injury

/ˈɪndʒəri//ˈɪndʒəri/

معنی: صدمه، ضرر، اسیب
معانی دیگر: (صدمه ی بدنی یا روحی) آسیب، گزند، آزار، زخم، توهین، خوارداشت، (عمل زیان آور به مال یا شهرت و غیره) زیان، لطمه، خسارت، اجحاف، ستم، ناروا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: injuries
(1) تعریف: any damage or wrong that causes hardship or suffering.
مترادف: hurt, wound
مشابه: affront, damage, detriment, disservice, evil, harm, sore, trauma, wrong

(2) تعریف: a particular instance of harm, esp. physical; wound.
مترادف: wound
مشابه: bruise, contusion, cut, gash, harm, hurt, insult, laceration, lesion, scrape, scratch, sore, stab, trauma

(3) تعریف: in law, any wrongful act done to another.
مترادف: wrong
مشابه: abuse, calumny, defamation, disservice, enormity, grievance, injustice, libel, malfeasance, misdeed, slander, tort

جمله های نمونه

1. an injury ruled him out for the game
صدمه ی بدنی شرکت او در مسابقه را غیر ممکن کرد.

2. soon his injury mended
جراحات او به زودی شفا یافت.

3. . . . with consequent injury to the men's morale and efficiency
. . . با لطمه ی بعدی به روحیه ی افراد و کارایی آنان

4. add insult to injury
علاوه بر آسیب رساندن توهین هم کردن

5. do oneself an injury
به خود صدمه زدن،به خود آسیب رساندن

6. he sustained a foot injury
پایش آسیب دید.

7. the release of her injury claims came as a great surprise
انصراف او از ادعای خسارت بسیار غیر مترقبه بود.

8. to add insult to injury
علاوه بر آسیب رساندن توهین هم کردن،صدمه زدن و اهانت هم کردن

9. he was hobbled by an ankle injury
صدمه به مچ پا او را شل کرده بود.

10. he was sidelined by a bodily injury
به خاطر صدمه ی بدنی از شرکت محروم شد.

11. i take it as a personal injury
من آن را توهین شخصی تلقی می کنم.

12. she released all claims regarding personal injury
در مورد صدمه ای که به او وارد شده بود صرفنظر کرد.

13. He made a remarkable recovery from a shin injury.
[ترجمه گوگل]او پس از مصدومیت از ناحیه ساق پا بهبود قابل توجهی پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]از زخم ساق پا بهبود قابل توجهی به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Injury threatened to wreck his sporting career.
[ترجمه امین جهانگرد] مصدومیت حرفه ورزشیش و تهدید کرد
|
[ترجمه گوگل]آسیب دیدگی حرفه ورزشی او را تهدید می کرد
[ترجمه ترگمان]Injury تهدید کرد که حرفه ورزشی او را ویران خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Cried enough, you will go, injury will be good.
[ترجمه گوگل]به اندازه کافی گریه کردی، می روی، مصدومیت خوب می شود
[ترجمه ترگمان]همین کافی است که بروی، جراحت هم خوب خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I take it as a personal injury.
[ترجمه گوگل]من آن را یک آسیب شخصی می دانم
[ترجمه ترگمان]من اینو به عنوان یه زخم شخصی تلقی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Webster has not played since suffering a hamstring injury in the opening game.
[ترجمه گوگل]وبستر از زمانی که در بازی افتتاحیه از ناحیه همسترینگ آسیب دید، بازی نکرده است
[ترجمه ترگمان]وبستر از آن زمان که مبتلا به جراحت hamstring ران در بازی افتتاحیه است، بازی نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The injury jinx has struck Real Madrid.
[ترجمه گوگل]جراحت آسیب دیدگی رئال مادرید را درنوردیده است
[ترجمه ترگمان]طلسم صدمه و صدمه به ریال مادرید اصابت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. He avoided the draft because of a foot injury.
[ترجمه گوگل]او به دلیل آسیب دیدگی از پا اجتناب کرد
[ترجمه ترگمان]او به دلیل جراحت پا از این پیش نویس خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. A knee injury forced her to withdraw from the competition.
[ترجمه گوگل]آسیب دیدگی زانو او را مجبور به کناره گیری از مسابقات کرد
[ترجمه ترگمان]جراحت زانو او را وادار به کناره گیری از مسابقه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. If the truth is a kind of injury, please choose to lie. If the injury is a lie, please choose the silent. If silent is one kind of injury, please choose to leave.
[ترجمه گوگل]اگر حقیقت نوعی آسیب است، لطفا دروغ را انتخاب کنید اگر جراحت دروغ است، لطفا ساکت را انتخاب کنید اگر سکوت یکی از انواع آسیب است، لطفاً ترک را انتخاب کنید
[ترجمه ترگمان]اگر حقیقت نوعی آسیب است، لطفا انتخاب کنید که دروغ بگویید اگر جراحت یک دروغ است، لطفا سکوت را انتخاب کنید اگر سکوت یک نوع آسیب باشد، لطفا انتخاب کنید که آنجا را ترک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صدمه (اسم)
indemnity, hurt, shock, harm, maim, concussion, injury, disservice, displeasure, scathe

ضرر (اسم)
loss, evil, forfeiture, hurt, damage, harm, prejudice, disadvantage, injury, detriment, wound

اسیب (اسم)
hurt, damage, mar, inconvenience, harm, strain, lesion, injury, trauma, teen, tort

تخصصی

[فوتبال] صدمه-آسیب
[بهداشت] آسیب

انگلیسی به انگلیسی

• hurt; wound; harm, damage; insult, offense
an injury is damage done to a person's body.

پیشنهاد کاربران

injury: آسیب، صدمه
injure: آسیب رساندن
injured:مصدوم
tend to the injured
از زخمی ها مواظبت کردن
به مجروحان توجه و رسیدگی کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : injure
✅️ اسم ( noun ) : injury
✅️ صفت ( adjective ) : injured / injurious
✅️ قید ( adverb ) : injuriously
از ریشه اوستایی اَنگره ( angra ) گرفته شده است:
بد اندیش، بدسِگال، مُغرِضانه، بدخواهانه، بد دلانه، کج نظرانه -
آسیب، صدمه، گزند، زخم، خسارت، زیان -
آزار و اذیت، رنج و محنت، سختی و گرفتاری، درد و بیماری
...
[مشاهده متن کامل]

واژه angry و anger ( خشمگین، عصبانی شدن ) هم از این واژه اوستایی وام گرفته شده است!
به گونه هم آمیزی هم در واژه ها بکار می رود:
به مانند:
اَنگره مینو: تاریک کننده بهشت - روح و روان ویرانگر و تخریب کننده
واژه اَنگ زدن هم از این واژه گرفته شده است!
نمونه از سِپَنتَمَدگاه ( سِپَنتا مینو، هات 48، بخش ۱۰ ) :
yā *angaraiiā karapanō urūpaiieintī
که با آن کَرَپان ها ( کَرپَن ها ) ، بدخواهانه سبب درد و رنج می شوند
( ( کَوَی ها و کَرَپان ها: از پیشوایان و جادوگران زمان زرتشت و دربار بودند و دستمزدهای کلانی می گرفتند و با دین و خرافه، پول های مردم را تلکه می کردند! ) )
* در اینجا انگره به گونه مثنی آمده است!

نارسایی ( پزشکی )
damage
Hurt
مصدومیت
جراحت
صدمه
1. Hurt ; wound ; harm , damage ; insult , offense
2. an injury is a damage done to a person's body
صدمه ، آسیب ، جراحت 🥠🥠
Frank Ribery has missed several games through injury
فرانک ریبری به دلیل آسیب دیدگی چند بازی را از دست داده است
هنر 88 ، تجربی 85
میزان آسیب دیدن فوتبالیست
صدمه ای که در اثر یک حادثه رخ داده
صدمه
آسیب دیده
مسدومیت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس