inheritance

/ˌɪnˈherətəns//ɪnˈherɪtəns/

معنی: اری، میرای، وراثت، مرده ریگ، میرای بری
معانی دیگر: ارث بری، میراث خواری، مردری، مانداک، توارث، برماند، همریگی، ویژگی یا خصومت ارثی، ارک، میراک، میراک بری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: money, property, position, or the like, that is or may be inherited through a will or legal succession.
مشابه: legacy, portion

(2) تعریف: the act or fact of inheriting.

- They acquired the money by inheritance.
[ترجمه گوگل] آنها پول را از طریق ارث به دست آوردند
[ترجمه ترگمان] آن ها پول را از طریق ارث به دست آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the genetic process of passing characteristics to succeeding generations, or the characteristics thus transmitted.

(4) تعریف: something considered to be passed on by ancestors or predecessors.
مشابه: heritage

- an inheritance of ignorance and poverty
[ترجمه گوگل] میراث جهل و فقر
[ترجمه ترگمان] میراث جهل و فقر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. by inheritance
از طریق وراثت،از مانداک،مانداکی

2. the inheritance of his father's money made him rich
ارث بردن پول پدر،او را ثروتمند کرد.

3. the inheritance that was eaten up by debt
میراثی که بدهی آن را از بین برد

4. a handsome inheritance
ارثیه ی قابل ملاحظه

5. the unexpected inheritance was manna to the poor family
ارثیه ی غیرمنتظره برای آن خانواده مسکین نعمت بزرگی بود.

6. they divided his inheritance
ارث او را تقسیم کردند.

7. amoojan pocketed his nephews' inheritance
عمو جان ارثیه ی برادر زاده های خودش را به جیب زد.

8. he gambled away his inheritance
او ارثیه ی خود را در قمار باخت.

9. she entered on her inheritance at the age of twenty
او در بیست سالگی به ارث خود رسید.

10. they wasted all their inheritance without any provision for the future
همه ی ارثیه ی خود را به هدر دادند و هیچ فکری برای آینده نکردند.

11. to come into an inheritance
به ارث رسیدن

12. he soon consumed his father's inheritance
به زودی ارث پدرش را به باد داد.

13. skills are not obtainable through inheritance
مهارت ها را نمی شود از راه توارث به دست آورد.

14. the children went through the inheritance in two years
بچه ها ظرف دو سال ارثیه را تمام کردند.

15. the two brothers had an argument over the inheritance
دو برادر سر ارث مشاجره کردند.

16. when their father popped off, their fight over the inheritance began
پدرشان که نفس آخر را کشید جنگ آنها سر ارثیه شروع شد.

17. The inheritance money was shared equally among the three sisters.
[ترجمه گوگل]پول ارث به طور مساوی بین سه خواهر تقسیم شد
[ترجمه ترگمان]پول ارث هم به همان اندازه در میان این سه خواهر به اشتراک گذاشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He quickly wantoned away his inheritance.
[ترجمه گوگل]او به سرعت میراث خود را از دست داد
[ترجمه ترگمان]به سرعت ارث خود را پس گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. After getting a large inheritance, Bob and Alice lived it up for years.
[ترجمه گوگل]باب و آلیس پس از به دست آوردن یک ارث بزرگ، سال ها با آن زندگی کردند
[ترجمه ترگمان]بعد از دریافت ارث بزرگی، باب و الیس چندین سال آن را گذراندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Physical characteristics are determined by genetic inheritance.
[ترجمه گوگل]ویژگی های فیزیکی با وراثت ژنتیکی تعیین می شود
[ترجمه ترگمان]ویژگی های فیزیکی با وراثت ژنتیکی تعیین می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. His unworthy son was disentitled the right of inheritance.
[ترجمه گوگل]پسر نالایق او از حق ارث محروم شد
[ترجمه ترگمان]پسر نالایق او حق ارث بردن ارث را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Her uncle cozened her out of her inheritance.
[ترجمه گوگل]عمویش او را از ارثش خلع کرد
[ترجمه ترگمان]عمویش او را از ارث محروم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Clancy's share of the inheritance was paid over to him.
[ترجمه گوگل]سهم کلنسی از ارث به او پرداخت شد
[ترجمه ترگمان]سهم او از ارث به او پرداخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. They parlayed a small inheritance into a vast fortune.
[ترجمه گوگل]آنها یک میراث کوچک را به ثروت عظیمی تقسیم کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها ارث کوچکی را به ثروت هنگفتی اختصاص دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اری (اسم)
portion, legation, heritage, inheritance, legacy

میرای (اسم)
bequest, patrimony, heritage, inheritance, legacy

وراثت (اسم)
inheritance, succession, heirship, heredity

مرده ریگ (اسم)
heritage, inheritance, reliquiae

میرای بری (اسم)
inheritance

تخصصی

[کامپیوتر] توارث - وراثت - فرایندی که به وسیله ی آن یک شیء تعریف می شود تا با تفاوتهای مشخصی مانند شیء دیگر باشد ؛ در این صورت شیء دوم خصوصیات اولی را به ارث می برد . نگاه کنید به object oriented programming .
[حقوق] ارث، میراث، ترکه، ماترک
[ریاضیات] میراث

انگلیسی به انگلیسی

• estate, property left by deceased person to heirs; attributes or genetic qualities passed from parents to offspring; hierarchical transfer of all definitions and methods of a class to its sub-classes (in object-oriented computer programming)
an inheritance is money or property which you receive from someone who is dead.
an inheritance is also a situation or thing which you have taken over from people who came before you.
inheritance is the fact of being born with characteristics which your parents or ancestors had.

پیشنهاد کاربران

به توضیح کاربری محترمی به نام محمد حسام درباره تفاوت این واژه باheritage در مدخل این واژه اخیر توجه بفرمایید.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : inherit
✅️ اسم ( noun ) : inheritance / inheritor
✅️ صفت ( adjective ) : inheritable
✅️ قید ( adverb ) : _
سهم الارث
ژنتیک
money that you recive from some one who is died. . . ارثیه
big heritance
وراثت، ارث بری، توارث، ارثیه
قدیمی
مانده از گذشته
به میراث مانده
قبلی
ارثیه

بپرس