک و ازخودراضی است و داستان هایی را نقل می کند که جورج Seifert او را به خاطر شارپ کردن ۴۹ مداد معروف \"ers ers\"، به سوی او پرتاب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Insomniac bears are roaming the forests of southwestern Siberia scaring local people as the weather stays too warm for the animals to fall into their usual winter slumber.
[ترجمه گوگل]خرس‌های بی‌خوابی در جنگل‌های جنوب غربی سیبری پرسه می‌زنند و مردم محلی را می‌ترسانند، زیرا هوا خیلی گرم است که حیوانات به خواب زمستانی معمول خود نمی‌رسند
[ترجمه ترگمان]خرس های قطبی در جنگل های جنوب غربی سیبری پرسه می زنند و مردم محلی را ترساند، چرا که هوا برای حیوانات بسیار گرم است که به خواب زمستانی معمول خود بیفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شخص بیخواب (اسم)
insomniac

انگلیسی به انگلیسی

• person who is unable get enough sleep
an insomniac is a person who finds it difficult to sleep.

پیشنهاد کاربران

بی خواب ( اسم ) : فردی که بی خوابی دارد
Someone who cannot sleep easily

بپرس