inlay

/ˈɪnˌle//ˌɪnˈleɪ/

معنی: خاتم کاری، طلاکوبی، چیز زرنشان، در چیزی کار گذاشتن، خاتم کاری کردن، گوهر نشان کردن، اراستن، منبت کاری کردن، نشاندن
معانی دیگر: (رجوع شود به: inlaid) مرصع کردن، خاتم (کاری) کردن، آب نقره دادن، (دندان پزشکی) پرکردگی قالبی دندان، vt : نشاندن، بازر یاگوهر اراستن، n : چیز زرنشان

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: inlays, inlaying, inlaid
(1) تعریف: to set pieces of (wood, metal, ivory, or the like) into a surface to form an ornamental design.

(2) تعریف: to decorate (something) by setting pieces, usu. in a contrasting material or pattern, into its surface.
اسم ( noun )
مشتقات: inlayer (n.)
(1) تعریف: pieces of material set into a surface to form an ornamental design or decoration.

(2) تعریف: a design or decoration formed by such material.

(3) تعریف: a tooth filling that is shaped to the cavity and then cemented into place.

جمله های نمونه

1. The table was decorated with gold inlay.
[ترجمه گوگل]میز با منبت طلا تزئین شده بود
[ترجمه ترگمان]روی میز به سمت تزیین طلا تزیین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. To do the Inlay shot required mixing film footage of the city with live action of the Doctor's party.
[ترجمه گوگل]برای انجام شات Inlay نیاز به ترکیب فیلم های شهر با اکشن زنده مهمانی دکتر داشت
[ترجمه ترگمان]برای انجام این کار، فیلم های ضبط شده از شهر را با اقدام زنده گروه دکتر، مورد هدف قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But domestic social pressures, with their own inlay of politics, are generally more powerful.
[ترجمه گوگل]اما فشارهای اجتماعی داخلی، با ضمائم خاص خود در سیاست، عموماً قدرتمندتر هستند
[ترجمه ترگمان]اما فشارهای اجتماعی داخلی، با inlay از سیاست، به طور کلی قدرتمندتر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The inlay depicts intricate little scenes, including a group playing backgammon and another group with a tray of drinks.
[ترجمه گوگل]این منبت صحنه های کوچک پیچیده ای را به تصویر می کشد، از جمله گروهی که در حال بازی تخته نرد و گروهی دیگر با سینی نوشیدنی هستند
[ترجمه ترگمان]این inlay صحنه های کوچک و ظریفی را به تصویر می کشد، از جمله گروهی که تخته نرد بازی می کنند و یک گروه دیگر با یک سینی نوشیدنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The dazzling inlay of precious stones was long ago picked out with daggers.
[ترجمه گوگل]منبت خیره کننده سنگ های قیمتی مدت ها پیش با خنجر انتخاب شده بود
[ترجمه ترگمان]معدن سنگ قیمتی که از سنگ های قیمتی آن را پوشانده بود، مدت ها پیش با خنجر پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Prominent strips of inlay were left unfinished; awkward patches of pink sandstone intrude into the glistening white of the dome.
[ترجمه گوگل]نوارهای برجسته خاتم ناتمام رها شد تکه های ناجور ماسه سنگ صورتی به سفیدی درخشان گنبد نفوذ می کند
[ترجمه ترگمان]رشته های برجسته ای که در آن جا به جا مانده بود ناتمام مانده بود؛ لکه های زشت از سنگ های صورتی که به درون گنبد براق گنبد وارد می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A gaze, cool as the round marble inlay of a chair back.
[ترجمه گوگل]نگاهی خنک مانند سنگ مرمر گرد پشتی صندلی
[ترجمه ترگمان]یک نگاه، به سردی سنگ مدور سنگی که بر پشتی صندلی قرار داشت، سرد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The guitar has a mother-of-pearl inlay on its fret board.
[ترجمه گوگل]این گیتار دارای یک منبت مرواریدی روی تخته فرت است
[ترجمه ترگمان]این گیتار یک مروارید به نام مادر - of را دارد که روی تخته fret کار گذاشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The role of post - inlay oily sludge must be run through all stages.
[ترجمه گوگل]نقش لجن روغنی پست خاتم باید در تمام مراحل اجرا شود
[ترجمه ترگمان]نقش رسوبات روغنی پس از حرکت باید در تمام مراحل اجرا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The 18 - 8 inlay is not required for graphite gaskets.
[ترجمه گوگل]اینله 18 - 8 برای واشرهای گرافیتی مورد نیاز نیست
[ترجمه ترگمان]این inlay برای gaskets گرافیتی مورد نیاز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Each medal has a jade inlay, a flat jade disk with a hole in the center.
[ترجمه گوگل]هر مدال دارای یک منبت یشم، یک صفحه یشم تخت با یک سوراخ در مرکز است
[ترجمه ترگمان]هر مدال یک یشم سبز دارد که یک هارد دیسک یشم سبز دارد و حفره ای در مرکز آن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This article from the RFID inlay structure, biomaterials, cost concerns, and so sections rfsc.
[ترجمه گوگل]این مقاله از ساختار RFID inlay، بیومواد، نگرانی های هزینه، و غیره بخش rfsc است
[ترجمه ترگمان]این مقاله از ساختار inlay RFID، biomaterials، نگرانی های هزینه و بخش های مختلف استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Summing-up the art characteristic of the inlay pattern by the method of the Iconology and the semeiology, and unscrambled the composing rules in details.
[ترجمه گوگل]خلاصه كردن ويژگي هنر نقش منبت به روش شمايل شناسي و نشانه شناسي و در هم آميختگي قواعد تاليف به جزئيات
[ترجمه ترگمان]جمع بندی مشخصه هنر الگوی حرکتی را با استفاده از روش of و semeiology، و تنظیم قوانین ترکیب بندی در جزئیات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Semi - precious stones were used for inlay ornamentation.
[ترجمه گوگل]برای تزیین منبت از سنگ های نیمه قیمتی استفاده می شد
[ترجمه ترگمان]سنگ های نیمه گرانبها برای تزیین زیور آلات به کار می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خاتم کاری (اسم)
inlay

طلاکوبی (اسم)
inlay

چیز زرنشان (اسم)
inlay

در چیزی کار گذاشتن (فعل)
inlay

خاتم کاری کردن (فعل)
inlay

گوهرنشان کردن (فعل)
inlay

اراستن (فعل)
range, blazon, habit, trim, adorn, decorate, primp, illustrate, apparel, groom, titivate, attire, bedeck, prettify, smarten, bedight, ornament, grace, brave, arrange, fettle, line, equip, array, rank, tidy, perk, deck, inlay, prim, clothe, endue, embroider, prune, stud, indue

منبت کاری کردن (فعل)
carve, inlay

نشاندن (فعل)
seat, embed, infix, set, imprint, imbed, immigrate, push, enchase, inlay, set down, stud

تخصصی

[سینما] درهم گذاری
[عمران و معماری] ترصیعکاری - منبتکاری

انگلیسی به انگلیسی

• material inserted into a surface to form decorative designs; decorative design created by the insertion of different materials into a surface; type of filling for a tooth (dentistry)
insert decorative materials into a surface; ornament by inserting layers of decorative materials into a surface
an inlay is a design or pattern on an object which is made by putting materials such as wood, gold, or silver into the surface of the object.
an inlay is also a substance such as gold or porcelain which is used by dentists to fill a damaged tooth.
to inlay an object with a substance means to put a design or pattern made from that substance into its surface.

پیشنهاد کاربران

inlay ( پیوند )
واژه مصوب: دَرنشانده
تعریف: ماده ای، مانند استخوان یا پوست، که در فرایند پیوند یا کاشت درون بافت آسیب دیده جای گیر می شود
حاشیه سازی ( سند، مدرک )
ترصیع ( گوهر نشانی )

بپرس