inscription

/ˌɪnˈskrɪpʃn̩//ɪnˈskrɪpʃn̩/

معنی: کتیبه، نوشته، نقش، ثبت، نوشته خطی
معانی دیگر: برنوشت، درنوشت (به ویژه بر سنگ یا فلز)، (به صورت کنده کاری نوشته شده) سنگ نوشت، برنگاشت، کنده کاری، (هر چیز نوشته شده بر روی سنگ یا فلز یا چوب و غیره) برنوشته، درنوشته، سنگ نوشته، (در اول کتاب) سپاسنامه و امضا، تقدیم نامه، سپاس نویسه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: inscriptional (adj.), inscriptive (adj.)
(1) تعریف: something that is inscribed, such as words on a monument.
مشابه: legend

(2) تعریف: the act of inscribing.

(3) تعریف: a short dedication or message, usu. with a signature, as on a book or picture given to someone.
مشابه: motto

جمله های نمونه

1. the inscription of the names of the dead on the memorial tablet
حک نام کشته شدگان بر لوحه ی یادبود

2. the inscription on the first page of the book was brief and beautiful
سپاس نامه ی صفحه ی اول کتاب کوتاه و زیبا بود.

3. he scrutinized the bisotoon inscription
او کتیبه ی بیستون را با دقت خواند.

4. The monument carries the inscription: "To the fallen in two world wars".
[ترجمه گوگل]این بنای تاریخی دارای کتیبه است: "به کشته شدگان در دو جنگ جهانی"
[ترجمه ترگمان]این بنای یادبود عبارت است از: \"در دو جنگ جهانی\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The inscription has worn away and can no longer be read.
[ترجمه گوگل]کتیبه فرسوده شده و دیگر قابل خواندن نیست
[ترجمه ترگمان]نوشته روی آن فرسوده شده است و دیگر نمی تواند خوانده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The monumental inscription is scarcely readable.
[ترجمه گوگل]کتیبه یادبود به ندرت قابل خواندن است
[ترجمه ترگمان]The بزرگ به سختی قابل خواندن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Time and weather had long ago effaced the inscription on the monument.
[ترجمه گوگل]زمان و آب و هوا مدت‌ها پیش کتیبه این بنا را از بین برده بود
[ترجمه ترگمان]زمان و هوا مدت ها پیش نوشته را روی بنای یادبود محو کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The simple inscription on her grave reads: 'She sleeps in peace.
[ترجمه گوگل]کتیبه ساده روی قبر او چنین است: "در آرامش می خوابد
[ترجمه ترگمان]کتیبه ساده ای که روی قبرش نوشته شده نوشته شده: او در صلح می خوابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. No one could penetrate the meaning of the inscription.
[ترجمه گوگل]هیچ کس نتوانست به معنای کتیبه نفوذ کند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی توانست معنی آن نوشته را درک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A Latin inscription had been carved on the lid of the box.
[ترجمه گوگل]روی درب جعبه یک کتیبه لاتین حک شده بود
[ترجمه ترگمان]یک نوشته لاتین روی در جعبه حکاکی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There was an inscription in Chinese characters over the arch.
[ترجمه گوگل]روی طاق کتیبه ای به حروف چینی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در بالای آن یک نوشته در شخصیت های چینی نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There's an inscription in the front of the book.
[ترجمه گوگل]کتیبه ای در جلوی کتاب وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک نوشته در جلو کتاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He chiselled an inscription on the marble.
[ترجمه گوگل]او کتیبه ای روی سنگ مرمر تراشید
[ترجمه ترگمان]روی مرمر نوشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The tour guide pointed out the inscription that runs round the inside of the dome.
[ترجمه گوگل]راهنمای تور به کتیبه ای که دور داخل گنبد کشیده شده است اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]راهنمای تور به کتیبه نشان داد که در داخل گنبد می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کتیبه (اسم)
coping, inscription, cornice, epigraph, frieze

نوشته (اسم)
record, deposition, writing, opus, inscription, epigraph, manuscript, writ, scrip, paperwork

نقش (اسم)
figure, stamp, designation, role, pattern, impress, inscription, legend

ثبت (اسم)
entry, record, notation, roll, recording, inscription, registration, write-in

نوشته خطی (اسم)
inscription

تخصصی

[عمران و معماری] سنگنبشته - کتیبه

انگلیسی به انگلیسی

• act of writing or inscribing; dedication of a book or work of art
an inscription is words that are written or carved on something.

پیشنهاد کاربران

فیلمنامه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : inscribe
✅️ اسم ( noun ) : inscription
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
کتیبه
a writing carved on stone
کتیبه
words that are written on or cut into a surface
◀️The painting had an inscription that read, “To my loving wife. ”
◀️the inscription on a stone monument
برنگاشت
لوح
کتیبه
متن نقر شده بر سنگ
سنگ نوشته، سنگ نبشته، سنگ نگاره، سنگ نگاشته
حکاکی کردن
در فیبرهای نوری: برای تغییر ضریب شکست در مرکز یا هسته فیبر نوری از روش های مختلف از جمله حکاکی کردن با لیزر به عنوان مثال توری براگ استفاده می شود.
نقش

بپرس